دکتر نعمت الله فاضلی در گفتگو با فرارو تحلیل میکند
تبارشناسی ریاکاری، دورویی و دروغگویی اجتماعی در ایران
«اگر مدیران جامعه بخواهند با پدیده ای مانند دروغگویی و ریاکاری مقابله کنند، اولین شرط ساده آن این است که این مدیران خود از اتهام ریاکاری و دروغگویی مبرا باشند.»
فرارو- یک استاد دانشگاه می گوید: «ریاکاری، دورویی و دروغگویی اجتماعی تا حدودی تابعی از نظام مدیریت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در جامعه است. لذا به گمان من اگر مدیریت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی همین یک اصل را یعنی شایسته سالاری را مبنای پاداش ها و مجازات ها قرار دهد طبیعتا بخشی از آن ریاکاری های اجتماعی تغییر می کند.»
دکتر نعمت الله فاضلی استاد دانشگاه و انسان شناس در گفتگو با فرارو گفت: «یکی از ویژگی های همه انسان ها در همه جوامع این است که به نوعی تجربه های متفاوت و متضادی در جهان امروز به دست می آورند و این تجربه های متفاوت و متضاد حاصل زندگی در محیط ها، گروهها، موقعیت ها و شرایط کاملا متفاوت است.»
وی ادامه داد: «برای مثال بنده به عنوان استاد دانشگاه بخشی از موقعیت و فرصت زندگی ام در دانشگاه سپری می شود؛ اما به عنوان یک نویسنده و محقق مجبور هستم با ناشران، نویسندگان و گروه نخبگان فکری جامعه نیز ارتباط داشته باشم.»
وی افزود: «اما در عین حال به عنوان فردی که دارای یک خاستگاه تاریخی روستایی هستم مجبورم با هم ولایتی ها و روستایی هایی که از کودکی با آنها بزرگ شدم نیز حشر و نشر داشته باشم. از سوی دیگر به عنوان یک ایرانی و فرد میانسال مجبورم با گروههای دیگری از مردم تعامل داشته باشم.»
وی ادامه داد: «این تعاملات شامل تعاملات خویشاوندی، گروههای دوستی، همکاران، همسایگان و هم محلی های من می باشد.»
این استاد دانشگاه افزود: «این تجربه ها با تجربه های رسانه ای همراه می شود، یعنی این تجربه ها با اطلاعات و دانشی که من از طریق رادیو، تلویزیون و اینترنت به دست می آورم و آنها هر لحظه من را در محیط ها و موقعیت های کاملا متضادی قرار می دهند در هم می آمیزد.»
وی با بیان اینکه در نتیجه این مجموعه تجارب، یعنی زیستن در شرایط و موقعیت های کاملا متفاوت و متضاد، من عملا با چند مشکل مواجه می شوم گفت: «مشکل اول تراکم و انباشت بیش از حد تجربه ها است. یعنی در طول یک شبانه روز زندگی، منِ نوعی به اندازه یک سال و یا شاید بیشتر از ظرفیت واقعی یک انسان با تجارب مختلف رسانه ای، مجازی و واقعی روبرو هستم.»
این جامعه شناس ادامه داد: «نکته دوم اینکه این تجارب چون لزوما با یکدیگر همسان، همسو و هم جهت نیستند، امکان اینکه بتوانم مجموعه این تجارب انباشتِ متراکم را در یک مسیر واحد و یکپارچه هدایت کنم و از آنها برای شکل دادن به یک شخصیت یکپارچه کمک بگیرم نیز وجود ندارد.»
وی افزود: «نکته سوم اینکه در ساختار جامعه ای مانند ایران که افراد با فشارهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی گوناگونی روبرو هستند، عملا این تراکم و تضاد تجربه ها و ناتوانی در مدیریت و یکپارچه سازی آنها با نوعی فشارهای سیاسی و اجتماعی نیز همراه می شود. به این معنا که سیاست فرهنگی دولت خواهان یکسو کردن مسیر و سبک زندگی من است؛ اما مجموعه نیروهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی که تجربه های من را شکل می دهند، فاقد ویژگی یکسویی و یکپارچگی هستند.»
