bato-adv
کد خبر: ۱۳۰۸۹۵
«پیش به سوی خطر»

چرا جهان هنوز به حضور خبرنگاران در مناطق جنگی نیاز دارد؟

«آستین تایس» روزنامه نگار جوانی است که به تازگی در سوریه ربوده شده است و نام او به لیست بلند بالای خبرنگارانی که به خاطر انعکاس مشکلات مردم جنگ زده، زندگی و آزادی خود را به خطرانداخته اند، اضافه شده است. آنها همچنان تاوان این حرفه خطرآفرین را به جان می خرند. این لیست شامل اسامی خبرنگارانی همچون «مری کالوین»، «تیم هدرینگتن» و «دانیل پرل» می باشد که البته نام من نیز به مدت هفت سال در این لیست نوشته شده بود.

تاریخ انتشار: ۱۳:۳۳ - ۰۹ آبان ۱۳۹۱

 فرارو- «آستین تایس» روزنامه نگار جوانی است که به تازگی در سوریه ربوده شده است و نام او به لیست بلند بالای خبرنگارانی که به خاطر انعکاس مشکلات مردم جنگ زده، زندگی و آزادی خود را به خطرانداخته اند، اضافه شده است. آنها همچنان تاوان این حرفه خطرآفرین را به
جان می خرند. این لیست شامل اسامی خبرنگارانی همچون «مری کالوین»، «تیم هدرینگتن» و «دانیل پرل» می باشد که البته نام من نیز به مدت هفت سال  در این لیست نوشته شده بود.

به گزارش سرویس بین الملل فرارو، برخلاف بسیاری از خبرنگاران، من در حادثه آدم ربایی که سال 1985 در بیروت برایم اتفاق افتاد و به هفت سال حبس منجر شد، جان سالم به در بردم. سال 1991 که آزاد شدم و به خانه ام بازگشتم بسیاری از مردم از من می پرسیدند که چرا چنین اتقافی برای تو افتاد؟ چرا خودت را در معرض چنین خطراتی قرار دادی؟ چرا برخلاف هشدارهای خانواده و دوستانت باز هم برای ثبت وقایع وحشتناک و گزارش از مردمی که هیچ کس به فکر آنها نیست، به مناطق جنگی رفتی؟ مردمی که برای بسیاری از امریکاییها یک مشت «مسلمان تروریست و آدم های جانی و خطرناک» محسوب می شوند؟

آستین تایس چند هفته قبل از آن که مفقود شود در صفحه فیس بوک خود نوشته بود: «من به هیچ وجه قصد مردن ندارم، من زندگی را دوست دارم. من در این جا در بین این مردم زندگی می کنم در بین مردمی که بیشتر از هر کسی معنای زندگی را می فهمند. من اینجا خواهم ماند چرا که مردم اینجا هر روز به خاطر یکدیگر جانشان را از دست می دهند. آمدن به کشور سوریه برای من بزرگ ترین کاری است که تاکنون انجام داده ام و عمیق ترین احساسی است که در زندگی داشته ام. اگر شما تا کنون چنین کاری در زندگی تان انجام نداده اید
حتما کتاب «زنگها برای که به صدا درمی آیند» را بخوانید. این یکی از کتاب های «ارنست همینگوی» است با خواندن این کتاب شما بهتر می توانید علت حضور مرا در این کشور درک کنید.»

اکنون، هم حادثه آدم ربایی و هم واژه های تایس در صفحه فیس بوک اش، ذهن و روح مرا عمیقا به خود مشغول کرده است. من به خوبی به یاد می آورم  و هیچ گاه فراموش نخواهم کرد ترس از اسیر شدن و ناتوان بودن در دستان کسانی که از تو متنفر اند. من هیچ گاه حس درماندگی را فراموش نخواهم کرد، در حالی که چشم هایت را بسته اند و قادر نیستی هیچ کجا را ببینی، مانند تایس که در آن نوار ویدویی بر روی زمین کشیده می شد و شدیدا تحت فشار روانی قرار گرفته بود.

