دبيرکل حزب اعتماد ملي در گفتوگوي مفصلي با خبرگزاري فارس بر فعاليت احزاب تاکيد کرد و گفت: «معتقديم فعاليت جداگانه احزاب به نفع همه ميشود. مثلاً اگر باهنر و عسگراولادي هر کدام جدا کار کنند بالاخره برکات و نتايج آن يکي به ديگري هم ميرسد.»
وي اين شرايط را براي اصلاحطلبان نيز صادق دانست و تصريح کرد: «در اين شرايط از آسيبها مصون ميمانيم، هم سرنوشت هيچ گروهي با گروه ديگر گره نميخورد. يعني اگر گروهي خواست تحريم کند يا شرکت کند، هيچکس ديگري را وادار به انجام خواستهاش نميکند.»
کروبي در بخش ديگري از اين گفتوگو راجع به اينکه گفته مي شود ليدر فکري جبهه دوم خرداد سازمان مجاهدين است، گفت؛ «اين را از کساني بايد پرسيد که خيلي با هم همکاري نزديک دارند، من اين همکاري را ندارم. در رابطه با جريان اصلاحات تا پيروزي 76 يک انسجامي وجود داشت. اما پس از پيروزي دوم خرداد انشعاب ها و شکاف هايي به وجود آمد. من هم تلاش مي کردم به اين اختلاف ها دامن زده نشود. ببينيد من دبير مجمع روحانيون بودم، در مجلس ششم هم رئيس مجلس بودم و خيلي در درون قضيه نبودم که گروه هايي چه اندازه موثر هستند. اما خب افراد سازمان مجاهدين سابقه بيشتري دارند، کساني هستند که از مبارزان پيش از انقلاب بودند و از تشکيلات و ورزيدگي بيشتري برخوردارند. پس طبيعي است که نقش تعيين کننده تري هم داشته باشند. در جريان اصولگرا هم همين بحث ها وجود دارد. اما در ميان اصولگرايان چهره هاي محوري که بتوانند اوضاع را جمع کنند، بيشتر وجود دارد و اين بارها اتفاق افتاده است. اما در ميان ما کمتر اين اتفاق افتاده که شايد ضعف آن هم از ما ريش سفيدانش باشد.»
وي ادامه داد: «جمعي ما را سنتي مي دانستند و معتقد بودند که ديگر دوران ما تمام شده و جوهريت ما مثل جامعه روحانيت مبارز است. در مجلس سوم زماني که من از نجفي براي وزارت آموزش و پرورش حمايت کردم، يکي از آن برادران که عضو هيات رئيسه مجلس نيز بود ناراحت شد و گفت؛ آخرش مشخص شد که «نون» و «يت» (روحانيون و روحانيت) با هم هستند، من هم به شوخي گفتم اگر غير از اين فکر کنيد که جزء عوام هستيد.»
کروبي درباره نظر سروش مبني بر فرصت بازسازي اصلاح طلبان در صورت پيروزي وي در انتخابات رياست جمهوري گفت؛ «بعضي ها اصلاحات را تندتر مي خواهند، بعضي ها آرام تر، اين طبيعي است. اما ما مي بايست کاري مي کرديم که هميشه مي مانديم نه من، يعني جريان فکري مي ماند و الا هر جريان فکري که در يک مرحله توقف کند کارش همين مي شود که ديديم. اتفاقاً يکي از اشکالات اصلي دوم خرداد هم همين است، بايد گروه هايي که تلاش مي کردند پس از آقاي خاتمي فرد ديگري را معرفي کنند، دقت بيشتري به خرج مي دادند. مثلاً حزب کارگزاران هم برنامه يي براي دوران بعد از هاشمي داشتند و مي خواستند با تغيير قانون اساسي آقاي هاشمي را براي يک دوره ديگر انتخاب کنند، اين معمول است. در انتخابات دوم خرداد هم همين شد، برنامه ريزي کرديم، رفتيم دنبال آقاي موسوي قبول نکردند ما هم دست روي دست نگذاشتيم، رفتيم سراغ آقاي خاتمي، در يک جلسه يي در منزل آقاي آشتياني بنا شد که خدمت رهبري بروم و در اين خصوص صحبت کنم، آقاي خاتمي گفتند که نامي از من برده نشود و تنها بگوييد يکي از ما مي خواهد در انتخابات شرکت کند و مي خواهيم مستقل از گروه هاي ديگر باشيم. رفتيم خدمت رهبري و گفتيم آقاي خاتمي را مي خواهيم کانديدا کنيم. بعدها البته آقاي خاتمي گله کردند که چرا مستقيماً از من نام برديد؟ اما اين دفعه قضيه به گونه ديگري پيش رفت. ما ابتدا رفتيم دنبال آقاي مهندس موسوي پس از اينکه نپذيرفتند، دنبال آقاي موسوي خوئيني ها رفتيم که ايشان هم نپذيرفتند و گفت طرحش هم صحيح نيست. بعد نام 4 وزير و روحاني را عنوان کرديم که حالا نام نمي برم. يعني مي گويم من تلاش مي کردم اما گوش نمي دادند و پرهيز مي کردند، برخلاف امروز که همه بر گفت وگو و همفکري تاکيد مي کنند.»