این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: «در این شرایط من به عنوان سوژه، در کانون موقعیت بسیار پیچیده ای قرار دارم که توانایی ایجاد تعادل میان نیروهایی که تجربه های من را شکل می دهند و نیروهایی که می خواهند بر این تجربه ها مدیریت، نظارت و کنترل کنند را ندارم.»
وی ادامه داد: «در چنین شرایطی تنها راهبردی که برای منِ سوژه یا انسانِ نوعی وجود دارد، پذیرش اصل چندگانگی در شخصیت و هویت من و استفاده از راهبرد چندگانه هنگام رفتار، گفتار و ابراز وجود می باشد.»
وی افزود: «به بیان ساده تر منِ نوعی (یعنی منِ سوژه شهرنشین قرن بیست و یکمی) قدرت و توانایی اینکه بتوانم در چنین شرایطی یک شخصیت یکپارچه از خودم به جامعه ارائه کنم ندارم. چون همانطور که اشاره کردم مجموعه نیروهایی که تجارب من را می سازد متضاد هستند و بین این نیروها و نیروهای کنترل و نظارت کننده نیز همسویی و وفاق وجود ندارد.»
وی تاکید کرد: «در نتیجه تنها راهبردی که در شرایط موجود برای بقای موجودیت فردی و اجتماعی من وجود دارد، استفاده از راهبرد داشتن شخصیت ها و چهره های چندگانه است.»
فاضلی گفت: «ما با یک زبان اخلاقی اسم این شخصیت چندگانه را ریاکاری می نامیم. یعنی فردی که هر لحظه به رنگی در می آید تا بتواند حداقل نیازهای خود را تامین کرده و بتواند از موقعیت های دشوار زندگی عبور کند.»
این استاد دانشگاه اظهار کرد: «من گمان می کنم با قضاوت اخلاقی درباره انسانِ نوعی، نمی توانیم وضعیت موجود جامعه را توضیح دهیم. افراد و نهادهایی که قصد دارند شخصیت های یکپارچه از انسان موجود بسازند، به جنگ چیزی می روند که شکست در آن از پیش قطعی و حتمی است.»
وی ادامه داد: «ما نمی توانیم از انسان امروزی بخواهیم در تمام شرایط و موقعیت ها از خود هویتی واحد و یگانه نشان دهد؛ چرا که افراد در شرایط واحدی قرار ندارند و بین نیروهای شکل دهندهی این شرایط و نیروهای مدیریت و نظارت کننده این شرایط نیز حداقل توافق وجود ندارد.»
وی تصریح کرد: «در نتیجه پدیده ای که ما اسم آن را دروغ گویی یا ریاکاری می گذاریم به امری کاملا عمومی تبدیل می شود.»
این استاد دانشگاه گفت: «حال اگر دیدگاهی که ارائه کردم را بپذیریم در این شرایط کسانی که نقش مدیریت و نظارت بر شرایط اجتماعی و فرهنگی و عملکرد و رفتارهای شهروندان را بر عهده دارند به همان اندازه شهروندان ناگزیر هستند ریاکار باشند.»
وی ادامه داد: «آنها نیز در همان موقعیتی عمل می کنند که سایر شهروندان قرار دارند. در نتیجه در این شرایط قدرت مانور مدیران برای تاثیرگذاری بر شرایط جامعه نیز بسیار محدود است.»
این جامعه شناس تصریح کرد: «اگر مدیران جامعه بخواهند با پدیده ای مانند دروغگویی و ریاکاری مقابله کنند، اولین شرط ساده آن این است که این مدیران خود از اتهام ریاکاری و دروغگویی مبرا باشند.»
وی ادامه داد: «به بیان دیگر شهروندان زمانی می توانند از مدیران جامعه سیاست فرهنگیِ دروغ زدایی و ریا زدایی را بپذیرند که خودِ مدیران به پاک دامنی و صداقت در بین توده های مردم یا جامعه اشتهار داشته باشند و جامعه به آنها اعتماد کند.»
