یادداشت دریافتی- محمد ماکویی؛ بازی های خیریه مثل بازی های رسمی نیست! حتی به بازی های دوستانه هم نمی ماند! دلیلش هم ماهیت این جور بازی ها است که نه به علت کسب درآمد و بردن جام انجام می شوند و نه به هدف کسب آمادگی در بازی های رسمی به اجرا در می آیند!
دیدارهای خیریه اصولا به قصد کمک صورت می گیرند و این همان چیزی است که باعث می شود هم تماشاگران برای مشاهده این جور بازی ها سر و دست بشکنند و هم بازیگران برای به نمایش درآوردن این تیپ دیدارها پای به میدان مسابقه بگذارند!
اینکه در دیدارهای خیریه جز شور و شعف و شادی تماشاگران را شاهد نیستیم و برای آنها اصلا مهم نیست که کدام تیم گل می زند و کدام تیم گل می خورد و اینکه در دیدارهای خیریه بر خلاف بازی های رسمی و دوستانه خورنده گل به اندازه زننده گل تشویق می شود، به خاطر این است که به همه به اندازه کافی آگاهی داده شده که همه آنهایی که آمده اند؛ از تماشاگر گرفته تا داور و بازیکن؛ به قصد خیر و کمک آمده اند و همین هدف است که ارزش قدردانی را دارد!
با این حساب اگر در دیدارهای خیریه بر خلاف مسابقات رسمی و دوستانه شاهد بازی هایی مهیج و بازیکنانی تکنیکی هستیم که بر خلاف انتظار بویی از تاکتیک نبرده و به جای اینکه مدام به هم پاس بدهند و با تیکی تاکایشان حوصله همه را سر ببرند؟! با دریبل های مداوم و افسانه ای و جادوییشان بازیکنان حریف را از پیش پایشان بر می دارند و به گونه ای عمل می کنند که گویی هرگز مربی بالای سرشان نبوده است را باید معلول این واقعیت دانست که مسئولین و دست اندرکاران این قبیل مسابقات فقط خواهان اینند که کاری کنند که به مردم در ازای کمک هایشان تا آنجا که ممکن است خوش بگذرد!
به همین ترتیب اگر در بازی های خیریه به اندازه یک بازی هندبال گل رد و بدل می شود به این خاطر نیست که تیم ها هجومی ارنج شده اند و یا مربیان در انتخاب دفاع های خوب برای تیمشان کوتاهی کرده اند!
از سویی دیگر اینکه در یک دیدار خیریه شاهد یک بازی یک طرفه نیستیم به این بر نمی گردد که مربیان، تیم هایشان را به قدر کافی خوب و قدر جمع و جور کرده اند و آن را به اندازه تیم مقابل با آمادگی کامل و مناسب به میدان فرستانده اند! بلکه گل های رد و بدل شده در این مسابقات به خاطر اینست که چون تلاش همه شاد کردن دل همه حاضران در استادیوم است مربی تیم قوی تر با مشاهده گل های زیادی که تیمش می زند تغییر ارنج داده و ضعیف ترین بازیکنانی که در اختیار دارد به میدان می فرستد!
البته این روش رویه معمول همه مربیان نیست و هستند مربیانی که ترجیح می دهند در هنگام جلو افتادن از حریف از دروازه بان و مدافعان خود بخواهند که در مواقع حمله تیم حریف تا آنجا که ممکن است ناشیانه و به گونه ای که هرچه راحت تر و سریعتر دروازه شان باز شود رفتار نمایند!
اینکه کریس رونالدوی مغرور در بازی های خیریه با هر دریبلی احساس خوشحالی می کند و با هر لو دادن توپی از ته دل می خندند به این خاطر است که او می داند نباید در بازی های خیریه به مثابه دیگر دیدارها جدی عمل نموده و همان کوه غرور بازی رئال بارسا باشد ؛کوهی که که به مجرد گل زدن در بازی جوری رفتار می نماید که طرفداران دو آتشه رئال می خواهند به آسمان هفتم پرتابش نمایند و تماشاگران افراطی بارسا مایلند یا به آتش بکشندش و یا سر از بدنش جدا نمایند!
متاسفانه باید اذعان نمود که در دیدار خیریه ستارگان ایران و جهان هدف اصلی که کمک به مبتلایان ام اس بود گمشده ای بیش نبود! این گمشدگی را هم می شد از رفتارهای علی آقا دید که تیمش را جوری ارنج کرده بود که تا حد ممکن با آوراژ گل کمتری بازنده میدان باشد و هم از برخورد خداداد و فرهاد که یادشان رفته بود به قصد "پیام آور شادی بودن" پای به میدان مسلبقه گذارده اند! حتی ظاهرا داور بازی که کم مانده بود حکم اخراج "ویتور بایا" را از جیبش خارج نماید، فراموش کرده بود در چگونه مسابقه ای قضاوت می نماید؟!
اینکه در بازی یاد شده ستارگان جهان از زدن گل های زیاد به ستارگان ایران فروگذار نکردند را می توان بیش از توان کهکشانی های سابق و اینکه دود از کنده؛ دست کم نوع خارجیش!؛بلند می شود، از این نقطه نظر مورد توجه قرار داد که ایشان به علت کثرت حضور در مسابقاتی اینچنینی می دانستند که بهتر است دیدارهای خیریه پر گل و نه صفر-صفر از آب در بیایند! هر چند بر آنها نیز این خرده گیری وارد است که بر خلاف دیدارهای معمول خیریه، بسیار جدی وارد میدان شده بودند و نمی خواستند غرور و خودخواهی خود را در برابر شور و شعف و شادی تماشاگرانی که بسیار دوست دار مشاهده گل های تیم خودی نیز بودند قربانی نمایند!
واقعیت اینست که اگر هنرمندان ایرانی نیز برای این دیدار خیریه به میدان می آمدند و به فرض باعث می شدند که ستارگان ایران سه گل دیگر هم از ستارگان جهان بخورد نه تنها چیزی از ارزش های ستارگان ایران کم نمی کردند، بلکه هم موجب می شدند که بازی جذاب تر و پر گل تر و مردم پسند تر از آب در بیاید و هم باعث می شدند که تلنگری به ستارگان جهان خورده و به ایشان بفهماند که برای بازی دوستانه یا رسمی به تهران نیامده اند.
ضمن اینکه شادی و سرور مردمی که مایل بودند بعد از سالها بازی بازیکنان محبوبشان را ببینند را به فرونشاندن آتش شور و اشتیاق و کنجکاوی کسانی ضمیمه می نمودند که دوست داشتند بدانند که بازیگران دوست داشتنیشان فوتبال را چگونه بازی می کنند و یا دست کم نمایش می دهند !
بازیگرانی که به فکرشان هم نمی رسید در حالی که معرفت به خرج داده و بازیکن فوتبالی به نام پژمان جمشیدی را به خوبی و جدی جدی در میان خود پذیرفته اند، شاهد بی معرفتی فوتبالی هایی باشند که حتی شوخی شوخی هم شده فوتبال آنها را جدی نمی گیرند!!؟
به نظرم برای خوشایتد چند دوست بازیگرت این متن رو نوشتی.
اما یه سوال؟
تا حالا فکر کردی چرا کشورای دیگه تیم فوتبال هنرمندان ندارن؟
اصلا چرا هنرمندای ما نمیرن با هنرمندای کشورای دیگه بازی خیریه برگزار کنن؟
یه کم به حرفم فکر کن عزیز