کروبي راجع به عدم حضورش در کنگره مشارکت و سازمان مجاهدين توضيح داد؛ «دعوت کردند اما توفيق نشد که بروم، در جلساتي که احزاب برگزار کرده اند در مواردي شرکت کرده ام و در بعضي موارد شرکت نکرده ام. اما در جلساتي که مجاهدين يا مشارکت برگزار کردند تاکنون توفيق شرکت نداشتم. اختلاف نظرهايي وجود داشته و دارد، اما اختلاف نظرها مربوط به انتخابات نهم رياست جمهوري نيست، ما هم تلاش کرديم اين اختلاف ها ادامه نيابد. شما در مجلس ششم بخشي از اين اختلافات را شاهد بوديد، ماجراهايي که در جريان انتخاب هيات رئيسه شکل گرفت، مثل حذف انصاري يا محتشمي پور يا اوج اين اختلاف ها در ماجراي تحصن نمايندگان شاهد بوديم. يعني مي خواهم بگويم اين اختلاف ها وجود داشته است.»
رئيس مجلس ششم در ادامه گلايه هايي از همفکرانش ارائه کرد و گفت؛ «من به عنوان داوطلب رياست جمهوري آنها کسي بودم که پادوي آنها بودم، يعني دبير آنها بوده، دبير عادي هم نبوده بلکه دبير سرباز بوده، دبير پادو بوده، دبيري بوده که مدام مشکلات را به او رجوع مي کردند و آب و آتش او مي آورده و مي برده براي قضايا، اصلاً قضيه انشعاب را هم او رفت دنبالش، من ضمن حفظ حرمت جريان راست و آقاي مهدوي کني اما احساس کرديم که اختلاف سليقه پيدا کرديم، در مجلس دوم بر سر قضيه آقاي دعايي استعفا دادم، آقاي هاشمي هم جبهه بود، پس از آن آقاي دعايي را برگرداندند و من هم دوباره رفتم جامعه روحانيت. در مجلس دوم ديدم که نمي شود، براي انتخابات مجلس سوم آمدم دوستان را جمع کردم و گفتم که با هم اختلاف نظر داريم و بايد انشعاب کنيم. خب انشعاب کرديم و بعد مجلس سوم تشکيل شد و سپس کل مسائلي که برايشان پيش مي آمد، هميشه من در انتخابات ها و در محضر رهبري، از خود روزنامه خراسان تا سلام، حوادثي که پيش مي آمده تا قضيه انتخابات آقاي خاتمي، در همه قضايا که پيش مي آمد، يک پادويي هم بوده که برايشان مي دويده حالا چطور شده؟ بعد از امام شخصيتش و شغلش خيلي کوچک است ولي ظاهراً از همه مهمتر بوده به اين معنا که وقتي امام رحلت کرد، خب آقاي يزدي در رأس قوه قضائيه قرار گرفت و آقاي موسوي هم رفتند، آقاي مهندس موسوي هم که از جريان چپ بود رفتند، تنها يک نفر ماند رئيس قوه و آن هم من بودم و رئيس مجلس سوم شدم. محتشمي وزير کشور و خاتمي وزير فرهنگ را هم که آقاي هاشمي از وزارت برداشت، موسوي خوئيني هم که دادستان بود، رفت. از اين جريان تنها يک نفر در قدرت ماند که رئيس مجلس شد آن هم با راي مردم، ببينيد سوال مهمي است که نمي توانم پاسخ آن را اکنون بدهم. معتقدم بايد از آنها سوال شود که چرا از من حمايت نکردند؟ من هيچ شبهه ندارم اگر دوباره پيروز شويم و يک مقدار جلو برويم همان قضايا دوباره شروع خواهد شد يعني الان مهار شده داريم کارمان را انجام مي دهيم. البته با حضور آقاي خاتمي نگران نيستم، با حضور ديگران نگران هستم.»
