محمود فرشیدی، وزیر اسبق آموزش و پرورش، در سرمقاله روزنامه رسالت نوشت:
پرونده نرمش قهرمانانه، آرام آرام به صفحات آخر
خود ميرسد و نتايج بررسي اين پرونده به تدريج آشكار ميگردد. البته براي
كساني كه ماهيت آمريكا را به خوبي ميشناختند اين نتايج از ابتدا روشن بود
كما اينكه مقام معظم رهبري با يادآوري سخنان خويش در نوروز 92، فرمودند: "تصور برخي دولتمردان دولت قبلي و همچنين برخي
دولتمردان دولت فعلي اين است كه اگر ما در قضيه هستهاي با آمريكا مذاكره
كنيم موضوع حل ميشود. من هم به دليل اصرار آنها بر مذاكره در خصوص موضوع
هستهاي گفتم مخالفتي ندارم اما همان موقع هم تاكيد كردم كه خوشبين نيستم."
بدين ترتيب، تجربه بارها، يكبار ديگر نيز ثابت و اين واقعيت مجددا افشا شد
كه: "دشمني آمريكا با اصل انقلاب اسلامي و اسلام است و اين دشمني با
مذاكرات پايان نخواهد يافت." تفسير روشنتر اين كلام آن است كه دوستي با
آمريكا يعني دشمني با انقلاب اسلامي، دشمني با امام خميني (ره)، دشمني با
شهدا، دشمني با جانبازان. دوستي با آمريكا يعني دشمني با اسلام، دشمني با
قرآن، دشمني با پيامبر گرامي اسلام (ص) و اهل بيت (ع) و دشمني با
اباعبدالله الحسين (ع). البته در حماسه عاشورا نيز عدهاي ميخواستند
چارهاي بينديشند كه يزيد و امام حسين (ع) هر كدام به راه خودشان بروند و
كاري به كار يكديگر نداشته باشند.
عدهاي ديگر هم ميخواستند بين يزيد و
امام حسين (ع) نوعي تفاهم برقرار كنند اما سنت الهي بر تقابل كفر و ايمان
است و در اين آزمون بزرگ است كه ماهيت انسانها روشن و كافر و مومن بودن
افراد، آشكار ميگردد. در جريان اين تقابل مستمر تاريخ، دائما كساني از
لشكر كفر به لشكر ايمان ميپيوندند، همچنانكه افرادي نيز به پيشينه ايماني
خويش پشت پا ميزنند و جذب سپاه كفر ميشوند.
در دوران شكلگيري انقلاب اسلامي نيز عدهاي امام خميني (ره) را نصيحت
ميكردند كه با شاه كنار بيايد و آنقدر قاطعانه عليه او و آمريكا و اسرائيل
موضع نگيرد. نهضت آزاديها و جبهه مليها و امثال آنانكه تصور ميكردند
سياستشناس و سياستمدار هستند چون تاب تحمل انقلاب اسلامي را نداشتند و عمق
مطالبات انقلابي و ميزان استقامت ملت ايران، در مخيلهشان نميگنجيد و چون
آرمانها و ديدگاههايشان با آرمانها و ديدگاههاي امام (ره) و مردم تضاد
داشت، نميتوانستند شدت كينه مردم از آمريكا را درك كنند و لذا ميكوشيدند
نگاه محبتآميز خود به آمريكا را در جامعه تبليغ و به اصطلاح آمريكا را
"بزك" نمايند.
امروز هم كساني كه خود دچار بحران اعتقادي، انقلابي شدهاند موقعيت كشور را
بحراني و در لبه پرتگاه ارزيابي ميكنند و راه نجات را مذاكره و تفاهم با
آمريكا ميپندارند. ريشه اينگونه بحرانهاي روحي و توهمات آن است كه برخي
سياسيون به تدريج از مردم فاصله ميگيرند و خود را قطرهاي از اقيانوس
خروشان ملت نميبينند و لذا احساس تنهايي و ترس از عظمت و قدرت دشمن بر
آنان مستولي ميشود. چنين افرادي يا بايد از ابتدا صادقانه اعتراف كنند كه
صلاحيت دفاع از فضائل ملت شجاع ايران را در عرصه كارگزاري و خدمت ندارند و
زير بار چنين مسئوليتهاي حساسي نروند و يا در صورت پذيرش مسئوليت، نصايح
خيرخواهانه سكاندار انقلاب اسلامي را با گوش جان پذيرا شوند.
