شعبه ۱۰۲ دادگاه عمومی قزوین با صدور حکمی، خلیل امامی و عباس علیپور، دو
عکاس قزوینی را به اتهام «توهین» مجموعا به ۷۵ ضربه شلاق محکوم کرد اما پس
از آن اعلام شد که محمدعلی حضرتیها، شاکی این پرونده از شکایت خود صرفنظر
کرده است اما امامی و علیپور در گفتوگویی با خبرگزاری ایسنا گفتهاند که
شاکی هنوز شکایت خود را پس نگرفته و تاکنون ابلاغی از سوی دادگاه به این دو
نفر مبنی بر پسگرفتهشدن شکایت داده نشده است.
بهدنبال این حواشی و برای
روشنشدن نیت نهایی حضرتیها که در حال حاضر، مدیرکل سازمان میراث فرهنگی
قزوین است، به سراغ او رفتیم. او در وهله اول از این موضوع ناراحت است که
رسانهایشدن حکم دادگاه در شرایط غیرانسانی و غیراخلاقی صورت گرفته و در
وهله بعدی بر این نکته تاکید میکند که در زمان شکایت از دو عکاس، مدیر
سازمان میراث فرهنگی نبوده است و به همین دلیل در حال حاضر، میراث فرهنگی
این استان نباید زیرسوال برود.
عنوان شده بود شما برای جلوگیری از حکم شلاق، خواستار پسگرفتن
شکایت خود هستید اما در تازهترین گزارشی که در یکی از خبرگزاریها منتشر
شده، دو عکاس قزوینی گفتهاند شما شکایت خود را پس نگرفتهاید. الان این
شبهه به وجود آمده است که شما قصد پسگرفتن شکایت خود را دارید یا نه؟
این موضوع که گفته شده، دو عکاس به دلیل نوشتن نقد بر کتاب عکاسی من، حکم
شلاق گرفتهاند، درست نیست و مساله مطلقا نقد نبوده است. آنها طی
یادداشتهایی حداقل متهم به تهمت، نشر اکاذیب، تشویش اذهان عمومی و جعل
هستند که شکایت من تنها در مورد یکی از اتهامهایشان یعنی «توهین» بوده است
چون آنها در مطالبی که منتشر کردهاند، به من تهمت رانتخواری، استفاده از
قدرت، ایستادن در مقابل هنرمندان و... زدهاند درحالیکه من همواره تحت
فشار بودهام که مدافع جوانان هستم. اولینبار نیست که کتابی از من منتشر
میشود. من تاکنون 15 عنوان کتاب منتشر کردهام که شش عنوان در زمینه شعر
بوده است.
این کتابها بهصورت حضوری و مکتوب مورد بررسی منتقدها قرار
گرفته و با وجود اینکه من برخی از این نقدها را قبول نداشتهام اما به
دیدگاه منتقدان احترام گذاشتهام. با اینهمه وقتی نقد جای خود را به افترا
و توهین میدهد، منهم از کرامت انسانی و حق خود دفاع میکنم. عکسهای من
از سال 57 در مطبوعات و نشریات مختلف چاپ شده و تاکنون 11 نمایشگاه انفرادی
داخلی و خارجی برگزار کردهام. بنابراین برخلاف آنچه در این یادداشتها
عنوان شده است، اینطور نیست که با عکاسی بیگانه باشم.
با وجود اینکه در خبرها عنوان شده بود شما قصد پسگرفتن شکایت خود را دارید، بهنظر میرسد همچنان این موضوع ادامه دارد...
این موضوع یک هیاهوی سیاسی است. حکمی که درحال حاضر داده شده، متعلق به
دادگاه بدوی است و من در همان دادگاه به قاضی اعلام کردم که راضی به اجرای
حکم شلاق نیستم و همانجا گفتم: «اگر آنها این بداخلاقیها را به عرصه
رسانه نکشانند، من هم شکایت خود را پس میگیرم.» قاضی هم خطاب به آنها گفت
که موضوع را رسانهای نکنند منتها این دوستان شروع به هیاهو کردند و
نمیدانم از این طریق چه سودایی در سر دارند؟
روال تمام دادگاهها این است
که بعد از صدور حکم در دادگاه بدوی، دادگاه تجدیدنظر هم تشکیل میشود و یک
فرصت دیگر برای بررسی موضوع وجود دارد. آنچه من را بیشتر از همه ناراحت
کرد، این است که درحال حاضر با رسانهایکردن این موضوع، فضای روانی علیه
من به وجود آمده است بدون اینکه همه جوانب مساله بازگو شود. من حتی پیش از
برگزاری دادگاه، به آنها گفتم: «نقد کنید نه توهین.» اما آنها در
یادداشتهایشان گفتهاند من رنگ، لنز و مسایل مربوط به عکاسی را نمیشناسم
یا اینکه رانتخوار هستم.
یکی از مسایلی که در این یادداشتها ذکر شده، این بود که کتاب
شما با حمایت شهرداری قزوین منتشر شده است در صورتی که عکاسان دیگری نیز
هستند که از آثار گردشگری و میراث فرهنگی قزوین عکاسی کردهاند و شهرداری
میتوانست از آثار آنها برای این کتاب استفاده کند. پاسخ شما چیست؟
قزوین یکی از قطبهای عکاسی کشور است و حداقل 20 عکاس طراز اول دارد که من
صحت کار هنری آنها را تایید میکنم. تصمیم شهرداری برای انتشار این کتاب
به مناسبت «روز قزوین» بود و آنها در زمان محدودی میخواستند مجموعهای از
تاریخ، معماری و مردمشناسی قزوین را در یک کتاب چاپ کنند. وقتی این سه
مولفه مطرح شد، تعداد عکاسها، ریزش پیدا کرد برای اینکه برخی از آنها تنها
در زمینه تاریخی، تعدادی در زمینه معماری و برخی در زمینه مردمشناسی عکس
داشتند و داشتن یک مجموعه کامل از این سه موضوع، سختتر شد.
من در همان
زمان مجموعهای از عکسهایم در مورد قزوین را که حاصل بیش از 20 سال عکاسی
بود، آماده کرده بودم تا از سوی یک ناشر خصوصی منتشر شود. در این مجموعه
حتی آثاری که ویران شدهاند مانند «برجهای خلبان» وجود دارد که من در سال
71 به صورت سیاهوسفید از آنها عکاسی کرده بودم. شهرداری هم این مجموعه را
انتخاب کرد. این درحالی است که یکی از این عکاسها به شهرداری پیشنهاد کرده
بود، یکسال به او فرصت دهند تا از چهار فصل قزوین عکاسی کند و نیمی از
هزینه این کار را پیش از شروع پروژه در اختیارش قرار دهند.
از بحث اصلی دور نشویم، بالاخره قصد شما در واکنش به صدور حکم شلاق برای این دو عکاس چیست؟
اجازه نمیدهم حکم شلاق اجرا شود اما تسلیم هیاهو و زیادهخواهی هم
نمیشوم. ضمن اینکه این مسایل ربطی به میراثفرهنگی استان قزوین ندارد. در
خبرها گفتهاند مدیر میراثفرهنگی قزوین شاکی پرونده است، درحالیکه 12 روز
از ابلاغ حکم من به این سمت میگذرد، حکم دادگاه مربوط به یک ماه قبل است و
در زمان شکایت از عکاسها، مدیر میراثفرهنگی قزوین نبودم. در نهایت اجازه
دهند این هیاهوی غیرانسانی و غیراخلاقی به اتمام برسد و آرامش حاکم شود تا
من هم شکایتم را پس بگیرم.