مطلب زیر را آقای کامران منصوری جمشیدی به سایت فرارو ارسال نمودهاند
با سلام و درود به جناب دکتر ظریف عزیز، بنده یکی از شهروندان ایران هستم. غرض از مزاحمت تنها این است که بگویم این دوستان که به شما معترض هستند که چرا با آقای کری قدم زدهاید خب شاید حق دارند بندگان خدا چشم و دلشان ترسیده.
دو ترکیب راه رفتن و قدم زدن را کنار هم و یحتمل کم و زیاد شنیدهاند؛ بلا نسبت گمان بردهاند کسی باز راه زده. و البته شاید میخواهند بگویند قدم زدن با راه زدن همسو است و اگر در دولت مهرورزشان یک مسئولی راهزنی کرد خب اینجا هم شما راه رفتی و قدم زدی پس این به آن در.
اصولا بنده به عنوان یکی از کسانی که به دولت تدبیر و امید رای دادم و امید بستم که از تدبیر شما این تحریمهای لعنتی برداشته شده و شاید باز امید به زندگی و فردایی بهتر در دل من و جوانان این مرز و بوم باز گردد، معتقدم باید بیشتر حفظ ظاهر بفرمائید، مثلا چه میشود چند بد و بیراه نثار آمریکا کرده اما در عوض چند صد نفری همراه اقوام و دوستان به آن بلاد کفر و استکبار رفته و دلجویی بفرمائید؟
حالا اصلا چرا قدم زدید. خب این اقدام خیلی خطرناک و دلواپس کننده قدم زنی چه لزومی داشت؟ البته داشتم فکر میکردم دیدم هر قدم زدنی که بد نیست با کری قدم زدن بدست. ولی فرضا فال حافظ گرفتم یک بیتش این بود که:
حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق
بدرقه رهت شود همت شحنه نجف
و حیرتا که بلافاصله در بیت بعدی به مسئله مهمی اشاره کرده و با طعنه به غارتگران بیت المال آورده بود
صوفی شهر بین که چون لقمه شبهه میخورد
پاردمش دراز باد این حیوان خوش علف
حالا شایدم حافظ منظوری هم نداشت. اما واقعا اگر چارهای جز قدم زدن ندارید یک راهی هست که اگر در آن راه قدم بزنید این دلواپسیها از قدم زدن شما اندک اندک از بین میرود. یعنی قضیه لوث میشود. آن راه این است که هر هفته با چند شخصیت دلواپسکننده و در چند خیابان دلواپسی قدم بزنید و البته تنها شما نه، همه مسئولین به اینکار همت گمارند.
اما برای کم کردن از حساسیت موضوع قبل از جیم کری شاید بهتر باشد با وزیر خارجه جدید یونان پس از انتصاب، که دولتش ضد سیاستهای اتحادیه اروپاست و این روزها رسانه ملی خیلی برایش تره خورد کرده و احساس اخوت میکند شروع کنید بعد کم کم به لابروف و بعد وزرای دیگر اروپا و در یک انتحار کوچک با وزیر خارجه اوکراین و همینطور با افراد دلواپس کنندهتر قدم بزنید آنگاه است که نتیجه این میشود که نرم نرمک آمار قدم زدنها از دست رسانه و دلواپسان در رفته و حساسیتها پایین میآید.
شایدم خود دوستان به این فکر افتادند که ما چرا از قافله قدم زنی عقب بیافتیم و خودشان هم رفتند و قدم زدند. خیلی مسائل اینجوری لوث شد.
یادتان هست وقتی ش. ج مبلغ متحیرکنندهای تخلف مالی داشت موجی عظیم از گفتگو و حساسیت نسبت به این موضوع در کشور به راه افتاد؟
بعد نوبت به ۳۰۰۰ میلیارد که رسید باز هم البته ملت حساس بود (نه دلواپسان) و خیلی دهانها از حیرت باز ماند تا اینکه آنقدر خبر پشت خبر از اختلاس و تخلف مالی رسید که امروز اگر شخص دوم دولت هم... دیگر دهانی باز نمیماند مگر اینکه از روی کسالت حال که به سبب شنیدن این مطالب تکراری اختلاس و فساد اقتصادی و فلانی چقدر بالا کشید و فلان کارخانه چنان کرد و... نهایتا دهانی از روی خمیازه باز شود.
الغرض درست است که در قانون و شرع صرف قدم زدن جرم انگاری نشده و درست است که در هنگام مذاکره و گفتگو آدمی که تو سر طرف مقابل نمیزند و یا مینشیند یا قدم میزند یا میایستد لیکن چرا شما کاری کنید که دل دلواپسان بلرزد؟
خب چه کسی هست که از قدم زدن در خیابانهای آنطرفها ذوق نکرده بلکه رشک نبرد؟ شما حالا کوتاه بیائید حالا قدم نزنید، نخندید، قهوه نخورید، اگر هم در عوض این محدودیتها خواستید پول یارانه ملت را از خزانه چند ماه قرض بگیرید با شما همکاری خواهد شد.
ضمنا اگر کری و طرفهای مذاکرات شما پرسیدند که چرا تو خودتی و گرفتهای و نمیخندی، قدم نمیزنی و تحویل نمیگیری، بفرمائید که کشتیهایم غرق شده است و البته خسارت بیمه همان کشتیهای صوری را چه بسا پرداخت نمودند.
از اینکه در امور شخصی شما دخالت کردم ببخشید شاید اینهم از روی دلواپسی بود. راستی این دلواپسی دقیقا یعنی چه؟ منظور دل واپسگرا داشتن که نیست نه؟