من هیچ گاه فراموش نمی کنم که چقدر از خودم خشمگین بودم که با سهل انگاری امنیتم را به خطر انداخته بودم. احساسی که هم اکنون تایس نیز با تمام وجود درک می کند. نارضایتی و درد و رنجی که خانواده تایس از ربوده شدن او تحمل می کنند، همگی به خاطر رفتار مخاطره آمیزی است که از او سر زده است. من امیدوارم و دعا می کنم که تایس هم، مانند من، هر چه زودتر آزادی خودش
را به دست آورد.

بر طبق توافقی که بین گروهی از کارشناسان و روزنامه نگاران انجام گرفته، این گروگان گیری توسط نیروهای طرفدار دولت بشار اسد که سعی دارند بر علیه نیروهای شورشی ضد دولتی مبارزه کنند، انجام پذیرفته است. شواهد موجود در این نوار ویدیویی که توسط آدم ربایان منتشر شده ادعای آنها را مبنی بر معرفی خودشان به عنوان گروهک اسلامی وابسته به القاعده را رد می کند.

حتی کشورهایی که به مدت طولانی رابطه دوستانه ای با کشور سوریه داشته اند این ادعای گروگانگیرها را کذب و غیرواقعی اعلام کرده اند. اما با توجه به طرز پوشش و زبان گروگان گیرها که به طرز ناشیانه ای در فیلم منتشر شده به نمایش گذاشته شده، به احتمال زیاد این افراد از نیروهای شبه نظامی هوادار دولت به شمار می آیند.

اینکه فیلم منتشر شده چقدر می تواند صحت درستی یا نادرستی این ادعا را نشان دهد؟ من نمی دانم اما امیدوارم که این نیروهای شبه نظامی محدودیتها و دلایل بیشتری، در مقایسه با یک گروههای رادیکال مذهبی، برای زنده نگاه داشتن این خبرنگار داشته باشند. هر چند با سابقه تیره و تاری که سوریه در خصوص حبس و زندانی کردن خبرنگاران داشته جایی زیادی برای خوش بینی باقی نمی ماند.

نمی دانم آیا محکومیت تایس در سوریه موضوعیت قانونی دارد یا خیر؟ و این محکومیت بر چه اساس بوده است؟ آیا کاری که او انجام داده تا این حد برای شبه نظامیان وابسته به دولت تهدید کننده و خطرآفرین بوده است؟ بر طبق آمار کمیته حفاظت از روزنامه نگاران، که ریاست افتخاری آن را مدتی است من بر عهده دارم و البته توسط رسانه ها در مطبوعات مورد حمله و انتقاد شدید نیز قرار گرفته است، خبرنگاران زیادی طی این سالها به دلیل تهیه خبر از مناطق جنگی تاوان هنگفتی پرداخت کرده اند؛ تنها 46 خبرنگار در طی سال جاری و نزدیک به هزار نفر در طی بیست سال گذشته کشته شده اند. هزاران خبرنگار دیگر نیز یا ربوده شده اند و یا مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند. تعدادی نیز دستگیر و زندانی شده و برخی را نیز از کشور محل ماموریت فراری داده اند.

یکی از شایع ترین سوالاتی که بعد از آزادی از من پرسیده می شد این است که: آیا تهیه خبر ارزش این همه شکنجه را داشت؟ آیا شما حاضرید دوباره به این مناطق جنگی بروید؟ و من در پاسخ می گفتم، البته که نه، هیچ چیز ارزش ربوده شدن و کشته شدن را ندارد و دیگر این اتفاق برای من تکرار نخواهد شد.

اما هرگز از این اتفاقی که برای من رخ داده است متاسف نیستم، مهم این است که من آن جا بودم و شاهد خشونت و وحشتی که جنگ با خودش به همراه می آورد بودم. مهم این است که آن جا بودم، تا داستان مردمانی را بگویم که در این مدت با وحشتناک ترین حوادث ممکن روبرو شده اند، من آنجا بودم تا به همه بگویم کمک به دیگران به آنها اجازه می دهد جهان را بهتر درک کنند. آن جا بودم تا بتوانم حقیقتی را که قدرتمندان پنهان می کنند آشکار کنم. آستین تایس و همه کسانی که با رفتن به مناطق جنگ زده خطر کرده اند و تاوان آن را نیز پرداخته اند، بدون شک به چنین گفته هایی ایمان داشته و دارند.

