bato-adv
کد خبر: ۱۵۶۴۳۸

انتخابات و درس‌هایی تاریخی برای اصلاح‌طلبان

تاریخ انتشار: ۱۵:۴۴ - ۲۵ تير ۱۳۹۲
میثم قهوه چیان، پس از دوازده سال و یک بار دیگر، نامزد مورد حمایت اصلاح‌طلبان به ریاست جمهوری ایران برگزیده شد. حماسه‌ای دیگر در خرداد. اصلاح‌طلبان اما اکنون وضعیتی مانند شانزده سال پیش ندارند. 

پس از پیروزی اصلاح‌طلبان در دوم خرداد 1376 نیروهای اصلاح‌طلب قدم در راهی گذاشتند که مشکلات فراوانی در پی داشت. سید محمد خاتمی در تعبیری گفته بود که دولت وی هر نه روز یک بحران داشته است. برنده ناکارآمد جلوه دادن دولت اصلاح‌طلبان تنها یک فرد بود: دکتر محمود احمدی‌نژاد.

پیروزی اصولگرایان موجبات بیداری اصلاح‌طلبان را فراهم کرد، بیداری که در 24 خرداد 92 حاصل شد. ائتلاف میان اکبر هاشمی رفنسجانی و سید محمد خاتمی نتیجه داد، نتیجه‌ای که با عدم ائتلاف نامزد‌های متمایل به اصلاحات در خرداد 1384 از آنها دریغ شده بود. در آن سال اصلاح‌طلبان با سه چهره وارد شدند، آقایان هاشمی، کروبی و معین.

مجموع رای این سه نفر می‌توانست پیروزی را حاصل آورد، اما آن سال‌ها هر یک از جریان‌های اصلاح‌طلب خود را پیروز و نماینده‌ی واقعی مردم می‌دانستند و حاضر نبودند به نفع دو گزینه دیگر کنار بروند. نتیجه اما برای جناج اصلاح‌طلبان و شاید مردم عجیب  و پر پیامد بود: پیروزی اصولگرایان. 

هشت سال پس از یک شکست تاریخی و دوازده سال پس از آخرین پیروزی اصلاح‌طلبان در انتخابات اما، یک انتخابات دیگر درس‌هایی تاریخی به این جناح سیاسی کشور داد که توجه به آن‌ها مشکل پیروزی اصلاح‌طلبان را تا حدودی تضمین می‌کند.

ائتلاف و اولویت منافع مشترک
اگر اصلاح‌طلبان در 2 خرداد 76 با یاری 18 گروه به قدرت رسیدند، وقتی در 3 تیر 84 شکست خوردند، گروه‌هایی از هم جدا شده بودند. گروه‌هایی که ائتلاف را چون سم می‌دانست اما، با یافتن آن چون نوشدارو در 24 خرداد 92 به موقع توانست دوباره قدرت را به دست آورد.

در سال 1384 انتخابات نهم ریاست جمهوری عرصه‌ای برای جولان گروه‌های اصلاح‌طلب شده بود. حزب مشارکت ایران اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی معین را نامزد خود اعلام کردند، برخی از اعضای مجمع روحانیون از شیخ مهدی کروبی حمایت کردند و حزب کارگزاران ایران اسلامی، اکبر هاشمی رفسنجانی را نامزد خود می‌خواندند. این تکثر نیروها رای‌های اصلاح‌طلبان را پخش کرد. اصلاح‌طلبان به سه گزینه رای دادند و شکست خوردند. 

انتخابات امسال درسی تاریخی برای اصلاح‌طلبان بود، منافع مشترک بر منافع حزبی و درون جناحی اولیت دارد. اصلاح‌طلباین برای حفظ قدرت به جادوی ائتلاف روی بیاورند و از خودخواهی بپرهیزند. نتیجه اصرار بر حقانیت یک گروه‌ سیاسی می‌تواند تبعات ویرانگری داشته باشد. 

پرهیز از تندروی
پس از پیروزی اصلاح‌طلبان در سال 1376، روزنامه‌ها گسترش فراوانی یافت، روزنامه‌هایی که شروع به افشاگری کردند. این افشاگری هم در مورد مسائل سیاسی و هم در مورد مسائل فرهنگی مشکلات فراوانی برایر این گروه سیاسی ایجاد کرد. طیف گسترده روزنامه‌های اصلاح‌طلب با مشکل نظارت و رد مجوز توسط قوه قضائیه برخورد کردند و لغو امتیاز شدند.

اعتدال گویی عنصر گم‌گشته‌ای بود که در انتخابات 1392 دوباره به اردوگاه اصلاح‌طلبان بازگشت. با تحویل دولت به اصولگرایان مشکلاتی دستخوش صنعت چاپ و نشر شد. برخی از انتشارات‌های فعال این اردوگاه توقیف شدند و مجوز برای نشر کتاب به شدت کاهش یافت. درس دیگری که باید اصلاح‌طلبان می‌گرفتند این بود که افشاگری باعث تشدید دو قطبی می‌شود که با هم‌افزایی قدرت در اردوگاه اصولگرایان دشمنی قوی و قسم خورده ایجاد کرده بود برای مقابله با دولت اصلاحات.

