من که از اولش هم با اینکه گوشهی صفحه کوچک تلویزیون، از دو ماه مانده به انتخابات لوگوهای تبلیغاتی و روزشمار معکوس بیاید مخالف بودم و الان هم هستم. ولی نمی توانم بفهمم چطور آن کارها برای انتخابات مجلس خبرگان لازم بود و برای انتخابات ریاست جمهوری نه. خب اگر واقعا انتخابات (آنطور که میگویند) در حکم بیمهی نظام است؛ انتخابات ریاست جمهوری که "عمر و ثالث" محسوب میشود و اهمیتش از همه بیشتر است. راستی گفتم بیمه و حرف عمر آمد میان ،یاد آقای جنتی افتادم. خدا حفظشان کند. محال است این دو کلمه را جایی بشنوم و یاد ایشان نیفتم.
البته مواردی که یاد ایشان میافتم بیشتر از اینهاست. مثلا هر وقت این شعر را هم می شنوم:
دوش می آمد و رخساره برافروخته بود
تا کجا باز دل غمزدهای سوخته بود
یا این یکی را
ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما
آبروی خوبی از چاه زنخدان شما
محال است تمثال مبارک جناب آقای جنتی نیاید توی ذهنم. البته موارد یادآور ایشان خیلی بیشتر از اینها هستند و از آنرو روزی ده پانزده بار ایشان به ذهن من می آیند. (دکترم می گوید یکی از دلایلی که نمی توانم عادت سر به دیوار کوبیدن و مشت به کله زدنم را ترک کنم، همین است.)
(بووووم)
آخیش... بله داشتم در مورد انتخابات و سردی فضا حرف میزدم. به نظر میرسد با بودن کاندیداهای مطرحی مثل من و کروبی و موسوی و رضایی فضا باید خیلی بیشتر از اینها گرم باشد. تنور را هم که آقای احمدینژاد برده و هی نان از تویش درمی آورد می دهد به رای دهندهها و نمی شود مثل سابق تنور انتخابات را داغ کرد.
هواداران ما هم که شما باشید فکر میکنید با چند تا وبلاگ نوشتن و سایت خواندن و کامنت گذاشتن میشود حریف ایشان و وزارت کشور و ستاد انتخابات و شورای نگهبان و سایر اعوان و انصار ایشان افتاد. به آقای دکتر احمدی نژاد که رییس جمهور فرزانه و صادق و اخلاقمداری هستند کاری ندارم. ولی بی تعارف بگویم دوستان که اگر می خواهید نامزد مورد علاقهتان رئیس جمهور شود و فکر می کنید رقیب ایشان مستظهر به نیروهای غیبی است، باید اختلاف رای بین برنده و ایشان بیش از پنج میلیون باشد. چه جوری؟ به قول برادرمان ساسی مانکن این جوری، این جوری:
امدادهای غیبی در بخش ابطال صندوقهایی که در آنها رای ما بیشتر است/ 900 هزار-
امدادهای غیبی در بخش چند بار شماری صندوقهایی که در آنها رای ایشان بیشتراست / 1 میلیون
امدادهای غیبی در هنگام جمع زدن آرای ما در ستاد / 1 میلیون و 200 هزار –
امدادهای غیبی در هنگام جمع زدن آرای ایشان در ستاد/ 1 میلیون و 500 هزار
خودِ آرای امدادهای غیبی عزیز/ 600 هزار
امدادهای غیبی برای کمک به افراد بیمار، بیسواد، پیر و امثال آنها که برای پر کردن برگ رای نیاز به کمک دارند/ 700 هزار
امدادهای غیبی در بخش تمام شدن برگههای اخذ رای، رفتن برق و اتمام زودهنگام زمان رایگیری در مواقعی که اوضاع به نفع ما باشد/ 800 هزار –
مجموعا
-900000-1000000-1200000-500000-600000-700000-800000=5600000 البته این برآورد هزینهی غیبی با توجه به تجربیات گذشته و نفت 30 دلاری است و با توجه رشد قیمت نفت تا 150 دلار، گم شدن رقم های میلیارد دلاری، بذل و بخششهای استانی، جابجایی برخی سازمانها و انحلال سازمان برنامه و بودجه و مواردی از این دست که اصولا باعث تقویت بنیهی نیروهای غیبی میشوند باید احتیاطا رقم بیشتری برای غیبیات در نظر گرفت.
حالا با چنین وضعیت درامی شما عزیزان هم به جای اینکه گوشی تلفن را بردارید و به چهارتا دوست و آشنا زنگ بزنید یا حتی پا شوید بروید خانهی اقوامتان و فضای انتخابات را پر شور کنید، هی می نشینید پای وب و مته روی خشخاش ما می گذارید که چرا موسوی این را گفت و چرا کروبی آن را نگفت و چرا میم فه فلان را نوشت و اینها دههی شصت کجا بودند و چه می کردند. انگار که مثلا رقیب آن سالها داشته در شیراز با حافظ مشاعره می کرده یا در پرینستون با انیشتین معادله حل می کرده یا وردست مادر ترزا توی هند بوده است!
یادش به خیر یک روز توی تاکسی بودم و از جلوی سینما آزادی رد شدیم. شمارندهاش یک رقمی شده بود و مشخص بود هنوز چند هفتهی دیگر تا راه اندازی کار دارد. راننده هم شروع کرد به قالیباف فحش دادن که این شهردار (...) بیعرضه اینقدر (...) ندارد که حتی (...)ش و باید به (...) که اگر (...) و من اون (...) را همچین... ( کلیه فحشها نزد نویسنده محفوظ می باشد که علاقهمندان میتوانند با مراجعه به فرارو از اصل آنها مطلع شوند. با پوزش از خوانندگان محترم و آقای شهردار و سایت گرداب) .
بعد از فروکش کردن هیجانات و در انتهای نمایش پورنوی رادیویی از آقای راننده پرسیدم حالا که اینقدر از یک تاخیر چند روزه هیجانی می شود نظرش در مورد بایر بودن زمین سینما آزادی تهران در دوره سه شهردار قبلی چیست. ایشان هم با خونسردی گفت "خب البته اونام کارشون درست نبوده. شایدم یه علتی داشته کارشون." !
...
در اینباره فردا با هم بیشتر حرف خواهیم زد. تا آن موقع سعی کنید چند نفر را تشویق کنید به نامزد مورد علاقه شما رای بدهند یا دست کم به نامزد مورد علاقهی فاطمه خانم رجبی رای ندهند.
معرفی وبلاگ روش انتخاباتی من و آن قربانش شوم برای جذب حامی مثل اینکه همه گیر شده است. یک بلاگر به نام
محمود فرجامی با استفاده از همین روش شروع کرده به فعالیت انتخاباتی. این هم بخشی از
یکی از یادداشت هایش در همین رابطه که خواسته با تقلید از ما (یعنی من و ایشان) دولتش را بچیند:
...
از آنجایی که سیلی نقد به از حلوای نسیه، همینجا در بدو حمایت هم نفری یکدانه منصب برای هر کسی که اعلام حمایت کند میگذارم کنار. مَن لم یشکر الحامی مِن الخامی! وقتی در این مملکت سالهای سال است که در دولت تازه، پستها بین حامیان و روسای ستادهای انتخاباتی رئیس جمهور جدید دست به دست می شود؛ مگر ما با مردم تعارف داریم که بخواهیم نفهمند که در دولت ما پستهای مدیریتی چطوری تقسیم خواهد شد.تازه من اخلاقمدارتر از بقیهام و به جای یک جمع خصوصی و خودمانی، از همین الان همگان را به سر این سفره دعوت میکنم.
ایجاد فرصتهای برابر و مبارزه با رانت خواری از این بهتر؟ هر کس گرسنه است بفرماید این هم کارت دعوت: اعلام حمایت کنید و در جوف اعلام حمایتتان بگویید چه پستی را میخواهید تا برایتان رزرو کنیم و بعد از پیروزی در انتخابات با شعار شایستهسالاری تقدیم کنیم خدمتتان. هیچ محدودیتی در این رابطه وجود ندارد و حتی اگر لازم باشد پستهای جدیدی هم ایجاد می کنم فقط تنها شرطش این است که انتخاب پست کاملا بیربط با تخصص و معلوماتتان باشد و در راستای همان "انجام کارهای شگفت و جلب توجه جهانیان" باشد که مطلوب همهی ماست.
مثلا به پستهایی که برای حامیان زیر در نظر گرفته شده و توضیح آنها توجه کنید تا بهتر متوجه مقصودم شوید:
ارژنگ حاتمی/ ریاست سازمان خصوصی سازی (دلیل: منسوب بودن ارژنگ به حاتم و در نتیجه توانایی در حاتم بخشی شرکتهای دولتی به دوستان خصوصی)
جلال سمیعی/ ریاست سازمان تربیت بدنی کشور (دلیل: جلال (مطابق آخرین وزنکشی در ساعت 20 و 12 دقیقهی دیشب) 158 کیلوگرم است... شد 159!)
احمد نوری/ وزارت نیرو (دلیل: ارتباط بحث نور با وزارت نیرو)
فرناز سیفی/ وزارت راه (دلیل: شعار فیمینیستی پیشنهادی ایشان" ایران را تونل می کنیم")
داریوش محمدپور/ ریاست سازمان هوا و فضای ایران (دلیل: داریوش "ملکوت" را دارد)
محسن اشتیاقی/ ریاست سازمان ورزش بانوان (دلیل: محسن مرد رند است)
حمیدرضا بهرامی/ ریاست سازمان مراتع و جنگلها (دلیل: انتساب به بهرام که گور می گرفتش همه عمر!)
مجید فرجامی/ ریاست سازمان بازرسی ویژهی ریاست جمهوری (دلیل: داداشمه!)
دکتر علیاصغر انجیدنی/ ریاست سازمان ثبت احوال (دلیل: نیاز مبرم وی به تغییر همزمان نام و نام خانوادگی)
سهراب فرجامی/ ریاست سایپا (دلیل: جوانگرایی از نوعی که راه دوری نمیرود)
مهدی فرجامی/ وزارت آموزش و پرورش (دلیل: قرار است دخترش را بدهد به سهراب و پدرزن او بشود)
علی معظمی/ وزارت دفاع (دلیل: اشتغال در انجمن حکمت و فلسفه، داشتن جثهی کوچک و اخلاق مهربان)
محمد رازقی/ مشاور در امور زنان (دلیل: تجرد و قزوینی بودن)
دکتر شیرین احمدنیا/ وزارت صنایع و معادن (دلیل: تنها شاخهای که شیرین خانم در آن مطلقا بی اطلاع است)
دکتر هادی خرقانی/ ریاست سازمان ملی جوانان (دلیل: سن و سال دکتر)
....
تعداد حامیان و پستهایی که تا همین الان واگذار شده خیلی بیشتر از اینهاست. اینها را نوشتم که شما در جریان کابینهی ما باشید و اگر خواستید حمایت کنید و پستی را برای خودتان انتخاب کنید بدانید که روال چگونه است. البته قرار است این دوستان برنامه هم بدهند که قطعا در راستای انگشت به دهان کردن جهانیان است و به مرور در سایت مناسبی (و ترجیحا ابتدا در وبلاگ خودشان) منتشر خواهد شد.
برای یک سری افراد را هم با اینکه هنوز اعلام حمایت رسمی نکردهاند، پستهایی در نظر گرفتهام که این خود نشاندهندهی اوج سایستهسالاری من است. مثلا به ابوالفضل زرویی نصرآباد حتما حکم مشاوره در امور بین الملل رئیس جمهور را خواهم داد چرا که درست است که ایشان سال به دوازده ماه در آمریکا ساکن نیست و در عین حال روزنامهها علیه آمریکا مطلب نمینویسد اما بالاخره سالهاست که مشهور به ملا است و چه کسی بهتر از ملانا به جای مولانا؟
... به هر حال این شما و این کابینهی هفتاد میلیونی ما. نگران پست و مقام نباشید، تمام پول نفت مال دولتست و به قول علما "مقتضی موجود و مانع مفقود." حتی سازمان مدیریت و برنامهریزی هم نیست که موی دماغمان شود. لازم باشد مملکت را هم چوب حراج می زنم و پولش را می گذارم روی پول نفت و به اندازهی هفتاد میلیون وزارتخانه و معاونت و ریاست و دفتر و همایش و کمیته و چه و چه با بودجه ها و تنخواههای آنچنانی تاسیس میکنم تا همه به کام خود برسیم.
حمایتهان ماجور. پیش به سوی دولت محمود!