شگفت آنكه اين افراد كم جرات، به جاي آنكه با واقعيات، صادقانه برخورد
نمايند و برخوردهاي تحقيرآميز آمريكا موجب شود كه در صداقت آمريكاييها
ترديد كنند و همچنين به جاي آنكه با مشاهده راهپيمايي باشكوه 22 بهمن و
تجلي خشم و خروش مردم غيور ايران در پاسخ به اين رفتارهاي تحقيرآميز، روحيه
و مقاومتشان تقويت شود، صدا و سيما را در فشار قرار ميدهند كه چرا
اهانتهاي دولتمردان آمريكا به ملت سربلند ايران را انعكاس ميدهد و يا از
بودجه بيتالمال، مبالغي به برخي نويسندگان فتنه ميبخشند تا در وصف شيطان
بزرگ و دستاوردهاي مذاكره با او و همپالكيهايش، موج مطبوعاتي راه
بيندازند.
حال آنكه بيش از 35 سال است كه آمريكا به متحدانش وعده ميدهد كه با قطع
ارتباط اقتصادي با ايران و صرفنظر كردن از منافع اقتصادي كوتاه مدت خود،
همانند دوران حاكميت پادشاهان بار ديگر خواهند توانست گنج ايران را تصرف
كنند و به يغما ببرند. اما اين اعمال محدوديتها موجب شده است كه اولا
ايران بر تواناييهاي خود تكيه بزند و به پيشرفتهاي چشمگيري نظير هستهاي و
نانو و صنايع فضايي و موشكي، دست پيدا كند چنان كه جك استراو در بازديد
اخير از ايران اعتراف كرد كه پس از 9 سال و عليرغم تحت تحريم بودن، تهران
را بيشتر شبيه مادريد و آتن ديدم تا شبيه قاهره و ديگر پايتختهاي آسيايي.
البته علاوه بر پيشرفتهاي متكي بر توانمنديهاي دروني و ملي، تحريمها
موجب شده است كه برخي كشورهاي ديگر، از اين فرصت براي تقويت ارتباطات
اقتصادي خود با ايران بهره بگيرند و اينك كه با توجه به بحران اقتصادي،
بكارگيري حتي يك كارگر در اروپا، اهميت دارد، براي مردم اروپا اين سئوال
مطرح است كه چرا بايد دولتمردانشان از آمريكا اطاعت كنند و منافع كشور خويش
را به خطر بيندازند؟!
در واقع موقعيت بينظير ايران از نظر ذخاير گوناگون و بخصوص نفت و گاز در
جهان، شرايط ممتازي را براي مردم ما به وجود آورده است كه كشورهاي صنعتي به
هيچوجه نميتوانند در دراز مدت از آن صرف نظر نمايند.
واقعيت آن است كه همپيماني آمريكا و متحدانش در آيندهاي نه چندان دور فرو
خواهد پاشيد و افكار عمومي ملتها، دولتهايشان را وادار به نافرماني از
دستورات آمريكا خواهد ساخت و از هم اكنون مقدمات اين نافرماني را در استقبال چشمگير آنان از برقراري روابط
اقتصادي با ايران ميتوان مشاهده كرد و خشم مذبوحانه رئيس جمهور آمريكا از
اين نافرماني را ميتوان در تعبير "تخليه كاميون آجر بر سر شركتهاي
تحريمشكن"، رديابي كرد و رئيس جمهور فرانسه نيز به عدم تسلط خويش بر
اينگونه شركتها، صريحا اعتراف كرده است.
ملت ايران از آغاز شكلگيري انقلاب اسلامي تاكنون بارها تجربه كرده است كه
با استقامت و توكل بر خدا ميتواند دشوارترين موانع را پشت سر بگذارد و به
تنهايي از نبرد با ابر قدرتهاي جهان سربلند بيرون آيد.
سرانجام نبرد پشت ميزهاي مذاكره نيز با هدايتهاي مقام معظم رهبري و
استقامت و وحدت ملت، پيروزي ايران اسلامي بر نظام سلطه جهاني خواهد بود و
به آمريكا و صهيونيسم، اجازه نخواهد داد با تهديد و تحقير، ساحت عزت و غيرت
و شرف و اسلام را در اين سرزمين مورد خدشه قرار دهند و بديهي است مداراي
مردم ايران با برخي فرزندان ضعيف خود در برابر آمريكا، از سر صبر و به اميد
هدايت آنان است وگرنه درياي خروشان ملت، ثابت كرده است كه پرتاب تخته
پارههاي سياسي، برايش هزينه چنداني ندارد.