کروبي در ادامه در پاسخ به سوالي مبني بر اينکه مي گوييد مستقل عمل مي کنيد ولي باز جبهه ای عمل مي کنيد، اظهار داشت؛ «نه، بين بچه ها فتنه مي شود، يک عده داريم شکست خورده اند، وقتي من نااميدم هر کاري مي کنم، اما شما که اميدواريد مي خواهيد کار اصلاح شود. اما کسي که نااميد است مي گويد سگ بيفتد توي ديگ به من چه، من مثال مي زنم وقتي مي گوييم معين راي نمي آورد نمي شناسند او را، مي گويند خاتمي را هم کسي نمي شناخت. وقتي مي گوييم راي نياورد؛ مي گويند معيني که هيچ کس نمي شناخت 4 ميليون راي آورد کم است؟ وقتي مي گويند شما طرفدار رفراندوم بوديد، مي گويند ما و رفراندوم؟ مردم که بيکار نيستند حرفهاي ضدونقيض ما را بشنوند. روزي که مي خواهيم مردم ساده زيست باشند سوره نوح مي خوانيم ،روزي مي گويند پيامبر 9 تا خانه داشت. خانه پيامبر اصلاً در هم نداشت.»
وي به خبرنگاران فارس گفت؛ «نه آخر گفتن اين بحث فتنه انگيز است، مثلاً شما بپرسيد که آقاي خاتمي مگر کروبي از شما نبود؟ چرا حمايت نکرديد؟ مي آمدند و مي گفتند نظرسنجي شود، مي گفتند، چرا ائتلاف نمي کنيد، مي گفتم اگر ديگري بود من اين کار را مي کردم، يعني من که کانديدا بودم مي رفتم دنبال ائتلاف؟ يعني شما فکر مي کنيد روزي که خاتمي را انتخاب کرديم براي رياست جمهوري دوم خرداد، به همين راحتي بود؟ عده يي مي گفتند ري شهري، عده يي مي گفتند حبيبي، عده يي مي گفتند خود شما، مي گفتند شما را مردم مي شناسند حالا راي بدهند يا ندهند، ولي خاتمي را که کسي نمي شناسد، اما ما محکم ايستاديم، گفتيم آقاي ري شهري مورد احترام است ولي به طبع ما نمي خورد، آقاي حبيبي آدم شريف و خوبي است ولي باز براي ما اولويت ندارد و واقعاً اگر آقاي خاتمي نمي آمد مي رفتيم سراغ آقاي حبيبي، کمااينکه وقتي آقاي موسوي خوئيني ها نيامد رفتيم سراغ آقاي حبيبي، شما فکر مي کنيد مهاجر و انصار جمع شده بودند در خانه آقاي خاتمي؟، بايد تلاش مي شد تا اين کارها صورت بگيرد. من اشکال به حالا دارم که مي گويند بياييد ائتلاف کنيم، آنها مي دانستند من راي دارم، اصلي ها هم اين را مي دانستند که من راي دارم، من در اين کشور سابقه داشتم من را مي شناختند. من در شهرستان ها در بين مردم سخنراني مي کردم مي گفتند مردم کروبي را دوست دارند اما به او راي نمي دهند. نه، نمي خواستند بيايم، حقشان هم بود، اشکالي هم ندارد، اما چرا؟ اين چرا مهم است. چرايش هم انگيزه هاي آنها بود، مجاهدين و مشارکت يک انگيزه داشتند، آقاي خاتمي يک انگيزه و شيخ قدرت هم يک انگيزه داشت، انگيزه هايي که نقطه مقابل هم بودند.»