وی خاطرنشان کرد: «این در حالی است که جامعه می داند این مدیران نیز به همان اندازه دیگران آلوده به بیماری اجتماعی ریاکاری و دروغگویی هستند.»
فاضلی در پاسخ به این سوال که مدیریت کارآمد در سطح کلان حاکمیت تا چه میزان می تواند در اصلاح سبک زندکی و زدودن ناهنجاری های موجود در فرهنگ جاری در جامعه همچون دروغگویی و ریاکاری تاثیرگذار باشد؟، گفت: «در ابتدا باید عرض کنم من میان دروغگویی و ریاکاری اجتماعی و دروغگویی و ریاکاری فردی تمایز قائل هستم.»
وی با بیان اینکه ریاکاری و دروغگویی اجتماعی به آن دسته از ریاکاری و دروغگویی گفته می شود که در جامعه به صورت جمعی و الگو یافته صورت می گیرد گفت: «برای مثال ما در جامعه می دانیم که بسیاری از افراد ممکن است خود را به ظواهر دینی بیارایند تا بتوانند از حقوق شهروندی و مزایای اجتماعی و اقتصادی که ممکن است در نتیجه این آراستگی به ظواهر دینی نصیب آنها شود برخوردار شوند.»
وی ادامه داد: «این وضعیت (یعنی یک نوع تظاهر به دینداری) اگر به صورت جمعی و الگو یافته تعریف شود، یعنی عده زیادی به طور مشابه یک نوع عمل ریاکارانه را انجام دهند و افراد نیز در مواجهه با این ریاکاری، با نوعی تسامح و مدارا رفتار کنند، چنین ریاکاری را ریاکاری اجتماعی می نامیم.»
وی افزود: «یعنی افراد به نوعی این ریاکاری را پذیرفته، معنای آن را می فهمند و در عین حال به عنوان نوعی ضرروت اجتماعی یا توجیهی دیگر آن را می پذیرند.»
این استاد دانشگاه گفت: «در دروغگویی اجتماعی همه با هم یک دروغ را می گوییم و همه هم معنای آن را می دانیم و همه هم به رو هم نمی آوریم؛ چون انگاری یک راهبردی است برای حفظ موقعیت و بقای خود و برای کسب درآمد و منزلت و ... .»
وی ادامه داد: «ما می دانیم که احیانا در محیط کار کسی رفتار ریاکارانه انجام می دهد، اما به او نمی گوییم که در حال ریاکاری است چون خودمان هم ممکن است در سطحی دیگر و یا در موقعیتی دیگر همان کار را بکنیم. پس همه با هم درباره یک عمل ریاکارانه به عنوان یک استراتژی بقا تفاهم کرده ایم.»
وی افزود: «به این ریاکاری، ریاکاری اجتماعی می گویند. یعنی چندگانگی ای که به صورت جمعی شکل می گیرد و جامعه هم آن را می پذیرد و به نوعی این ریاکاری مشروعیت اجتماعی پیدا کرده است.»
فاضلی با بیان اینکه این نوع ریاکاری کاملا با ریاکاری های سطح خُرد یعنی ریاکاری هایی که افراد در موقعیت هایی مانند مناسبت های خانوادگی یا مناسبات بین فردی انجام می دهند متفاوت است گفت: «ممکن است من در مناسبات بین فردی خود با پدر، مادر یا همسرم چیزی را کتمان کنم یا تظاهر به عملی که آن را باور ندارم یا انجام نداده ام کنم؛ این پنهان کاری یا تظاهر، دروغ و ریاکاری فردی است؛ چرا که از طریق این دروغ و ریاکاری فردی، اولا منافعی نصیب من نمی شود و ثانیا معنای آن برای جامعه پنهان است؛ چون فقط در مناسبات میان من و همسرم چنین دروغ یا تظاهری معنا دارد.»
وی ادامه داد: «علت ریاکاری فردی، تاریخی و تمدنی است و به نوع بشر هم بستگی دارد؛ اما ریاکاری اجتماعی از جامعه ای به جامعه ای دیگر فرق می کند. ریاکاری های اجتماعی تابع فرهنگ جامعه است.»
وی تصریح کرد: «لذا برای مواجهه با پدیده ای مانند دروغگویی یا ریاکاری باید در دو سطح بیاندیشیم. در سطح فردی به گمان من از طریق اعمال سیاست های فرهنگی یا نوع مدیریت نمی توان کاری کرد. یعنی اینکه افراد در مناسبت های بین فردی و خانوادگی خود دروغ نگویند یا ریا نکنند، این چیزی نیست که دولت، مدیریت یا جامعه بتواند اقدامی اصلاح گونه انجام دهد.»
وی تاکید کرد: «در واقع این موضوع امری مربوط به رشد و وضعیت تمدن در یک جامعه است. یعنی این موضوع به حرکت کلی تاریخ و جامعه بستگی دارد.»
فاضلی گفت: «اما در سطح ریاکاری ها و دروغگویی های اجتماعی، نظام سیاسی و نظام مدیریت اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی جامعه می تواند کاملا نقش تعیین کننده ای داشته باشد.»
وی ادامه داد: «اینکه تا چه اندازه نظام سیاسی شایسته سالار باشد و معیارهای پاداش دهی یا مجازات اولا شفاف و روشن باشد و ثانیا درباره این معیارها توافق و اجماع جمعی در جامعه وجود داشته باشد و ثالثا دولت و نظام سیاسی خود نسبت به این معیارهای پاداش و مجازات عمل کند، می تواند بر کاهش ریاکاری در جامعه تاثیر بگذارد.»
وی افزود: «مثلا اگر در یک جامعه، افرادی که خدمت می کنند مجازات شوند و آنها که خدمت نمی کنند پاداش بگیرند یا در قبال خدمات کوچک پاداش های بزرگ دریافت کنند، یا در جامعه ای که افراد نتوانند نسبت به برآیند نتیجه عملکرد خود اعتماد داشته باشند که اگر عملکرد آنها خوب باشد از نظام سیاسی و اجتماعی پاداش خوبی دریافت می کنند و اگر بد باشد با مجازات های متناسب با آن روبرو خواهند شد، طبیعی است که در چنین جامعه ای روز به روز بر ریاکاری، دروغگویی و تبهکاری افزوده خواهد شد.»
این استاد دانشگاه گفت: «ریاکاری، دورویی و دروغگویی اجتماعی تا حدودی تابعی از نظام مدیریت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در جامعه است. لذا به گمان من اگر مدیریت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی همین یک اصل را یعنی شایسته سالاری را مبنای پاداش ها و مجازات ها قرار دهد، طبیعتا بخشی از آن ریاکاری های اجتماعی تغییر می کند.»
فرارو ، جان مادرت اين مبحث را از سايت پاك نكن تا نظرات ديگر هموطنان را ( البته به دور از حب و بغض شخصي ، سياسي و جناحي ) متوجه شويم شايد ذهن خفته ملت در خواب و فراموش كار ايران بيدار شود . اگر جناحي و عقده اي نيستيد سراغ ديگر جامعه شناسان آگاه ( يا اخراجي ) هم برويد . آينده اين كشور با اين بستري كه در آن گذر ميكنيم تاريك ، خطرناك و هشدار دهنده است. اگر به فكر اين مردم هستيد ادامه دهنده اينگونه بحثها باشيد . اميدوارم روزنه اي باشد در دل تاريكيها براي پيدا كردن "راه گمشده"
برای نجات از دروغگویی و ریاکاری پیشنهاد می کنم به این گفتگوها دامن بزنیم. همه سر در لاک خود فرو برده ایم و به دروغگویی و ریاکاری مشغولیم. این وضعیت محصول امنیت روانی است که برای دروغگویی و ریاکاری بوجود آورده ایم.
باید در رسانه های جمعی در زمینه دروغگویی و ریاکاری بیش از اینها و پیش از اینها صحبت می کردیم.
یک دست صدایی ندارد. با یک گل هم بهار نمی شود. باید بزرگانی مثل استاد فاضلی را ترغیب کنیم که قلم توانا و بیان شیوای شان را مدتی تنها به گفتن و نوشتن در زمینه دروغگویی و ریاکاری اختصاص دهند. باید از ایشان و امثال او حمایت کنیم تا جلو دهان شان را نگیرند و بگذارند ما را نسبت به بلای خانمان سوز دروغگویی و ریاکاری آگاه تر کنند.
از فرارو هم سپاسگزاریم که این تربیون را به موضوع مهم دروغگویی و ریاکاری اختصاص دادند.
ناشناس
۱۲:۵۰ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۲
من هم از دروغگویی ها و ریاکاری های خودم و دیگران خسته شده ام. خدایا تا کی باید برای یه لقمه نون خشک این همه دورغ خیس و آبدار بگیم؟ خدایا ایا روزی می رسه که مجبور نباشم برای زنده ماندن ریا کنم؟ خدایا شاهد باش که من دروغگویی و دو رویی را دوست ندارم اما مجبورم برای نجات خودم این کار را بکنم. خدایا خودت هم اگر از آن بالا بیایی تو ایران مجبور می شوی دورغ بگی و ریاکنی!
امروزه دورویی.دروغ. ریا.وعوام فریبی باعث کسب مقام ومنزلت اجتماعی شده است وهرکس کلید دروغ درجیب نداشته باشد از قافله عقب می افتد ودروغ در جامعه سریع تر از هر بمبی اثر میکند.مردم اول پیمان شکن میشوندسپس دچار خانمان سوزی وتباهی میگردندوقامت جامعه خم میگرددوعیار پایه های ان سست می شود وافراد هم کم کم ازخدا شرم نمی کنندوجسوروخشن می شوند ..........
ناشناس
۱۲:۴۴ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۲
در تأیید این نکته عرض کنم خدمت شما که من یکی از همان میلیون ها نفری هستم که فهمیده ام از راه دروغگویی و ریاکاری می توانم به سر منزل مقصود برسم. و البته واقعا هم رسیده ام. ممکن است کسی به من بفرمایند وقتی من از این توانسته ام به چیزهایی که دوست دارم برسم، رسیده ام چرا باید این راه را کنار بگذارم؟
من جوان تر که بودم آدم راستگو و بی شیله پیله ای بودم. اما بعد از سال ها بدبختی عاقبت روزی با گفتن یک دروغ، گره از کارم باز شدم و بختم گشوده شد. بعد از آن هر چند بیشتر دورغ گفتم و ریا کردم، درهای خوشبختی به رویم باز تر شد. من نمیدانم آیا واقعا کسی آدم راستگو و بی ریایی می شناسد که بدبخت نباشد؟
بحث جالب بود ايكاش به روانشناسان و جامعه شناسان فرصت و بها داده شود تا در اين امور اهم بررسي و تبارشناسي و ريشه يابي كنند چرا كه مشكل عمده ما بخصوص مبلغان و مسولين ايراد تهمت افترا و دروغ پردازي است و اين نوع انحرافات اخلاقي و عرفي و شرعي خسارات زيادي بر جامعه تحميل مي كند
اگر در یک جامعه، افرادی که خدمت می کنند مجازات شوند و آنها که خدمت نمی کنند پاداش بگیرند یا در قبال خدمات کوچک پاداش های بزرگ دریافت کنند،طبیعی است که در چنین جامعه ای روز به روز بر ریاکاری، دروغگویی و تبهکاری افزوده خواهد شد
کاش همه افراد این گونه عمیق و دقیق و تحلیلی مسائل جامعه را توضیح می دادند. کاش جامعه شناسان و نظریه پردازان بزرگ مانند دکتر فاضلی بیشتر برای مردم صحبت می کردند. کاش خبرگزاری ها و رسانه ها به جای پر کردن صفحات خود از سخنان سیاستمداران و هنرپیشه ها و ورزشکاران بیشتر به سراغ اندیشمندان بزرگ کشور می رفتند. کاش ....!
