روزنامه کيهان نوشت:
نايب رئيس مجلس ششم مي گويد: نحوه برگزاري انتخابات در ايران همواره مورد مناقشه بوده و حتي آزادترين انتخابات در ايران اگر هم قانوني بوده، با استانداردهاي جهاني فاصله زيادي داشته است.
رضا خاتمي اين ادعا را در مقاله اي که سايت کلمه -مديريت شده از پاريس- منتشر کرد، مطرح کرده است. وي سال 78 در انتخاباتي به مجلس راه پيدا کرد که بعدها محسن هاشمي پسر ارشد آقاي هاشمي درباره آن گفت اصلاح طلبان در آن انتخابات تقلب کردند.
رضا خاتمي دراين باره توضيحي ارائه نمي دهد که بدون انتخابات آزاد چگونه به مجلس راه پيدا کرد. در انتخابات مجلس هفتم (سال 1382) وقتي صلاحيت نامبرده در کنار افرادي چون بهزاد نبوي و... رد شد، پارلمان اروپا بيانيه اي شرم آور صادر کرد و مدعي شد «چون اصلاح طلبان کليدي رد صلاحيت شده اند، انتخابات ايران مشروعيت ندارد و به دور از استاندارد است»!
رضا خاتمي در ادامه نوشته خود که مي گويد هيچ يک از روزنامه ها حاضر به چاپ آن نشده اند، مي نويسد: در چند ماه پيش رو، انتخابات رياست جمهوري نقل همه محافل است. سوال اصلي هم اين است که آيا اين انتخابات، آزاد برگزار مي شود يا مهندسي شده اجرا مي گردد. به هر حال تجربه تلخ انتخابات قبلي در ذهن ها وجود دارد و به نظر نمي رسد جز با انتخاباتي واقعا آزاد بتوان کام ملت را شيرين کرد. به همين لحاظ شايد لازم باشد در اين فرصت اندک باقي مانده براي زدودن شبهات و دادن تضمين کافي براي برگزاري انتخابات آزاد و امانت داري راي مردم اقداماتي صورت گيرد.
وي مي افزايد: به باور بسياري از اهل علم سياست، نظارت استصوابي نقيض انتخابات آزاد است. چنين است حکم به احراز صلاحيت (در برابر اصل عقلاني احراز عدم صلاحيت).
وي اضافه کرد: تريبون هاي وابسته به حاکميت مدعي هستند که اصلاح طلبان مرده اند و مردم آنها را به لعنتي هم ياد نمي کنند. از سوي ديگر مدعي هستند تقريبا همه مردم ايران از آنها و سياستهاي آنها رضايت دارند و به علاوه داراي انسجام هم هستند. در اين صورت بر نتافتن رقيبي از اموات چه معنايي دارد؟ آيا ابطال همه ادعاهاي آنها نيست؟ چه ايرادي دارد براي اينکه دنيا در برابر مشروعيت و مقبوليت بي نظير آنها و آزاد بودن بي حد و حصر انتخابات سر تعظيم فرود آورد و در داخل هم حجت به اين چند نيمه جاني که نفسهاي آخر را مي کشند و هنوز بصيرت کافي پيدا نکرده اند تمام شود در يک روند عقلاني و کم هزينه اجازه داده شود خود اصلاح طلبان مرده هم به يقين برسند که هيچ جايگاهي در بين مردم ندارند و در جشن ختم خود شرکت کنند.
رضا خاتمي در ادامه با بيان اينکه «پيشنهاد مي شود حاکميت چون گذشته از تمام امکانات خود براي ملکوک کردن اصلاح طلبان بهره گيرد و هر چه تهمت و افترا دارد شب و روز از رسانه ملي بر آنها ببارد و روزنامه ها را ببندد و تا مي تواند اصلاح طلب بدلي بتراشد و وارد انتخابات کند و خلاصه بکند آنچه مي تواند بکند»، خواستار دادن مجال دوباره به فتنه گران مي شود و مي نويسد: در پايان همه از هم اکنون امضا کنند که نتيجه انتخابات هر چه باشد بي چون و چرا مي پذيرند و به منتخب مردم اجازه مي دهند برنامه هاي خود را اجرا کند. اين پيشنهاد بسيار ساده و کم هزينه است. اگر حاکميت مدعي است آنچه درباره جايگاه خود و اصلاح طلبان مرتب تکرار مي کند واقعيت دارد بايد بي درنگ اين پيشنهاد را بپذيرد و اگر نپذيرد البته انتخابات آزاد است.