موضوع بعدي تحصن نمايندگان مجلس ششم بود که کروبي راجع به آن گفت؛ «بگذاريد به فصل انتخابات نزديک تر شويم، آن موقع بعضي مسائل روشن خواهد شد. از آنها بايد سوال کنيد، من مي دانستم، آنها اصلاً کلافه هستند و نمي دانند چه کار مي کنند، آقاي تابش (هيات رئيسه مجلس ششم) مي گفت؛ آنها که صحبت خروج از حاکميت مي کنند، اول سال آمدند و کرايه خانه ها را تا آخر سال گرفتند. اين طوري بود آقا.»
خبرنگار فارس پرسيد؛ «شما با آنکه مخالف خروج از حاکميت بوديد ولي شما هم به اين استراتژي روي آورديد، آن هم سر قضيه لقمانيان.»
کروبي پاسخ داد؛ «من عربستان بودم که لقمانيان را دستگير کردند. جلوي اميرعبدالله با موبايل هر چه رايزني کردم فايده نداشت. آمدم ايران شروع به تلاش و رايزني کردم به جايي نرسيد، فهميدم تندروها دو گروه هستند و افراط گراها پيروز شده اند، من هم در يک سخنراني تهديد کردم، بايد دو طرف را راضي مي کردم، مي دانستم هفته آينده دادفر را مي گيرند و ديگر توان کنترل مجلس را ندارم براي همين اين کار را کردم. اگر آقاي هاشمي مدير اين مجلس بود دو هفته هم نمي توانست اين مجلس را کنترل کند و حتماً درگير مي شد. من هم بايد از مجلس حمايت مي کردم و هم اجازه نمي دادم خدشه يي به نظام وارد شود.»
وي در جواب اينکه در انتخابات آتي، حزب اعتماد ملي قصد دارد از درون جبهه دوم خرداد بيايد يا به صورت يک جريان مستقل و سوم ظاهر شود، گفت؛ «من اصلاً به آن جبهه يي که شما مي گوييد اعتقاد ندارم، نيست، اينها در حد روزنامه و حرف است. ما يک ليست هايي داريم. مثلاً در فلان شهر از او حمايت مي کنيم همزمان شايد ديگران هم او را تاييد کنند. اگر جبهه يي وجود داشت که کار به اينجا نمي کشيد. جبهه کجا بود؟ يک عده ورشکسته دور هم جمع شده ايم و مي گوييم جبهه. لطيف صفري مي گفت جبهه دوم خرداد 18 گروهند ولي 12 نفرند. چون هر کدام از طرف چند گروه هستند.»
وي در پاسخ به سوالي مبني بر تقاضاي عدم ثبت نامش در انتخابات رياست جمهوري گفت؛ «مسائل يک ظاهر دارد يک باطن، انگيزه ها هم مختلف هستند؛ يک عده يي فکر مي کردند معين هم رد مي شود، مي خواستند من نباشم. گروه هايي مثل مجاهدين، رياست جمهوري، وزارت اطلاعات و وزارت کشور اينها همه در پي رياست جمهور شدن فرد ديگري بودند، من مي دانستم تاج زاده راي ندارد، نبوي راي ندارد چون دوبار آمد و راي نياورد، چه برسد به حقيقت جو و ميثمي. من مي دانستم آقاي حائري، ططري، آيتي و مرداني راي دارند که به ما مي گويند، بياييد. من مي دانستم آقاي حسامي، امام جمعه کردستان راي دارد که مي گويد بيا، من مي دانستم آنها که مي گويند نيا، اهداف سياسي دارند و از لايه اجتماع خبر ندارند و دنبال فرد ديگري هستند. شما بنويسيد جمعي از اصلاح طلبان در پي فرد ديگري بودند. نمي توانيم بگوييم همه اصلاح طلبان يک سمت بودند. نه، گروه ها مختلف هستند، اصلاً اصلاح طلبان مردم هستند، ببينيد چهار نفر آمدند در انتخابات رياست جمهوري و مردم به آقاي خاتمي راي دادند، مردم تفکر اصلاحي داشتند و آمدند راي دادند، در مجلس، شورا، رياست جمهوري، اينها مردم بودند، بنابراين من کانديداي اصلاحات بودم، آقاي معين، هاشمي، مهرعليزاده هم کانديداي اصلاح طلبان بودند.»