داوود
۱۳:۱۰ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۰
آقای دکتر اگر وظیفه ای برای رسانه متصور است برای اندیشمندان بزرگ کشور، آن وظیفه و بلکه چندین برابرش متصور است! حتماً نیازی نیست رسانه به سراغ آنها بروند! آنها باگفتار و قلم خود رسانه ها را مزین فرمایند و ما را مستفیذ یا مستفیض.
آقا محسن عزیز جناب استاد فاضلی نگفته اند فقط ادارات در حال سقوط اند بلکه گفته نظام مدیریت کشور در حال سقوط است. البته نظام دیوانسالاری امروز در ایران بر تمام جامعه تأثیر می گذارد. من هم با جناب دکتر حسین زاده موافقم و کاش های ایشان را آرزو می کنم. کاش فرارو بیشتر سراغ اندیشمندان بزرگ کشور مانند جناب فاضلی بروند و از آنها بخواهند به کمک مردم بیایند و برای مردم صحبت کنند. واقعیت این است که دیگر سخنان مداحان و روضه خوان ها با همه احترامی که دارند دیگر در مردم تأثیر نمی کند. باید دانشمندان و نظریه پردازان بزرگ را عرصه عمومی بیاوریم و از آنها بخواهیم برای مردم حرف بزنند. ما در سراشیبی سقوظ اجتماعی بزرگی هستیم. کاش امثال جناب فاضلی زیاد باشند و بپذیرند برای ما حرف بزنند. کاش امثال فرارو زیاد باشند و به سراغ اندیشمندان و نویسندگان بزرگ بروند و مقداری خبرهای ورزشی و سیاسی کم کنند. کاش روزی برسد که امثال استاد فاضلی سوپر استار توده های مردم شوند نه امثال علی دایی و حسین رضازاده!
من به تحلیل استاد فاضلی نقد جدی دارم هر چند شأن ایشان اجل از این است که بخواهم چیزی بگویم. ایشان در نهایت نظام سیاسی و حکومت را علت همه تباهی های اجتماعی بیان کرده اند. این کار یعنی تقلیل امر اجتماعی به امر سیاسی. همان طور که تقلیل گرایی روان شناختی پذیرفتنی نیست تقلیل گرایی سیاسی برای تبیین پدیده های اجتماعی پذیرفتنی نیست. البته طبقه بندی استاد از دو نوع ریاکاری فردی و اجتماعی را می پذیرم هر چند جناب استاد توضیح کافی و روشنی در زمینه ریاکاری فردی نداده اند.
من هم از فرارو و رسانه ها می خواهم بیشتر به سراغ اندیشمندان بزرگ و واقعی مانند استاد فاضلی بروید. من هم آرزو می کنم کاش امثال استاد فاضلی سوپر استار بچه های ما می شدند. اما این ها فقط کاش های دل من است!
امیر علی
۱۳:۴۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۰
لطفا دقت بفرمایید که استاد فرمودند "ریاکاری، دورویی و دروغگویی اجتماعی تا حدودی تابعی از نظام مدیریت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در جامعه است." کلمه "تا حدودی" به این معنا است که عوامل دیگری هم در این زمینه نقش دارد که اینجا محلی برای طرح آنها نیست. از سخن استاد به هیج وجه چنین برداشت نمی شود که ایشان همه مشکلات را به نظام سیاسی نسبت می دهند
استاد تو رو هم که پر دادند!!! شعار جذب حداکثری و دفع حداقلی را باید گفت جناب صدرالدین شریعتی ریاست دانشگاه علامه طباطبایی شبه از روش چند صفحه ای بنویسند. دقت کنید منظورم شعار بود
استاد عزيز، من نفهميدم آيا رياكاري براي انسان قرن بيستمي موجه بوده و از آن گريزي نيست يا فقط در جامعه ما بايد رياكار بود؟ در اينكه انسان كنشگر در موقعيت است شكي نيست، ولي اين دليل نمي شود كه ثبات شخصيتي نداشته باشد. كاشكي مي شد بيشتر توضيح بدهيد.