درباره اين اظهارات مغالطه آميز و انگيزه آن شايسته يادآوري است:
1- نامبرده مدت هاست به خاطر بازداشت نشدن- با وجود اتخاذ مواضع افراطي- مورد ابهام نزد حاميان فتنه 88 است و بخشي از اين اظهارنظرها براي رفع آن ابهام و ترديد است
2- آيا بدون احراز صلاحيت افراد، به آنها مجوز پزشکي و مهندسي يا رانندگي مي دهند که درباره موضوع انتخابات بتوان قائل به عدم لزوم نظارت استصوابي و احراز صلاحيت بود؟
3- کدام دليل براي آزادي انتخابات در ايران بالاتر از حضور عناصر آلوده اي که بعدها تحت الحمايه رسمي آمريکا و اروپا قرار گرفتند؟!
4- چه کسي ادعا کرده همه مردم از تک تک عملکردها و جزء به جزء آن رضايت دارند اما همين مردم بودند که بساط کودتاي مخملي سال 88 را کف خيابان برچيدند. آيا تودهني بزرگ نهم دي را جز همين ملت به شما و بزرگ تر از شماها در آن سوي مرزها زدند؟
5- لازم نيست شما رو به قبله شويد تا بگويند مرده ايد. در انتخابات مجلس نهم که اسفندماه سال گذشته برگزار شد، شما علنا در کنار گروهک هاي ضد انقلاب و رسانه هاي رسمي بيگانه دعوت به تحريم انتخابات کرديد اما در همان مقطع يکي از رکوردهاي بالاي مشارکت در انتخابات مجلس توسط ملت رقم زده شد. اگر دچار مرگ سياسي نشده بوديد که دوستان شما بعدها علنا نمي گفتند تحريم انتخابات خبط بزرگي بود و از دست رفتن پايگاه اجتماعي ما را نشان داد.
6- خائن را چندبار امتحان نمي کنند اما ملت ما خائنين مدعي اصلاح طلبي را چندين بار طي يک دهه گذشته با حوصله آزمودند. خيانت هاي حلقه هايي نظير حزب مشارکت از سال 78 رو شد اما آنها به مدت يک دهه- تا سال 1388- تحمل شدند و البته در سال هاي 82، 84، 86 و 88 اجازه يافتند که اقبال خود را نزد ملت بيازمايند. با اين حال وقتي ديدند از چشم مردم افتاده اند، مرتکب خيانت هاي تازه شده و لگد به ميز دموکراسي و جمهوريت - و سپر اسلاميت- زدند آنها مشارکت جشن 40 ميليوني ملت ايران را تبديل به فرصتي براي جولان دشمن و گروهک ها کردند. با اين وصف فرموده اولياي الهي سرلوحه مردم و حاکميت است که «مومن از يک سوراخ دوبار گزيده نمي شود».
7- جريان جرزن، قانون شکن و بهانه جويي که انتخابات را بهانه ايجاد تشنج و ساختارشکني و براندازي مي داند کدام تضمين را مي تواند بدهد که اگر براي چندمين بار بازنده شد، جرزني نکند. بر فرض که به آنها اجازه داده شد وارد عرصه انتخابات شوند و دوباره ببازند، آنها چرا بايد خيانت سال 88 را مرتکب نشوند؟ اصلا امضاي آمريکا و انگليس چه اعتباري دارد که امضاي جماعتي از سالها قبل که زير بيرق آنها رفته اند؟
من بيش از همه براي اخرت حسين اقا نگرانم