وي درباره مثلث هاشمي، خاتمي و کروبي نيز توضيح داد؛ «من چنين چيزي را که بنشينيم استراتژي بريزيم قبول ندارم، گرچه بارها توصيه کرده ام ملاقات ها و گفت وگو هايي با هاشمي، خاتمي، ناطق نوري و مراجع قم انجام شود و درخصوص دغدغه هاي مربوط به انتخابات، درخصوص صيانت از راي مردم، رد صلاحيت ها و... صحبت شود، اما اينکه ما سه نفر بنشينيم و هماهنگ بشويم، نه چنين چيزي نبوده است. فکر مي کنم ريشه اين حرف ها از زمان انتخابات شوراها و خبرگان آغاز شده است که گروه هاي اصلاح طلب از نتايج انتخابات ناخشنود بودند. من به عده يي از اين دوستان از جمله آقاي مسجدجامعي که به ديدارم آمده بودند، گفتم حالا که با من ديدار داشته ايد و اين سخنان را مطرح مي کنيد، بهتر است با آقاي هاشمي و خاتمي نيز ديدار کنيد. بعد از خرداد 76 خود به خود برخي اختلاف ها پيش آمد. اين طور نبود که در انتخابات رياست جمهوري اختلاف ها شروع شده باشد. مثلاً در انتخابات اول شوراي شهر هم اين اختلاف ها بود، بحث هاي زيادي شد، جريان آن هم مفصل است. يا در انتخابات مجلس ششم، عده يي در ليست مجمع روحانيون بودند که در ليست مطبوعات و مشارکتي ها نبودند. مثلاً راه چمني و حضرتي که در ليست مجمع بودند ولي در ليست ديگر گروه ها نبودند، يعني ضمن همکاري يک اختلاف هايي وجود داشت. يا در مجلس هفتم که به تحريم و شرکت، تقسيم شد. که عده يي تحريم کردند و عده يي هم شرکت کردند. انتخابات نهم را هم که همه در جريان هستند. چيز جديدي اتفاق نيفتاده است، چيز جديدي نشده، ما تنها رفتيم يک حزب تشکيل داديم همان طور که بعد از خرداد76 چند حزب به وجود آمد، بعد از تشکيل مجلس چهارم کارگزاران به وجود آمد، من هم چون در انتخابات نهم شرکت کردم و پيش از آن هم در حد يک سرباز ساده فعال بودم، به اين نتيجه رسيدم که اگر مي خواهيم کارمان منسجم پيش برود بايد حزبي و تشکيلاتي باشيم، اگر اين گونه نباشيم وقتي پيروزي حاصل شد، اين سري مسائل به وجود مي آيد و نتيجه اش اين مي شود که در شوراي دوم، رياست جمهوري و... پيروزي نصيب نمي شود. من يک حزبي تشکيل دادم با همين دوستان خط امامي و اصلاح طلب و ليست ما هم از همان ها است. خرداد و اصلاح طلب همين ها هستند و غير از اينها نيستند. منتها يک مقدار اختلاف در ليست ها هست و ما معتقديم بايد مستقل عمل کنيم که دو برکت دارد؛ اول اينکه کار حزبي و فرهنگ حزبي در جامعه تقويت مي شود و دوم اينکه مشخص مي شود چه تشکلي بيشتر تلاش مي کند و چه گروهي بيشتر بهره مند مي شوند.»
