کد خبر: ۲۴۵۱۶

دموکراسي فداي رونق يا همبرگر به جاي آزادي

اولین مصاحبه ی "دیمیتری مدودف" درباره روسیه امروز

تاریخ انتشار: ۱۳:۲۴ - ۱۷ ارديبهشت ۱۳۸۸


ديميتري مدودف، رئيس‌ جمهوري روسيه، اصلي‌ترين روزنامه مخالف را براي اولين مصاحبه داخلي خود انتخاب کرد و باعث شگفتي رسانه‌هاي غربي شد. 

کرملين اعلام کرده اين نوعي اعلام همبستگي با روزنامه‌اي است که دو نفر از خبرنگارانش در طول سه سال گذشته به قتل رسيده‌اند. 

روزنامه نوايا گازتا از منتقدان ثابت قدم دولت مسکو است و کرملين را به نقض حقوق بشر و سرکوب دموکراسي متهم مي‌کند. 

آسوشيتدپرس اقدام مدودف را «سمبوليک» توصيف کرد، اگر چه گزارش داد که مصاحبه «آنچنان هم چالشي از کار در نيامده است.» 

بين سال‌هاي 2001 تا 2009 چهار خبرنگار اين روزنامه کشته شدند که آخرين آنها، آناستازيا بابوروا، در ژانويه امسال چند کيلومتر دورتر از کاخ کرملين به قتل رسيد و مشهورترين آنها آنا پوليتکوفسکايا بود که در سال 2006 هدف گلوله قرار گرفت. 

پوليتکوفسکايا از مخالفان سرسخت ولاديمير پوتين، رئيس‌جمهور وقت و نخست‌وزير کنوني، در جريان جنگ چچن بود و پوتين پس از ترور او اعلام کرد که مقاله‌هاي پوليتکوفسکايا تاثير زيادي بر سياست روسيه نداشته است. 

هنوز قاتل پوليتکوفسکايا دستگير نشده و دادگاهي در مسکو در ماه فوريه تنها مظنونين اين پرونده را تبرئه کرد. آنچه در پي مي‌آيد بخش‌هايي از گفت‌وگوي ديميتري موراتوف، سردبير روزنامه نوايا گازتا با نخست وزير روسيه است.

اول مي‌خواستم در مسائل عمومي با شما صحبت کنم. اما يک موضوع ضروري‌تر وجود دارد؛ بهتر نيست انتخابات در سوچي را لغو کنيد؟ 

اين تقليد از انتخابات است نه خود انتخابات. دادگاه نگذاشته يکي از نامزدها، لبدف، در انتخابات شرکت کند و يکي ديگر، نمستوف، اجازه ندارد که تبليغ کند. 

من نمي‌دانم مانع حضور چه کسي شده‌اند و چرا، اما به هر حال يک پيکار سياسي همه‌جانبه در سوچي در جريان است. اين خوب است که نيروهاي گوناگون سياسي در آن شرکت مي‌کنند. 

از ديد من در بعضي از انتخابات شهرداري‌ها، شاهد يکنواختي هستيم؛ کانديداهاي جذاب در انتخابات شرکت نمي‌کنند و نتيجه هم جذاب نيست.
 
اما در اين مورد خاص، به نظر من در هر راي‌گيري عده‌اي مي‌بازند و عده‌اي هم اصلا نمي‌توانند در انتخابات شرکت کنند. اين در همه جاي دنيا اتفاق مي‌افتد. 

شما در پانزدهم آوريل ميزبان اجلاس «نهادهاي جامعه مدني و شوراي حقوق بشر» آغاز به کار خواهيد کرد. من خوشحالم که مي‌بينم افراد هوشمند و محترمي در اين جلسه شرکت مي‌کنند. درست فهميده‌ام که امروز براي شما جامعه مدني مهمتر از پليس مخفي است؟ 

خب... مي‌دانيد که جامعه مدني مقوله‌اي است که ما در روسيه خيلي به آن نمي‌پردازيم. در سراسر جهان جامعه مدني روبه‌روي دولت قرار دارد و دولت تنها ماشين سياسي موجود نيست. 

جامعه مدني به هر دولتي بعد انساني است. تا همين اواخر عده زيادي از مردم ما معناي جامعه مدني را نمي‌دانستند. معني دولت تقريبا مشخص است، اما جامعه مدني چه؟ يعني جامعه شهروندان؟ جامعه مدني يعني همه نهادهاي غيردولتي يک کشور. 

سازمان‌هاي مردمي که قدرت را در دست ندارند اما در زندگي کشورشان شريک‌اند. پس ديدار و ارتباط ميان رئيس‌جمهور و نمايندگان جامعه مدني ضروري است. 

بگذاريد تاکيد کنم که اين روابط براي هيچ دولتي آسان نيست چون همه اعضاي جامعه مدني و نمايندگان سازمان‌هاي حقوق بشري انتقاداتي از دولت دارند.
 
آنها سوالات فراواني دارند و مقامات رسمي هميشه دوست ندارند که جواب بدهند. اما اين ارتباطات بايد سيستماتيک باشد که ارتباط در چارچوب شورايي که اشاره کرديد جزو همين روند است. 

در طول سال‌هاي اخير قرارداد نانوشته‌اي ميان دولت و جامعه (يا بخش اعظم جامعه) وجود داشته است،دولت درجه‌اي از رفاه و آرامش را براي مردم فراهم مي‌کند و جامعه در عوض به دولت وفادار مي‌ماند. 

مي‌گوييد «دموکراسي فداي رونق»يا «همبرگر به جاي آزادي»؟ 

بله، اما حالا در نبود رونق اقتصادي آيا اين قرارداد مي‌تواند دوام بياورد؟ جامعه و دولت هيچ کدام به تنهايي نمي‌توانند با بحران اقتصادي مقابله کنند، پس مجبورند با هم گفت‌وگو کنند. 

