
در ايران دو بحث مطرح مي شود؛ يکي بحث جرياني و مفهومي و ديگري بحث مصداقي. در مورد امور جرياني و مفهومي نبايد دعوت هايي که صورت مي گيرد را به معناي راي دهي همان فرد و گروه در نظر گرفت.
عده يي ممکن است دغدغه روشنفکري و اخلاق را داشته باشند و از فردي دعوت کنند که در انتخابات حضور پيدا کند اما به صورت قطعي به او راي نخواهند داد چرا که او را شايد نقطه مطلوبي براي حضور در انتخابات در نظر بگيرند اما تا زماني که برنامه هاي آن کانديدا را به صورت مشخص متوجه نشوند به صورت قطعي به او راي ندهند. تا به امروز متاسفانه هنوز صف آرايي هاي انتخاباتي شفاف نشده است.
در اردوگاه اصلاح طلب اين روند تا حدودي طي شده اما در اردوگاه اصولگرايان هنوز هيچ موضع مشخصي بيان نشده است. بارها ذکر کرده ام که اين سردرگمي سياسي با نزديک شدن به انتخابات به ضرر اخلاق و حضور حداکثري است.
در تمام اين دوران دغدغه سه وجهي داشته ام که برگرفته از تجارب من در اين سال هاست. وجه اول آن اخلاق است که متاسفانه در بازي هاي سياسي ايران هدف و وسيله جاي خودشان را تغيير داده اند. هدف بايد اخلاق باشد، در صورتي که هدف قدرت شده است و قرباني آن اخلاق. به تعبيري ديگر اخلاق پيرامون سياست را گرفته است.
بايد گفت حفظ اخلاق در انتخابات دو نمود دارد؛ يکي نظارت روشنفکران و دلسوزان کشور و ديگري ساختار. در اين زمينه ساختار سياسي و انتخاباتي ما بايد به صورتي باشد که اخلاق در آن قرباني نشود. به اين معني که با نظارت دلسوزان و روشنفکران و حفظ سازوکارهاي اخلاقي در ساختار بايد اخلاق در انتخابات حفظ شود.
وجه ديگر اين دغدغه مشخص شدن برنامه هاي درون گفتماني کانديداهاست. چه آنکه از نگاه من انقلاب اسلامي داراي اين جامعيت است که در آن برخورد گفتارهاي گوناگون مطرح شود. اين گفتارها نبايد حالت شعاري داشته باشند بلکه بايد در آنها برنامه ها مد نظر گرفته شود و بايد برخوردها و تعاملات بر اساس برنامه صورت پذيرد و نه شعاري.
در همين راستا به نظر مي رسد ديگر عنوان هاي اصولگرايي و اصلاح طلبي براي طبقه بندي ساختار سياسي کافي نيست. بايد انديشه ها بسط پيدا کند و برنامه هاي مشخص مطرح شود. افراد و گروه هاي سياسي بايد برنامه هاي خودشان را بدهند و راهبردهاي کلان سياسي خود را مشخص کنند.
در اين ميان گروه ها و کانديداها نبايد برنامه هاي خود را به صورت سلبي در مقابل رقيب خود تعريف کنند بلکه بايد راهبردها و راهکارهاي خود را از موضع ايجابي مطرح کرده و در بيان اين برنامه ها به رقيب خود کاري نداشته باشند و به صورت شفاف تر به تبيين برنامه هاي خود بپردازند.
مي توان گفت اين يک فرآيند ايده آل است که نتيجه آن انتخاب عقلاني جامعه خواهد شد. اگر کانديداها و اطرافيان آنها نگاه هاي عقلاني داشته باشند و راهکارهاي خود را به صورت شفاف مطرح کنند عرصه سياسي نيز عقلاني مي شود و در نتيجه ما به سمت عقلاني شدن جامعه سياسي پيش خواهيم رفت.
وجه سوم آن بيان اين واقعيت است که جامعه سياسي ما طيفي است و نه قطبي. عده يي چون تخم مرغ هاي خود را در سبد قدرت گذاشته اند هر کاري انجام مي دهند تا به قدرت مورد نظرشان برسند و در اين راه اجماع هاي صوري نيز شکل مي دهند و افراد را مجبور مي کنند که ناخواسته به اجماعي ظاهري برسند.
نتيجه اين امر نيز وهم آلود شدن فضاي سياسي کشور مي شود. به عنوان مثال اين مساله که مطرح مي شود حتماً بايد اصولگرايان با يک کانديدا وارد ميدان شوند و جلوي ديگر کانديداها را مي گيرند و اجباري که طيف هاي گوناگون را به اين اجماع صوري سوق مي دهد باعث وهم آلود شدن فضاي سياسي کشور و در ادامه باعث از بين رفتن اصل انتخابات که حضور حداکثري را مي طلبد، مي شود.
اگر ما خواهان اخلاق و حضور حداکثري در انتخابات باشيم نبايد اين اجبارها را ايجاد کنيم. در اردوگاه اصلاح طلبان اين مساله تا حدودي حل شده است و به عنواني اجبارها و بايد ها در اين طيف کمتر است اما در طيف اصولگرا تا به امروز ما شاهد تکثر و حضور حداکثري نبوده ايم و اين روند به سلامت انتخابات و ايده آل انتخابات آسيب وارد مي کند.
من در گفت وگويي در روزنامه اعتماد اشاره کرده بودم که اگر نخواهم راي سفيد بدهم بايد برنامه هاي مهندس موسوي را بدانم. با اين همه هنوز هيچ برنامه مشخصي در اين باره از طرف ايشان منتشر نشده است. درست است که آقاي موسوي يک شخصيت فرهنگي محسوب مي شوند اما برنامه ايشان در حوزه فرهنگي چيست؟
اين مساله که مطرح شود اهالي فرهنگ و هنرمندان بايد آزاد باشند، برنامه نيست بلکه يک منش است. همچنين برنامه هاي ايشان در حوزه سياست و اقتصاد به صورت شفاف چيست؟
در اين بازده چون هنوز جهت گيري هاي انتخاباتي مشخص و شفاف نيست نمي توان قطعي در مورد انتخابات نظر داد اما بسياري از طيف اصولگرايان غير از بنده که از اول به شکل شفاف از ايشان دعوت کردم در انتخابات شرکت کنند به ايشان گرايش دارند که شايد اين گرايش به خاطر چندجانبه بودن شخصيت آقاي موسوي باشد.
اما متاسفانه آقاي موسوي هنوز برنامه شفاف و مشخصي از آرمان هاي اجرايي خود ارائه نداده اند. اگر انتخابات آينده دوقطبي باشد هنوز هم من مي گويم اگر نخواهم راي سفيد بدهم بايد برنامه هاي آقاي موسوي را بدانم.