صادق زیباکلام در روزنامه بهار نوشت:
یکی از اساسیترین پرسشها در برابر آقای روحانی و مجموعهای که به تدریج با ایشان وارد قوهمجریه خواهند شد، مسئله نحوه تعامل با اصولگرایان خواهد بود. بهراستی ایشان با اصولگرایان چگونه باید رفتار کنند؟ آیا باید با آنان رفتاری فروتنانه، تسلیمطلبانه داشته باشند و «اطاعت امر» کنند و یکوقت گامی بر ندارند که مورد کدورت و رنجش آنان واقع شود؟ یا بر عکس باید قرص و محکم در برابر آنان ایستاده و به آنان یادآور شوند که مردم به او رای داده و ایشان «مستحظر به پشتیبانی ملتاند»؟ هریک از این دو رویکرد دارای نقاط قوت و ضعفهای خود هستند.
رویکرد نخست یا رویکرد «مماشات» بالطبع باب میل اصولگرایان خواهد بود و رییسجمهوری منتخب مشکلی با اصولگرایان پیدا نخواهد کرد اما و درعینحال حاصل این رویکرد از دست دادن قریب به ۱۹میلیونی خواهد شد که بسیاری از آنان بر تردیدهایشان در ۲۴خرداد درنهایت غالب آمدند و در انتخابات شرکت کرده و به ایشان رای دادند. بالاخره آن ۱۹میلیون انتظاراتی از ایشان دارند و اگر قرار بود که همان سیاستها و همان شیوه مدیریت و اداره کشور که در هشتسال گذشته حاکم بود ادامه پیدا میکرد مردم به سعید جلیلی رای میدادند.
بنابراین رویکرد «مماشات» جدای از آنکه بهلحاظ اخلاقی عمل درستی نیست، از منظر سیاسی هم بهنفع آقای روحانی و عقبه سیاسی وی که اصلاحطلبان هستند نخواهد بود. و بالاخره رویکرد «مماشات» و «کوتاه آمدن» جفای بزرگی هم در حق نظام خواهد بود. آن ۱۹میلیون به نظام اعتماد کردند و باوجود آنکه «تحریمیها» به آن ۱۹میلیون میگفتند رای ندهید و با رای دادن شما چیزی عوض نخواهد شد، آنان میان وسوسه «تحریم» از یکسو و امید اعتماد به نظام از سویی دیگر دومی را برگزیدند. اینکه همان سیاستهای هشتسال گذشته مجددا توسط آقای روحانی ادامه پیدا کند، پیروزی بیچون و چرایی بهنفع «تحریم»گرایان خواهد بود و مشکل بتوان این ۱۹میلیون را چهار سال دیگر بهپای صندوق رای آورد. اصولگرایانی که بدون توجه به این واقعیات منظما دارند شعار میدهند که «سیاستهای کلی نظام با آمدن دولت جدید تغییر نخواهد کرد»، نمیدانند چگونه دارند شاخهای را قطع میکنند که خود روی آن نشستهاند.
نادرست بودن «مماشات» آقای روحانی با اصولگرایان اگرچه هم از منظر اخلاقی و منافع سیاسی اصلاحطلبان،هم از منظر منافع بلندمدت نظام امر پسندیدهای بهشمار نمیرود، اما باوجود همه اینها بهمعنای آن نمیشود که ایشان «شمشیر را از رو ببندد». واقعیت آن است که مناسبات قدرت در نظام ما پیچیده است بهگونهای که هیچ رییسجمهوری نمیتواند بهصرف «اتکا به رای مردم» زمام امور را به دست گیرد. ترکیب قدرت در شرایط فعلی از دو بخش «انتصابی» از یکسو و «انتخابی» از سویی دیگر تشکیل شده است.
بخش انتخابی در دست رییسجمهوری است اما سایر مراکز دیگر که منصوب از جانب رهبری هستند بالطبع در اختیار رییسجمهوری نیست. در این میان مجلس هم بر این پیچیدگی افزوده است. مجلس علیالاصول و با توجه به اینکه نمایندگان با رای مستقیم مردم انتخاب میشوند، معالاسف و به واسطه کارکردی که نظارت استصوابی پیدا کرده، عملا بسیاری از نمایندگان بیشتر از آنکه در قسمت «انتخابی» قدرت قرار گیرند به بخش «انتصابی» نزدیکتر شدهاند. پاسخگو بودن بخش «انتخابی» و کمرنگ بودن پاسخگویی در بخشهای «انتصابی» بر پیچیدگی و عدم توازن قدرت میان این دو بخش افزوده است. ماحصل همه اینها آن شده که چه آقای روحانی و چه هیچ رییسجمهوری دیگری نمیتواند صرفا به اعتبار رای مستقیمی که مردم به وی دادهاند کشور را بهمدت چهار سال اداره کرده و در پایان دورهاش (همچون دموکراسیهای دیگر) برای ادامه کار به آرای عمومی مراجعه کند. آقای روحانی مجبور است تا به هر حال با بخشهای دیگر قدرت یا همان حوزههای «انتصابی» کار کند.
اتفاقی که در دوران اصلاحات افتاد آن بود که بسیاری از اصلاحطلبان به استناد ۲۰میلیون رای آقای خاتمی حاضر به تعامل با اصولگرایان (که البته در آن زمانها به آنان محافظهکاران یا جناح راست میگفتند) نشدند. حاصل آن رویکرد در عمل بسیار به زیان اصلاحطلبان تمام شد. آنان میتوانستند با تعامل بیشتر با بخش «انتصابی» به دستاوردهای خیلی زیادتری برسند.
اما در عمل اینگونه نشد. کشور در هشتسال ریاستجمهوری آقای خاتمی به عرصهای برای درگیری و تنش میان دو بخش «انتخابی» و «انتصابی» تقسیم شده بود. بخش انتصابی به کمک ارکانی که در اختیار داشت (شورای نگهبان، قوهقضاییه، سپاه، بسیج، نیروی انتظامی، صداوسیما، مطبوعات حکومتی، مجلس (به استثنای دوران مجلس ششم)، مراجع نزدیک به حکومت، نهادهای وابسته به روحانیت و ... عملا تنها بخش انتخابی را بهمحاصره در آورده و عملا امکان هرگونه پیشرفت را بالاخص در حوزههای توسعه سیاسی و دموکراسیخواهی را از خاتمی سلب کرده بودند. این دقیقا وضعیتی است که روحانی باید مراقب باشد که در آن گرفتار نشود.
فعلا سوءسیاستهای هشت ساله اصولگرایان بزرگترین حامی و نقطه قوت روحانی است. اما بهزودی ما از این مرحله عبور خواهیم کرد و مردم به حق از آقای روحانی انتظار تغییر و بهتر شدن اوضاع کشور را دارند. در واقع آنقدر طول نخواهد کشید که خود اصولگرایان هم در مقام طلبکاری از آقای روحانی برخواهند آمد. رییسجمهوری منتخب باید از همین آغاز کار از یکسو اصولگرایان میانهرو را وارد دولتشان کرده و از سوی دیگر با تشریح معضلات بنیادی که هشتسال مدیریت اصولگرایان بر سر کشور آورده تا حدودی جلوی هجمه اصولگرایان تندرو را مانع شود. مراجعه به مردم و در جریان قرار دادن آنان از اوضاع و احوال واقعی کشور، بعد از عنایات حضرت باریتعالی تنها راه موثر دفاعی آقای روحانی در مواجهه با اصولگرایان تندرو است.