ايده قرارداد اجتماعي يکي از درخشان‌ترين تفکرات بشر بوده و بدون ترديد نقشي بسيار مهم در توسعه نهادهاي دموکراتيک در سراسر جهان بازي کرده است. 

ريشه‌هاي ايده ژان ژاک روسو مشخص است، اما اگر منظورتان قرارداد اجتماعي مدرن است بايد بگويم چارچوب آن در قانون اساسي ما نهفته است. قانون اساسي يک توافق ويژه ميان دولت و شهروندانش است. 

توافق بر سر چه؟ 

اينکه چطور دولت قدرتش را در حوزه قلمرواش اعمال کند. اينکه دولت رفاه، زندگي و آزادي شهروندان را تضمين کند. ما نمي‌توانيم مخالف دموکراسي و رفاه باشيم. اينها حقوق اساسي‌اند. 

از طرف ديگر اگر جامعه بي‌ثبات باشد آزادي‌هاي فردي مورد تهديد قرار خواهد گرفت. اگر مردم احساس امنيت نکنند، اگر حقوق ماهانه‌شان را به موقع نگيرند، اگر نتوانند مواد غذايي اساسي را تهيه کنند، زندگي‌شان تهديد خواهد شد. فکر مي‌کنم سوال شما را جواب دادم. 

پس مي‌گوييد مي‌توانيد به روسيه هم رفاه ببخشيد و هم آزادي! 

بله.امروز، وظيفه اصلي جامعه نظارت بر مقامات کشور است.
 
اين کنترل چطور بايد انجام شود؟ 

مردم در سراسر کشور گزارش‌هاي دولتي درباره درآمدها و ثروت مقامات را مي‌خوانند. 

يعني همه با علاقه اينها را مي‌خوانند؟ 

بله.ما مدت‌هاست که بحث نظارت بر فعاليت‌هاي دولتي را دنبال مي‌کنيم؛ البته نمي‌توانم بگويم به موفقيت بزرگي دست يافته‌ايم اما وضعيت در مقايسه با دهه 1990 پيشرفت زيادي داشته است. 

امروز مکانيسم‌هاي کنترلي بهتري اعمال مي‌شود. به هر حال من فکر مي‌کنم دولتي‌ها شهروندان روسي هستند که ماموريتي ارزشمند را انجام مي‌دهند. 

يعني مثل ديگر شهروندان روس با آنها برخورد مي‌شود؟ 

دقيقا مثل ديگر شهروندان.
فقط روي سقف ماشين‌شان چراغ‌گردان دارند.
اين يک تصور غلط عمومي است. ما ميليون‌ها کارمند دولتي داريم و تعداد اين چراغ‌گردان‌هاي ماشين‌هاي پليس آنقدرها هم نيست! 

به هر حال مي‌خواهيم نظارت را به شيوه‌اي ادامه بدهيم که در پايان اين روند هر مقام دولتي يک سابقه تاريخي خواهد داشت. 

يعني سابقه هر مقام دولتي و ميزان اعتبار او در يک گزارش در دسترس باشد؟ 

ما در حال حاضر با مقامات دولتي «فقير»و همسران ثروتمند آنها روبه‌رو هستيم.
ببينيد. هر کسي خود مي‌داند که زندگي‌اش را چطور بسازد. اينکه همسران مقامات رسمي وارد فعاليت‌هاي تجاري مي‌شوند که چيز بدي نيست. 

مساله اصلي اين است که شفافيت وجود داشته باشد. اما باز تکرار مي‌کنم ما سابقه مقامات و اعضاي خانواده‌شان را در آورده‌ايم تا نظارت قوي‌تري وجود داشته باشد. پس همه مقامات رسمي با يک انتخاب روبه‌رو هستند: يا فعاليت‌هاي قانوني يا مخفيانه پول درآوردن. 

شايعاتي وجود دارد که بر اساس آن شما در مورد پيوستن به يکي از احزاب روسيه، شايد حزب حاکم، فکر مي‌کنيد. 

به نظر من، چون نظام سياسي ما کاملا توسعه نيافته، بايد سنت «رئيس‌جمهور بي‌حزب»را ادامه بدهيم. 

پس فکر مي‌کنيد براي آنکه شاهد رقابت حزبي واقعي باشيم به اصلاحات در سيستم انتخاباتي نياز داريم؟
 

من فکر مي‌کنيم قوانين کنوني انعطاف‌پذيري کافي دارند، البته بايد هر چند وقت يک‌بار تغيير کنند. اين در کشورهاي ديگر اتفاق افتاده و مي‌افتد. اين يک روند عادي است. 

چند وقت پيش ما گزارشي درباره دهکده مايسکي چاپ کرديم. شايد به گوش شما رسيده باشد. در اين دهکده شايع شد که قرار است شما براي ديدن مادربزرگتان به مايسکي بياييد. بعد خيابان‌هاي اين دهکده آسفالت شد، برايش ميدان اصلي ساختند و شهر را کاملا تميز کردند. 

بعد معلوم شد مادربزرگ شما اصلا در اين دهکده زندگي نمي‌کند. اگر مادربزرگ‌هاي شما در دهکده‌هاي مختلف زندگي مي‌کردند شايد مقامات محلي فعال‌تر بودند! 

مي‌دانم از چه گزارشي صحبت مي‌کنيد. مادربزرگ من سال‌ها پيش به عنوان منشي کميته حزب کمونيست در نزديکي مايسکي مشغول به کار بود. اين بر مي‌گردد به حدود 60 سال پيش... مادربزرگ‌هاي من در دهکده‌هاي مختلف... اين هم روش بدي نيست!

برچسب ها: مدودف روسیه
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین