فرارو- مرتضی واعظ، در یادداشت قبلی (
نظر هر کسی محترم نیست!) تاکید کردیم که محترم دانستن نظر تمامی افراد چه عواقبی در پی خواهد داشت. از ریشه های تاریخی عدم تمایل به بحث و گفتگو در فرهنگمان گفتیم و اینکه برای بحث بر سر درستی و نادرستی نظرات در یک مباحثه، نیازمند ملاک و معیاری برای سنجش حق از باطل هستیم.
در ادامه این بحث می باید وارد حوزه «فلسه ی منطق» شویم. جایی که متفکران این حوزه از زمان «ارسطو» (حدود چهارصد سال پیش از میلاد) تاکنون معیارهای متعددی را برای تشخیص حق از باطل (صدق از کذب) پیشنهاد کرده اند. از این میان به سه معیار مشهورتر می پردازیم:
قدیمی ترین و آشناترین ملاک صدق، معیار «انطباق» است. این نظریه که نخستین بار توسط «ارسطو» صورت بندی شد می گوید که برای تشخیص درستی از نادرستی یک عقیده تنها کافی است که چشمانتان را خوب باز کنید! در صورتی که این عقیده با واقعیت منطبق بود درست است و در غیر این صورت خیر.
برای مثال اگر من بگویم که «امروز شنبه، 23 فروردین و هوا آفتابی است»، برای تشخیص صدق و کذب ادعای من کافی است که ابتدا به تقویم رجوع کنید و سپس از پنجره نگاهی به بیرون بیاندازید. انتقادات زیادی به این معیار گرفته شده است. مثلا برخی معتقدند انطباق آنچه که در ذهن ما می گذرد با آنچه که در بیرون از ذهن ماست به این سادگی ها هم نیست!
خصوصا وقتی موضوع بحث بر سر مفاهیم ذهنی است، معیار مطابقت کارایی خود را از دست می دهد. چرا که برای مثال چیزی در بیرون از ذهن (واقعیت) به عنوان «مجموعه» وجود ندارد تا ما به انطباق مفهوم ذهنی با واقعیت عینی بپردازیم.
این شد که برخی از فیلسوفان معیار دیگری را به نام «انسجام» پیش نهادند. اگرچه این معیار ابتدا تنها برای ریاضی و منطق و فلسفه کاربرد داشت اما رفته رفته در علوم تجربی نیز وارد شد. اندیشمندان این حوزه مدعی شدند که بسیاری از نظریه های علمی که قابل تجربه آزمایشگاهی نیستند، صرفا از این طریق و هماهنگی با طرح کلی دانشمندان پذیرفته می شوند.
به عقیده قائلان به «معیار انسجامی صدق»، یک ادعا (عبارت یا گزاره) تنها در صورتی درست (صادق) است که با دیگر گزاره ها در یک مجموعه انسجام داشته باشد. این اندیشمندان دو مفهوم را برای توضیح انسجام ذکر می کنند: 1- سازگاری و 2- استلزام.
یک عبارت در صورتی با دیگر عبارت یک مجموعه سازگار است که با هیچکدام از آنها متناقض نباشد. اما این به تنهایی کافی نیست بلکه این گزاره ها می بایست مستلزم یکدیگر باشند و یا به عبارتی از هم استنتاج شوند.
برای مثال عبارت «علی خواهر دارد» و «علی خواهر ندارد» با یکدیگر ناسازگار هستند و نمی توانند در یک مجموعه قرار بگیرند. همچنین عبارت «علی خواهر زاده خود را از مدرسه می آورد» مستلزم حداقل سه عبارت «علی خواهر دارد»، «خواهر علی فرزند دارد» و «خواهر زاده علی به مدرسه می رود» است. این معیار نیز با انتقاداتی روبرو شده است. بطور مثال منتقدان می گویند در صورتی که دو مجموعه منسجم اما متناقض داشته باشیم، به ناچار می بایست باز برای داوری میان آنها از معیار «مطابقت» استفاده کنیم.
علاوه بر این دو معیار، معیار سومی هم پیشنهاد شده است. برخی فیلسوفان پراگماتیست آمریکایی معیاری به نام عملگرایی را مطرح کرده اند که بر اساس آن صدق و کذب یک عقیده با توجه به نتایج عملی آن مشخص می شود. دو روایت از این معیار وجود دارد: اولی می گوید که یک عقیده زمانی صادق است که تمامی افراد ذیصلاح در خصوص آن اتفاق نظر داشته باشند.
روایت دوم از عملگرایی اما معتقد است که یک گزاره تنها در صورتی صادق محسوب می شود که در دراز مدت و با توجه به ھمه جوانب به نتایج سودمندی برای فرد معتقد به آن باور منجر شود. منتقدان این معیار اما معتقدند که اجماع و سودمندی نمی تواند معیار صدق یک ادعا باشد چنانکه در طول تاریخ بارها خلاف این معیار رخ داده است.
در نوبت های بعد با تشریح بیشتر «نظریه انسجامی صدق»، انتقادات و جواب های دیگران سعی می کنیم آن را در خصوص بخش هایی از باورهای امروزمان بکار بگیریم و وضعیت آنها را بررسی کنیم.