دبيرکل حزب اعتماد ملي در ادامه راجع به شوراي نگهبان تصريح کرد؛ «گرايش ها مختلف است، اما ما همان حرف هاي قبل را مي زنيم، شوراي نگهبان را قبول داريم، آن را مفيد مي دانيم و طرفدار حضورش در قانون اساسي هستيم، اما مي گوييم نظارت کند و از راي مردم دفاع کند، اما اين کاري که شوراي نگهبان مي کند استصواب نيست. مي گوييم همه چيز در چارچوب قانون باشد، مي گوييم همين حرف هايي که آقاي خامنه يي گفتند همين ها بايد اجرا شود بالاخره لفظ نظارت يک محدوده يي دارد، ما مي گوييم حالتي نشود که بنويسند مي خواهيم انتخابات را انجام بدهيم، اما تا فلان کس فرماندار و استاندار است انتخابات را برگزار نمي کنيم، آيا اين استصواب است؟ اکثريت قاطع اصلاح طلبان هم همين را مي گويند که ما مي گوييم.»
رئيس سابق مجلس حق مجلس ششم را ضايع شده ارزيابي کرد و گفت؛ «ما چيزي مي گوييم که مردم حداقل بخش هايي از آن را قبول دارند. ما هم توسعه پايدار مي خواهيم، هم آزادي سياسي و هم قانونگرايي و رعايت خط قرمزها. مجلس ششم در يک توفان دعوا، حقش ضايع شد که يک بخش از اين تقصير متوجه خود مجلس بود، شما از آقاي عبداللهي که فردي اصولگرا است درخصوص تلاش هاي مجلس ششم در زمينه اقتصاد بپرسيد. چون فضاي مجلس بسيار سياسي بود و هياهو در اطراف آن هم زياد بود و خبرنگاران هم که هر روز از شيرين عبادي و زهرا کاظمي مي پرسيدند يک بار در مورد مصوبات اقتصادي نمي پرسيدند.»
کروبي با بيان اينکه تحريم انتخابات معنا ندارد، افزود؛ «البته يک گلايه يي هست که ديگران هم دارند، در رابطه با رد صلاحيت ها، که هميشه اول رايزني کرديم بعد اعلام کرديم. حتي نامه هاي بسياري که در اين زمينه نوشتم و شايد روزي به کتاب تبديل شود. در همين انتخابات خبرگان رهبري که گذشت با اينکه حزب نوپايي هستيم و گروه هايي شرکت نکردند، 13-12 نفر را تاييد کرديم که 9 تن از آنها راي آوردند. مي خواهم بگويم نظام از آن خود ماست و منافع ملي است، اما عده يي مي گويند حق تضييع مي شود، مي گوييم، تظلم خواهي مي کنيم، نامه مي نويسيم، مي رويم پيش بزرگان رايزني مي کنيم، آخرش هم مي گوييم اين حق تضييع شده است.»
وي در بخش ديگري از اين گفت وگو به ديدارش با مقام معظم رهبري در انتخابات رياست جمهوري اشاره کرد و گفت؛ «وقتي قرار شد در انتخابات شرکت کنم ابتدا آقاي سيدهادي خامنه يي نزد رهبري رفتند... و از ايشان سوال کردند، بعد هم من نزد ايشان رفتم... چون مقيد بودم نظر ايشان را بپرسم، حتي چند بار از آقاي حجازي پرسيدم که آيا آقا نسبت به کسي نظر دارند؟ چون احساس مي کردم، اگر ايشان به کسي نظر دارند ما وارد نشويم... اما معتقدم بعد از اينکه انتخابات برگزار شد من بايد دور دوم مي رفتم و حقم ضايع شده است. من هم خواستم که رهبري وارد شوند و آرا بررسي شود، خصوصاً در اصفهان که يعني بعد از سخنراني آقاي مصباح در اصفهان يک شبه همه خواب نما شدند؟»