فرارو عزیز آیا این امکان برای شما وجود دارد که استاد فاضلی را دعوت کنید تا پرسش های خوانندگان تان را جواب دهند؟ من هم چند سوال از ایشان در همین زمینه ریاکاری و دورغ داشتم. مشکل دوروغگویی و ریاکاری مشکل ملی ماست! اولین بار است می بینم یک جامعه شناس بزرگ در این زمینه صحبت می کنند. ما به حرف های بی سر و ته مشاوران مددکار و روان شناس و نصیحتگو های تلویزیونی عادت کرده ایم.
بعضی ها هم بعضی چیزها می فرمایند ها! آخه اگه امثال فاضلی شبانه روز هم در دنیای مجازی بیایند و بنویسند فکر می کنید مردم از دورغگویی و دور رویی دست می کشند؟!
گیرم که استاد فاضلی سخنان و تحلیل های عمیق ارائه فرمایند، که می فرمایند، چند درصد مردم سایت های مثل فرارو می خونند؟ هیچ! از آنها که می خونند چند درصد توجه می کند؟ باز هم هیچ!
اجازه دهیم بزرگانی مثل سید جواد طباطبایی و داریوش شایگان و فاضلی گوشه ای بنشینند و کار علمی شان را انجام. شاید این طور لااقل آثار علمی برای نسل های آینده بیافرینند. حیف نیست نویسنده کتاب مردم نگاری سفر وقتش را صرف سایت های خبری کند!
همین مصاحبه کافی است تا خواننده بفهمد که چرا اساتیدی این گونه عمیق از دانشگاه باید اخراج شوند. فقط برای مسئولان دانشگاه علامه متاسفم و مثل همه دانشجویانی که مجبوریم از چنین استادی محروم باشیم، افسوس می خورم
عمده تحلیل استاد معطوف به نقش عوامل و مدرنیته در زمینه ریاکاری و دروغ گویی است. ایشان تنها اشاره کوتاهی به نظام مدیریت هم دارند. اما جالب اینجاست که اکثر خوانندگان این متن به تحلیل عمیق و دقیق این دانشمند گرامی توجه نکرده اند و تنها به تحلیل سیاسی متن توجه کرده اند. این نشانه ذهن بیمار مانیست؟!!
فراروی عزیزباتشکرازموضوع انتشارشده شمابایدعرض کنم؛مطلب جناب دکتر نعمت الله فاضلی فوق العاده است ونظرات برخی ازکامنت گذاران محترم هم به ارزش آن افزوده است؛لذابنده عرضی ندارم جزاینکه ازنظرات ذیقیمت جناب استادوهموطنان عزیم استفاده نمایم/ممنونم
مهندس داودی
۱۸:۱۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۱
من علوم اجتماعی نخوانده ام و استادان این رشته را نمی شناسم. اما میشه از مسئوولان فرارو خواهش کنم وقتی با بزرگان و اندیشمندانی مثل آقای فاضلی مصاحبه می کنید کمی کتاب های این بزرگان را هم معرفی کنید تا خوانندگانی که در اینجا با این شخصیت ها آشنا می شوندکمک کنید کتاب های شان را هم بشناسیم. من تا به حال چند بار تلاش کردم جامعه شناسی را بشناسم ولی هر کتابی از این رشته خواندم به دلم نچسبید!
شاید دلیلش این است که من استادان بزرگ این رشته در ایران را نمی شناسم. از نظرات خوانندگان این طور می فهمم که جناب فاضلی از بزرگان این طایفه جامعه شناس است.
البته خداوند عاقبتش را خیر کند در این اوضاع زمستانی!
