طرفدارانمان چشم انتظار، دوستانمان بیکار، خانوادهمان امیدوار و سرود انتخاباتي مان هم آماده است. مانده است چند راهکار تبلیغاتی خوب برای انداختن نام میم فه بر سر زبانها و مهر و محبتش در دلهای رای دهندگان. البته معدن این جور مهرهای انداختنی که صندوق مهر رضاست، اما دست ما کوتاه است و خرما بر نخیل. نه هیچ صندوق پر خیر و برکتی از قبیل ذخیره ارزی و مهر رضا داریم که میلیارد میلیارد از آن بذل و بخشش کنیم و تخم مهرمان را در ارض دلها بکاریم، نه صدا و سیما دست به سینه در خدمتمان است که بگوییم صبح تا شب (یا دست کم شب تا صبح) صدای و سیمای نازنینمان را پخش کند، نه خبرنگارهای متعهد و منتقدهای نمونهای داریم تا با طرح سوالاتی نظیر "شما در شبانهروز چقدر مطالعه میکنید که جزئیترین مسائل را هم از تمام کارشناسان بیشتر میدانید" و "انتقاد ما از شما این است که با مخالفانتان زیادی مهربان هستید" چهره ی مهربان و نقدپذیر ما را بهتر نشان بدهند، نه شورای نگهبان هوایمان را دارد و نه مادر هیچ رانندهای میرود به خواب پسرش بگوید به دکتر میم فه رای بده ننه جان خیرش را ببینی. خلاصه هیچی هیچی نداریم جز اینکه بنشینیم و مثل تمام کاندیداهای هیچی ندار یک فکری بکنیم ببینیم چطوری مواضعمان را به مردم همیشه در پشت صحنه اعلام کنیم.
بهترین مشاور در این زمینه جناب آقای خوشوقت خودمان است که راه و چاه کار سیاسی را بلد است. به خصوص چاه را که انگار برای افراد تازهکار و بی پشتوانهای مثل ما کنده اند. به جلسهی مشاورهای که همین دیشب در فرارو انجام شد توجه کنید:
میم فه: آقا به نظرتان من چطوری مواضعم را اعلام کنم.
میم خه(= محمد حسین خوشوقت ): از طریق متمدنانه و دموکراتیک و با استفاده از رسانهها.
میم فه: راست می گویید. آقا به نظرم برای این که مواضع خودم را اعلام کنم بهتر است یک نامه ای به شورای نگهبان بنویسم و به مواضع جانبدارانهی آقای جنتی اعتراض کنم.
میم خه : در این صورت قطعا رد صلاحیت میشوید.
میم فه: حق با شماست. چطور است نسبت به در بند بودن دانشجویان زندانی بیانیه بدهم؟
میم خه: هیییس ... این حرفها چیست که میزنید. شایعه سازی نکنید.
میم فه: راجع به اعدام کودکان در ایران چی؟ یک مخالفتی چیزی بکنم؟
میم خه: آقای کروبی همچین کاری کرد اصولگراها دارند پوست از کلهی محترم و معممشان میکنند!
میم فه: در مورد حقوق زنان نظرتان چیست؟ یک چیزی بگویم یا بنویسم.
میم خه: در آن صورت اصولگراها باز هم پوستتان را میکنند و در مقابل اصلاح طلبها و فیمینیستها به عوام فریبی و فرصتطلبی متهمتان میکنند. ضمن اینکه هیچ بعید نیست چند تا از برادرها به خاطر ارتباط شما با کمپین یک میلیون امضا بیایند سراغتان.
میم فه: کدام برادرهاتان؟ سعیدآقایتان را میگویید یا محسن آقا را؟
میم خه: برادرهای خودم را که نمیگویم. آن برادرهای گمنام را میگویم.
میم فه: آها... نه آقا خدا بدور...اصلا ما را چه به این حرفها. اصلا راجع به محیط زیست می نویسم . چطور است هان؟
میم خه: علی الظاهر که زیاد مشکلی ندارد... ولی اصلا جذاب نیست. مردم برایشان این چیزها مهم نیست که. بروید سراغ یک بحث داغ یا موضوع مهم.
میم فه: آها فهمیدم... دربارهی فوتبال بیانیه می دهم. می گویم خوب کردید که قطبی را آوردید.
میم خه: ابدا همچو کاری نکنید که این آقای مایلی کهن یک وقت می آید سراغتان و با تهمت دوپینگ یا ارتباط با خارجی ها یا سلطنتطلب بودن بلایی به سرتان می آورد که از ترس ایشان به همان برادرهای گمنام پناه ببرید!
میم فه: میخواهید تیریپ هنری بگیرم. مثلا بروم یک عکس با شجریان بیندازم؟
میم خه: شجریان با آقای خاتمی و حتی خود من عکس نمی اندازد. بیاید با شما بیندازد؟
میم فه: خب با یکی از این جوانهای هنرمند و تینایجر پسند عکس میاندازم.
میم خه: هیچ به صلاح نیست. آقای کروبی یک جلسهای با چهل پنجاه نفر هنرمند گذاشت که ساسی مانکن هم تویشان بود، همین رفقای اصلاحطلب آنقدر مسخرهاش کردند که اصولگراها از آنها عقب ماندند.
میم فه: این رفقای اصلاحطلب که صبح تا شب خودشان دارند ساسی مانکن گوش می دهند و دنبال پارمیدا میگردند. اینها دیگر چه مرگشان است که با هیچی راضی نمیشوند.
میم خه: مودب باشید!
میم فه: چشم. آها می خواهید یک بیانیه در اعتراض به دخالت نهادهای نظامی و شبه نظامی در محیط دانشگاه و اینترنت بدهم؟
میم خه: حال شما خوب است؟!
میم فه: خوب که فکر میکنم میبینم انگاری نه!
میم خه: به نظر من به استراحت نسبتا مطلق نیاز دارید.
میم فه: این استراحت نسبتا مطلق چیست؟
میم خه: یک چیزی توی مایه های آزادی نسبتا مطلق که به فرمودهی آقای دکتر احمدینژاد در کشور ما وجود دارد.
میم فه: آها متوجه شدم. با اجازه بروم.
میم خه: خیر پیش.