اصلاح‌طلبان حالا دیگر باید از تندروی بپرهیزند تا بتوانند زبانی نرم داشته باشند تا موجبات میل بری حذف کلی‌شان در رقیب ایجاد نشود. برای تشکیل یک دولت کارآمد تند روی چون سمی مهلک است، اصلاح‌طلبان حالا این را به درستی می‌دانند. 

بازی با مهره‌‎های غیر خودی
اصلاح‌طلبان پس از پیروزی در حماسه خرداد سال 1376 به نقد تقسیم نیروها به خودی و غیر خودی پرداختند. هر چند دامنه‌خودی‌های اصلاح‌طلبان گسترده‌تر از خود‌ی‌های جناح اصولگرا بود، اما مرز ناشفافی میان فعالان جامعه مدنی و دولت وجود داشت، مرزی که نه حاصل تمایز کارکردی که محصول تمایز منافع بود.

کم‌رنگ شدن حضور سید محمد خاتمی در دانشگاه در دوره دوم ریاست جمهوری خبر از آن می‌داد که دانشجویان دیگر ارتباط قبلی خود با دولت اصلاحات را از دست داده‌اند. این تقابل به کاهش انگیزه‌ی دانشجویان منجر شد و با پایین آمدن مشارکت دانشجویان این جوانان جناح مقابل بودند که خلاقیت را به دست گرفتند. توجه به میزان عدم مشارکت در انتخابات سال 1384 نشان می‌دهد که بخشی از جامعه از اصلاحات رویگردان شده بودند.

این رویگردانی دو نتیجه داشت که هر کدام به ضرر اصلاح‌طلبان بود، اول عدم رای و دوم رای به اردوگاه مقابل. اصلاح‌طلبان می‌توانستند با عضوگیری از اصولگرایان پیام دوستی هم بدهند. پیامی که می‌توانست تنش را میان قوای حکومتی کاهش داده و به کارآمدی هر چه بیشتر قوه مجریه منجر شود، این اما اتفاق نیافتاد و اصولگرایان سنگرهای مستحکمی برای یک حمله سیاسی ترتیب دادند و در 3 تیر 1384 شهردار اصولگرای تهران و عضو ستاد انتخاباتی اکبر هاشمی رفسنجانی رقابت را از رییس سابق خود برد و بر کرسیی 8 ساله نشست.

پس از قریب به یک دهه اما عملکرد اصلاح‌طلبان نشان می‌دهد که بخش قابل توجهی از آنها با مهره‌های غیر خودی هم بازی می‌کنند. با بحث استفاده از اصولگرایان در کابینه دولت تدبیر و امید، دیگر اصولگرایان جبهه‌ای متحد در مقابل دولت نخواهند داشت. این پیوند لیست‌های رنگانگ و متحدی در انتخابات مجلس دهم رقم خواهد زد و نتیجه نه پیروزی مجدد اصلاحات که با به دست آوردن اکثریت مجلس به کارآمدی خواهد انجامید.

واقع‌گرایی 
دوم خرداد سال 76  از سوی برخی از استراتژیست‌های اصلاح‌طلبان سال به دست گرفتن قدرت از اصولگرایی خوانده شد، به نظر می‌رسد درس دیگری که اصلاح‌طلبان باید بگیرند تغییر در دیدگاه سیاسی است که باید داشته باشند.

واقع‎گرایی گزینه‌ای دیگر در مقابل ایده آلیسمی است که سال‌ها پیش انتخاب شده بود. پیروزی سال 92 تنها با واقع‌گرایی ممکن آمد. این واقع‌گرایی بود که توانست با آشتیی تاریخی، بسیاری از اصلاح‌طلبان و هواداران آنها را به پای صندوق‌های رای بکشاند. مطالبات را حداقلی دیده و انتظار یک تحول بنیادی را از ایشان بگیرد. اصلاح‌طلبان اینک دیگر به دنبال تغییر قانون اساسی نیستند. در صورت مانع و شکست در پارلمان استعفای دست‌جمعی نمی‌دهند و از همه روزنه‌ها استفاده می‌کنند.

اصلاح‌طلبان حالا به جای آنکه صحنه سیاست را عرصه نبرد و وزن‌کشی سیاسی بدانند به آن به مثابه بازی می‌نگرند. بازی که باید به فوت و فن آن بیشتر آگاه بود و حرکت‌های مقتضی را به موقع انجام داد. انصراف دکتر عارف نشان‌دهنده این تغییر در دیدگاه نظری اصلاح‌طلبان است. به بیان بزرگان اصلاح‌طلب عارف عارف بود. او می دانست که یک گزینه احتمال پیروزی جریان اصلاحات را بالا می‌برد، هر چند او گزینه‌ای اصلاح‌طلب‌تر باشد. از سوی دیگر شخصیت‌هایی مانند علی‌اکبر ناطق نوری نیز در جریان ائتلاف کوشیدند و استفاده از چنین وزنه‌های نشان از آن می‌داد که اصلاح‌طلبان به واقع‌گرایی رسیده‌اند.