
فرارو- در سخنرانیهای سیاسی آمریکا یک لحن مطمئن و قریب به یقینی وجود دارد که از دهه 1980 بهجای مانده: زمانی که یک مقام ارشد ایالاتمتحده شما را "جانی" میخواند، مشکلات زیادی به دنبال خواهد داشت. "جانی" امنترین کلمه در واژگان استثنا گرایی آمریکا بهحساب میآید.
به گزارش فرارو به نقل از رویترز، از روی نگرانی است که سیاستمداران آمریکا پشت میکروفن صف میکشند تا ولادیمیر پوتین را اینگونه خطاب کنند. رئیسجمهور اوباما او را "جانی" خواند، همانند نامزد حزب جمهوریخواه مارکو روبیو که کلمه "گانگستر" را نیز در توصیف او اضافه کرد. پال رایان سخنگوی حزب جمهور خواه پوتین و تمام ملتش را مقصر دانست و حتی با اضافه کردن یک صفت گفت: " روسیه یک تهدید جهانی است که توسط یک "جانیِ منحرف" رهبری میشود." بهندرت صفات گردنکلفت، اوباش صفت، خرابکار یا تبهکار شنیده میشود؛ اما باید مراقب کلمه "جانی" باشیم.
درحالیکه دادن چنین لقبی به پوتین با تردیدهای مبهمی مرتبط است که هکرهای دولت روسیه را به رخنه در کامپیوترهای کمیته ملی حزب دموکرات مرتبط میکند، ممکن است مسائل بزرگتری در پشت پرده وجود داشته باشد.
به نظر میرسد کلمه "جانی" یک نوع هشدار است که زمانی که به صدا درمیآید، آمریکاییها و رسانههای این کشور را از لحاظ روحی و روانی برای مبارزهای جدید آماده میکند. برای مثال:
جان کری وزیر امور خارجه آمریکا درباره رئیسجمهور سوریه بشار اسد گفت: "یک جانی و قاتل". او همچنین گفت: "داعش در واقع چیزی جز ترکیبی از قاتلان، آدمربایان، مجرمان و جانیها نیست..."
رئیسجمهور سابق جورج دبلیو بوش درباره القاعده گفت: " اگر گارد خود را پایین بیاوریم، این گروه جانی دوباره به ما آسیب خواهد زد." بوش همچنین اعتقاد داشت صدام حسین یک جانی است.
برنی سندرز نامزد ریاست جمهوری از حزب دموکرات درباره معمر قذافی گفت: "ببینید، همه میدانند قذافی یک قاتل و جانی است."
مادلین آلبرایت در دوران خدمتش بهعنوان وزیر امور خارجه جانیها و اوباش را در سومالی و بالکان میدانست.
اما چرا پوتین و چرا الآن؟ شاید آنچه اکنون شاهد آن هستیم، آمادهسازی برای دور بعدیِ جنگ دائمی آمریکا باشد.
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد (یا به قول فرانسیس فوکویاما "پایان تاریخ")، هیچ دشمن جهانی دیگری برای آمریکا وجود نداشت. هیچ دشمن بزرگ و زنندهای نبود که تهیه سلاح و ارتش بزرگ با صدها پایگاه در سطح جهان را توجیه کند و یا دیگر موقعیتی نبود که یک رئیسجمهور با ملت دیگری دعوا کند و به یک ابرقهرمان تبدیل شود.
بسیاری از مردم قدرت و پول زیادی در میدان داشتند که نیاز به چندین "آدم بد" واقعی داشت. در دهه 1980 تلاش شد قاچاقچیان بزرگ مواد مخدر به تهدید جدید تبدیل شوند، اما تعدادشان آنقدر کم بود که توجه عمدهی رسانهای را به خود جلب نمیکرد. پس از حادثه یازده سپتامبر، "تروریستها" به همان "آدم بدها" تبدیل شدند. دولت جورج دبلیو بوش این تم را ایجاد کرد؛ زمانی که صدام حسین را بهعنوان تهدیدی مشابه با سلاحهای کشتارجمعی خواند و بر ایران و کره شمالی برچسب اعضای "محور شرارت" زد.
معلوم شد که انتخاب صدام حسین یک شکست بود و جنگ در عراق در نهایت بسیار منفور شد. اسامه بنلادن هرگز حمله دیگری به آمریکا نکرد و طالبان بهواسطه جنگی که به نظر میرسید بعد از پانزده سال هدفمندی خود را ازدستداده، بسیار ضعیف شده بود.
ایران و کره شمالی سروصدای زیادی ایجاد میکنند اما هرگز آسیبی به آمریکا وارد نکردند. ایالاتمتحده تلاش زیادی کرد تا به بسیاری دیگر چنین برچسبهایی بزند: قذافی، اسد، داعش بهعنوان دشمنان جهانی که شایسته جنگ دائمی هستند؛ اما در کل خاورمیانه به یک باتلاق تبدیلشده است. آمریکا دوست دارد پیروز باشد و یا حداقل ظاهر و شمایل برندهها را داشته باشد.
قبل از فرارسیدن دولت بعدی، واشنگتن واقعاً به یک دشمن خونی نیاز دارد؛ سوژهای با چهرهای به مظلومیت یک کودک اما باطنی به تبهکاری جیمز باند. و ترجیحاً دارای سلاحهای هستهای که هرگز از آن استفاده نمیکند.
و بدین ترتیب پوتینِ جانی وارد میشود.
آمریکاییها در حال حاضر به دلیل تجربه در جنگ سرد بهخوبی آمادگی رویارویی مجدد با روسیه بهعنوان یک امپراتوری شرور را دارند و پوتین مهره خوبی به نظر میرسد. روسها در جنگ داخلی سوریه دخالت دارند و بنابراین یک نوع حس تداوم وجود دارد. آمریکا برای آغاز یک جنگ سرد جدید با روسیه نیاز دارد سختافزارهای نظامی جدیدتری بخرد و مناطق جدیدی از اروپا را برای ایجاد پادگان کشف کند. حتی ممکن است روح تازهای به پیمان آتلانتیک شمالی بدمد که در مورد نقشش در برابر تروریسم سردرگم شده است.
برای سیاستمداران، اثباتشده که فریادهای بیوقفه در مورد خطرات اسلام جنبههای منفی دارد: بسیاری از مسلمانان را خشمگین کرده و حتی آنها را به سمت افراطگرایی سوق داده است. بعلاوه، رأیدهندگان مسلمان و افرادی در آمریکا حضور دارند که به مسلمانان احترام میگذارند. سخنرانی تکاندهنده خانواده کان در کنوانسیون ملی دموکراتها در مورد مرگ فرزند سربازشان اثبات همین موضوع است.
از طرف دیگر، پوتین طرفدار ندارد و تنها تعداد اندکی از چپگرایان افراطی عقیده دارند او فرد خوبی است و میتواند بدون ایجاد خطر و یا جنگی با آمریکا در قدرت بماند. او در حال حاضر به دخالت در فرآیند کار دموکراتها متهم شده است.
پوتین جانی یک نامزد سیاسی، نظامی، صنعتی و پیچیده است. انتظار میرود در سیاست خارجی دولت آینده نقش مهمی داشته باشد.