
روز گذشته روزنامه کیهان در ستون گفت وشنود خود با عنوان "سواد" مطلب تندی درباره مهدی کروبی نوشت که این امر واکنش این کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری را در پی داشت.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی حزب اعتماد ملی، مهدی کروبی در جمع چند نفر از دوستان خود گفت: «نباید به این افراد پاسخ داد چون اینها عاشق توجه و جنجالند.»
کروبی ادامه داده است که : «خدا را شکر که ما قبل از انقلاب لیسانس الهیات و فلسفه گرفته بودیم و از رانت و دودوزه بازی دکتر و مهندس نشدیم.»
کروبی توهین شریعتمداری را متوجه فقها و مجتهدینی دانست که با پیگیری نگاه اجتهادی امام و بحث زمان و مکان خواستار عطوفت در مجازات افراد زیر ۱۸ سال شده بودند و راس این مجتهدین مجتهدی اعلم و مطلق چون حضرت آیت الله شاهرودی است و این آدم می گوید که همه بی سوادند. این صدای نعره مافیاهای جدید است که از دهان کیهان می شنوم. البته آرزو داریم که دکان بازجو و بازجویان روزی تخته شود و البته از دید این افراد سخن از عطوفت با محکومین لاطائلات است.
البته روزی باید مجذوبان دروغین ولایت در شخصیت فرهنگی رهبر انقلاب ذوب شوند چرا که نگاه اجتهادی و حقوقی رهبری نیز متکی بر جایگاه زمان ومکان در فقه است.
در پایان کروبی می گوید: «حالا نه اما بعدا به شریعتمداری بگویید که سر کلاس کروبی برای شما هم جا هست.»
متن نوشته روزنامه كيهان در ذيل آمده است:
سواد (گفت و شنود)
گفت: آقای کروبی یک بیانیه صادر کرده و در آن خطاب به جمهوری اسلامی ایران نوشته است: اعدام کودکان را متوقف کنید!
گفتم: این «لاطائلات» را چه کسی در دهان «شیخ اصلاحات»! گذاشته است؟! فقط اسرائیل به ایران اسلامی این تهمت ها را می زند.
گفت: حتما همان پیاده نظام های رژیم صهیونیستی که این روزها اطراف کروبی پرسه می زنند این لاطائلات را نوشته اند!
گفتم: مگر شیخ اصلاحات سواد خواندن و نوشتن ندارد که بیانیه اسرائیل را به نام او صادر نکنند؟!
گفت: چه عرض کنم؟ شاید سواد خواندن دارد ولی سواد نوشتن ندارد! یا نوشتن بلد است و خواندن نمی داند یا هر دو را دارد یا هیچکدام را ندارد! یا...
گفتم: قاضی از متهم پرسید سواد داری؟ جواب داد سواد نوشتن دارم ولی سواد خواندن ندارم! قاضی با تعجب یک تکه کاغذ به او داد و گفت چند جمله بنویس و متهم چند خط کج و کوله کشید و به دست قاضی داد. قاضی با تعجب نگاه کرد و ورقه را دست متهم داده و گفت؛ خودت بخوان ببینم چی نوشته ای؟ و متهم جواب داد؛ آقای قاضی! عرض کردم که من فقط سواد نوشتن دارم، سواد خواندن ندارم!