روایتی که تایس ارائه کرده است، گزارشاتی که من تهیه کرده ام و یا هر کدام از خبرنگاران دیگر، چگونه می شود ارزش این اخبار را تخمین زد؟ تنها خدا می داند که چقدر گفتن و نوشتن از چنین حوادثی سخت و دشوار است تنها خدا می داند که من در این حرفه چقدر می توانم رسالتم را در جهت کمک به دیگران به انجام برسانم. دلیل حضور من در چنین شرایط سخت و طاقت فرسایی فقط و فقط برای به نمایش گذاردن درد و رنج مردمان جنگ زده بوده است. همیشه با خودم فکر می کنم که مردم جهان به سادگی از کنار این گزارش های تلخ خبری عبور می کنند و آن را نادیده می گیرند.

زمانی که در زندان بودم، اغلب اوقات در مورد زندگی خودم فکر می کردم، به اینکه آیا تاکنون زندگی من چقدر ارزشمند بوده است؟ آیا ارزش آن را داشته است که به خاطرش دست به هر کاری بزنم و اینکه زندگی من چقدر با زندگی دیگران (که چنین شرایطی را تجربه نکرده اند) متفاوت بوده است؟ من در امریکا با چنین اعتقادات خاصی بزرگ شده ام: این که آزادی بیان و مطبوعات از اصول اساسی دموکراسی است و جریان آزاد اطلاعاتی باعث به وقوع پیوستن دموکراسی می شود و تنها راه مناسب برای مبارزه با ظلم و ستم، حقیقت و راستی است. درک این مسئله که «تاباندن نورخورشید بهترین ضدعفونی کننده است» از اصول اولیه حرفه من محسوب می شود.

علی رغم دشواری ها و فشارهایی که این روزها گریبان روزنامه نگاران را گرفته است من در زندگی حرفه ایم آموخته ام اکثر روزنامه نگاران به کاری که انجام می دهند ایمان دارند و بیش از 20 سال است که در این سازمان (انجمن حمایت از روزنامه نگاران) با روزنامه نگاران بسیاری که در سرتاسر دنیا فعالیت می کنند ملاقات داشته ام و همگی آنها به این اصل باور داشته اند که زمانی یک جامعه می تواند جامعه ای آزاد محسوب شود که آزادی مطبوعات در آن حرف اول را بزند. آنها بر این باورند که برای کشف حقیقت حاضرند حتی زندگی و آزادی خود را به خطر بیاندازند.

من در مدت ده سال اخیر با تدریس روزنامه نگاری در بسیاری از بهترین دانشگاه های کشور سعی کرده ام این باورها و اعتقادات راسخ را به نسل های بعد از خودم نیز انتقال دهم. مردم امریکا این اخبار و گزاراشات را فراموش کرده اند، آنها هیچ چیز از جهان نمی دانند یا این که نمی خواهند بدانند. بنابراین این وظیفه ماست که آنها را آگاه کنیم و به آنها کمک کنیم تا حوادث پیرامون خود را بیشتر و بهتر از هر زمان دیگری درک کنند. 

این روزها ارنست همینگوی آنچنان که در خور اوست مورد قدردانی قرار نمی گیرد. او به عنوان یک  میهن پرست متعصب، که نگارش داستان هایش با سبک خاصی همراه بوده است در جامعه امروز امریکا مورد استهزاء واقع می شود. اما من درک می کنم که چرا تایس نوشته های او را توصیه می کند. او از آدم ها می نویسد و از شرافت و درستی. این همان کاری است که ما انجام می دهیم. پیدا کردن حقیقت و گفتن آن، من فکر می کنم این بهترین کاری است که ما انجام می دهیم که اغلب هم با خطر همراه می شود و این تنها چیز مهمی است که وجود دارد.

 تاریخ: اکتبر 25
منبع: فارن پالیسی
نویسنده: تری اندرسون
ترجمه و تلخیص: نسیم کلانی