به عنوان یک دانش آموخته دکتری علوم اجتماعی که چندین درس محضر بزرگترین جامعه شناس کشورم جناب فاضلی تلمذ کرده ام گواهی می دهم ایشان صادق ترین استادی بوده اند که تا این لحظه می شناسم. از اینرو سخن ایشان در زمینه نقد ریاکاری و دورغگویی به دل همه می نشیند. اگر می خواهیم بدانیم ارزش و نقش صداقت و پرهیز از دو رویی در زندگی چیست باید به شخصیت این دانشمند و نویسنده بزرگ سرزمین مان نگاه کنیم. جناب فاضلی این مقام و احترام عظیم را جز با سرمایه صداقت و پرهیز از ریاکاری به دست نمی آورد.
متأسفانه می بینیم که امروزه بسیاری از دانشگاهیان ما گوی صبقت در ریاکاری را از دیگران ربوده اند. کاش امثال استاد فاضلی سرمشق امثال من و دیگر استاان دانشگاه می شد. کاش!
ناشناس
۱۱:۳۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۲
معلومه که در دانش آموختگی از همه گوی صبقت (سبقت) ربودی ها...ای شیطون
ناشناس
۱۲:۱۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۲
من هم افتخار شاگردی این استاد عاشق و صادق دانشگاه اندیشمند کم نظیر را داشته ام. من هم معتقدم برای رها شدن از بحران جامعه دروغ و جامعه ریاکار بهترین روش این است که همه سعی کنیم مانند استاد فاضلی خودمان نمونه و سرمشق صداقت، شجاعت و درستکاری باشیم. برای رسیدن به این مقام هم باید تمرین عشق کنیم. یا حق.
با درود به استاد فاضلی عزیز و در تکمیل فرمایشات ایشان از زبان خواجه ی اهل راز:
حافظا باز نما قصه ی خونابه ی چشم / که از این چشمه همان آب روان است که بود
متأسفانه داستان ریا و دروغ در جامعه ی ایرانی داستانی قدیمی و زجرآور است.
موضوع دروغگویی ارتباط مستقیم بامنافع شخص دارد راهکار کاهش این مشکل در جامعه کاهش دخالت دولتها درتعین وتامین منافع مردم میباشد
رضا
۱۳:۰۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۲
بله قصه به همین سادگی است: دروغ بگو و ریا کن پاداش بگیر، از صداقت و بی ریایی پرهیز کن تا مجازات نشوی! و این پاداش ها و مجازات ها را هم دولت و ملت هر دو می دهند!
اگر میخواهید سالمترین نیروها را بشناسید
ببینید چه کسانی بیشتر با سیستم درگیرند؟
ببینید پاداش و اضافه کاری و...کدام نیرو از همه کمتر است؟
ببینید.....................
از در و دیوار اکثر ادارات بوی تعفن میاید و...........
باید در رسانه های جمعی در زمینه دروغگویی و ریاکاری بیش از اینها و پیش از اینها صحبت می کردیم.
یک دست صدایی ندارد. با یک گل هم بهار نمی شود. باید بزرگانی مثل استاد فاضلی را ترغیب کنیم که قلم توانا و بیان شیوای شان را مدتی تنها به گفتن و نوشتن در زمینه دروغگویی و ریاکاری اختصاص دهند. باید از ایشان و امثال او حمایت کنیم تا جلو دهان شان را نگیرند و بگذارند ما را نسبت به بلای خانمان سوز دروغگویی و ریاکاری آگاه تر کنند.
از فرارو هم سپاسگزاریم که این تربیون را به موضوع مهم دروغگویی و ریاکاری اختصاص دادند.
من جوان تر که بودم آدم راستگو و بی شیله پیله ای بودم. اما بعد از سال ها بدبختی عاقبت روزی با گفتن یک دروغ، گره از کارم باز شدم و بختم گشوده شد. بعد از آن هر چند بیشتر دورغ گفتم و ریا کردم، درهای خوشبختی به رویم باز تر شد. من نمیدانم آیا واقعا کسی آدم راستگو و بی ریایی می شناسد که بدبخت نباشد؟
اگر هست به من هم بگویید!