فرارو- «هتل بزرگ بوداپست» آخرین ساخته «وس اندرسون» است. او در این فیلم هم همچون دیگر آثارش فضایی سورئال و تمهایی عجیب و غریب را به تصویر کشیده است. دنیای خود اندرسون که میتواند به خوبی آن را نمایش دهد.
هتل بزرگ بوداپست (The Grand Budapest Hotel) نامزد دریافت 9 جایزه در میان بخشهای مختلف جوایز اسکار است. این فیلم در کنار «مرد پرندهای» بالاترین میزان کاندیدا در این مراسم را به نام خود ثبت کرده است.
وس اندرسون (Wes Anderson) که پیش از این او را با فیلم «قلمرو طلوع ماه» (Moonrise Kingdom) و یا انیمیشن «آقای فاکس شگفت انگیز» (Fantastic Mr. Fox) میشناسیم این بار با یک کمدی سورئال محض و داستانهایی تو در تو به میدان آمده است.
صحنه آغازین فیلم دختری جوان را نشان میدهد که به مجسمهای در یک قبرستان نزدیک میشود؛ مجسمهای از یک نویسنده که دختر کتابی از او را در دست گرفته و آن را مطالعه میکند. ناگهان داستان به عقب و به سال ۱۹۸۰ میرود. در این صحنه نویسنده همان کتاب را زنده میبینیم که در مورد کتابش توضیح می دهد. تام ویلکینسون (Tom Wilkinson) که نقش او را بازی میکند میگوید که چطور توانسته از یک تجربه شخصی استفاده کند و داستان را بنویسد.
در اینجا باز هم یک فلش بک دیگر را میبینم. این بار نویسنده جوان حال در قالب جود لا (Jude Law ) شروع به روایت داستان میکند. او در هتل بوداپست اقامت دارد. در یکی از روزها با صاحب هتل «آقای مصطفی» با بازی اف.مورای آبراهام (F. Murray Abraham) مواجه میشود و از او درباره هتل میپرسد. حال مصطفی داستان خود را برای این نویسنده جوان تعریف میکند. این داستان در دهه ۱۹۳۰ میگذرد که در آن زمان مصطفی جوان بوده است. زمانی که دولت فاشیستی در حال قدرت گرفتن است. در این زمان هتل بزرگ بوداپست تحت مسئولیت آقای گوستاوو است که رالف فاینس (Ralph Fiennes) در نقش او ظاهر شده است. گوستاوو تلاش دارد تا با توجه فراوان به مهمانانش و فراهم کردن آنچه که نیاز دارند هتلش را به یکی از بهترین جاهای تفریحی منطقه تبدیل کند. شاگرد جدید او زیرو مصطفی است، همان مصطفی صاحب کنونی هتل.
تلاش فراوان آقای گوستاو و رفتار خوبش با مهمانان او را به یکی از شناخته شده ترین افراد منطقه تبدیل کرده است. حتی میتوان گفت که بسیاری از مهمانان تنها برای اوست که به هتل بزرگ بوداپست میآیند. داستان زندگی او با مرگ مشکوک یکی از مهمانان بسیار ثروتمندش به نام "مادام دی" عوض میشود.
پیش از این قرار بود تا نقش گوستاوو را جانی دپ (Johnny Depp) بازی کند. با توجه به اینکه فضای این فیلم هم مناسب با احوالات جانی دپ است بسیاری بر این باور بودند که حضور او در این فیلم نه تنها باعث موفقیت «هتل بزرگ بوداپست» میشود بلکه شرایط اوج گرفتن مجدد او را هم فراهم خواهد کرد.
اما در نهایت رالف فاینس جایگزین دپ شد. با آنکه بیشتر او را در نقشهای سخت و خشن دیدهایم میتوان گفت بازی او را بی نقص نامید. حال او در قالب گوستاوو به یک آدم بسیار دوست داشتنی تبدیل شده است. او تصویر یک آقازاده واقعی را به نمایش میگذارد. کسی که همیشه مراقب حرکات، حرف زدن و آداب اجتماعیاش است. عطر میزند و لباس مرتب میپوشد و نمیگذارد حقوق کسی حتی شاگرد تازهاش پایمال شود.
گوستاوو جایی در فیلم میگوید: « هنوز هم نشانههای کمرنگی از تمدن در این کشتارگاه وحشیانه که زمانی انسانیت در آن موج میزد، دیده میشود.» میتوان گفت که تمام فیلم در همین جمله خلاصه میشود. او خود یکی از این انسانهاست.
در ابتدای فیلم این باور به مخاطب منتقل میشود که آقای گوستاوو تنها برای منافع خودش و برای نگاه داشتن مهمانان هتلش از حربههای مختلف استفاده میکند که عموما افراد مسن که محتاج توجه هستند را به خود جلب کند. اما در ادامه میبینیم که این طور نیست. که او برای ادای احترام به یکی از مهمانان همیشگیاش خود را به مراسم او میرساند و تصویری از واقعی بودن محبتهایش را نشان میدهد.
هتل بزرگ بوداپست براساس رمانی به قلم رمان نویس و نمایشنامه نویس مشهور اتریشی به نام اشتفان تسوایگ ساخته شده است. هر چند که هنگامی که نسخه اندرسون از این رمان را میبینیم با نوشته تسوایگ بسیار فاصله دارد. تا جایی که انگار او تنها برداشتی آزاد از این نوشته داشته است.
اشتفان تسوایگ یکی از بهترین نویسندهها و نمایشنامه نویسان بود. قلم زیبایش باعث شد تا آثارش در سالیان بعد به یکی از بهترین منابع برای نمایشنامهها، فیلم ها و حتی سریالهای تلویزیونی تبدیل شود. او طی جنگ جهانی دوم مجبور شد از اتریش بگریزد و به انگلستان مهاجرت کند. اما در لندن طاقت نیاورد و از آنجا به آمریکا و سپس برزیل سفر کرد. او که نگاهی تبعیدگاهی به مکان زندگیاش داشت کم کم به این نتیجه رسید که دنیا در حال فروپاشی است و دیگر نمیتوان در آن زندگی کرد. به همین دلیل خود و همسرش با هم دست به خودکشی زدند.
دیگر این ثابت شده که اندرسون کمدی درام با فضایی سورئال و غلو شده میسازد. اما آنچه که بیش از همه در فیلم اخیرش جلوه نمایی میکند فضای طنزی است که به کار گرفته است. او بدون استفاده از شوخیهای جنسی و یا مبتذلی که در فیلمهای امروزی بسیار رواج پیدا کرده است فضایی کمدی و خنده دار را برای مخاطبانش ایجاد میکند. کمدی او نوعی کمدی کلاسیک است. با استفاده از کارکترهای قوی در فیلمش و صحنه پردازیها و دیالوگهای زیرکانه.

بازیگران سرشناس زیادی در این فیلم نقش بازی کردهاند. هرچند کوتاه اما مجموعهای از بهترین بازیها در کنار هم قرار گرفتهاند تا نمونهای کامل از یک اثر هنری را بسازند. رالف فاینس، «گوستاوو» را عالی بازی کرده و هرچه به انتهای فیلم نزدیکتر میشویم بیننده بیشتر و بیشتر او و تمام رفتارهای ریز و زیرکانهاش را دوست دارد. تیلدا سویینتون ( Tilda Swinton) با گریم بسیار سنگینی در نقش «مادام دی» ظاهر شده است. آدریان برودی(Adrien Brody) در نقش «دیمیتری»، اشراف زاده بدذات قرار گرفته و ویلم دافو (Willem Dafoe) کارهای کثیف و تسویه حسابهایش را انجام میدهد.
جود لاو (Jude law) در نقش نویسنده جوان، اوئن ویلسون (Owen Wilson) در نقش مهماندار جدید و ادوارد نورتن (Edward Norton) در نقش رئیس پلیس ظاهر شدهاند. علاوه بر اینها بسیاری دیگر از بازیگران سرشناس نیز در این مجموعه قرار گرفتهاند.
گریم بازیگران، طراحی صحنه و لباس و رنگ آمیزیهای شاد در کنار موسیقی متن مناسب، فضایی لذت بخش را برای بیننده ایجاد میکند. تمام این نقاط قوت باعث شد که «هتل بزرگ بوداپست» در تمام این زمینهها نامزد دریافت جایزه اسکار باشد. در کنار این موارد این فیلم در قسمت تدوین، فیلم برداری، بهترین فیلمنامه، بهترین فیلم و بهترین کارگردانی نیز نامزد دریافت جایزه اسکار است.
منتقدان اندرسون به دو گروه تقسیم شدهاند. عدهای فیلمها و امضایش را که در تمام آثارش دیده میشود را تحسین میکنند و عدهای دیگر کارهایش را سطحی مینامند. به گفته آنان فیلمهای اندرسون کارتونهایی برای بزرگسالان است. اما این حرف درست نیست. شاید به ظاهر فیلمهای اندرسون آنچنان عمیق به نظر نرسند و شاید تنها یک هفته بعد از دیدن آن، از یادتان بروند اما نکته آن این است که اندرسون سعی دارد تا در فضایی سورئال حقیقت جامعه را به تصویر بکشد. حقیقتی که در آن انسانیت در حال زوال است.
یکی از اصلیترین نمادهای انسانیتی هم که در فیلم به آن اشاره میشود «انجمن کلیدهای ضربدری» است. این عنوان که برگرفته از کتاب دیگری از تسوایگ است، یکی دیگر از جنبههای انسانیت خاموش شده در این دوران است. تمام اعضای این انجمن نشان کلیدهای ضربدری را در گوشه کت خود دارند. اعضایی وفادار که در صورت نیاز و درخواست رسمی یکی از اعضای گروه بدون هیچ سوال و وقفهای تمام تلاش خود را میکنند تا نیاز او را برطرف کنند.
درست است که «هتل بزرگ بوداپست» در یک فضای غیر واقعی یه تصویر کشیده شده است؛ یک نوع وهم؛ اما دروغ نیست. نگاه اندرسون به جامعه است. جامعهای که ذره ذره انسانیت در آن در حال مرگ است. حال این واقعیت در دنیای او به تصویر کشیده شده است؛ دنیایی سراسر رنگ در مقابل دنیای سیاه و سفید امروزی.
الان که دیدم نامزد دریافت 9 جایزه شده، واقعا متعجب شدم
بسیار بسیار فیلم معمولی و خالی از عمق! هست.
در تمام فیلم نحوه به ارث رسیدن یک هتل به یک فرد روایت میشه اما اینکه چرا این داستان باید روایت بشه چرا باید برای بیننده مهم باشه و تاثیر این داستان روی کل فیلم چیه اصلا مشخص نیست.
به نظرم Boyhood و Birdman یه سر و گردن از این فیلم بالاترن.
خیلی از دیدنش لذت بردم..فان و هپی