bato-adv
کد خبر: ۱۲۲۴۴۹

در ضرورت ائتلاف

تاریخ انتشار: ۱۶:۲۳ - ۳۱ مرداد ۱۳۹۱
این روزها سخن از اصلاح طلبان و حضور آنها در انتخابات ریاست جمهوری آینده است. گمانه زنی هایی را از جانب اهل نظر و موضع گیری های متفاوتی را از جانب اصلاح طلبان شاهد هستیم و همچنین حرف از حضور شخصیت های مختلف اصلاح طلب به عنوان کاندید ریاست جمهوری به میان آمده است.

در مقابل پیشنهادهای مختلفی از جانب منتقدان و کارشناسان سیاسی پیش روی اصلاح طلبان قرار داده شده است. در روزهای اخیر شاهد بوده ایم که برخی از شخصیت های اصلاح طلب در مقابل انتخاب گزینه هایی همچون حمایت از کاندیداهای معتدل اصول گرا بیان کرده اند که انتخاب چنین گزینه ای به معنای دست کشیدن از هویت اصلاح طلبی است. در این مورد و در موارد دیگری از کاستی هایی که در اندیشه  برخی اصلاح طلبان است نکاتی را حائز اهمیت دیدم که یادآور می شوم.

پیش از انتخابات ریاست جمهوری سال 84 تصوراتی نزد بسیاری از فعالان سیاسی وجود داشت که در هر صورت اصلاح طلبی خط ممتدی است که رو به جلو در حرکت است و جامعه ایران روی ریلی افتاده است که بازگشتی به عقب ندارد و وضع هیچگاه از این بدتر نمی شود.

از سویی دیگر از آنجا که منیت های فردی در جامعه ایران به دلایل تاریخی و فرهنگی بسیار پررنگ است و هر گروه و فرد سیاسی مستقل بودن و مستقل از دیگری عمل کردن را برای خود یک افتخار می داند و از آن لذت می برد، گروه های اصلاح طلب هرکدام را دارای شرایط برتر می دانست و پایگاه و موقعیتی بهتر در جامعه برای خود قائل بود. اینگونه بود که دچار انشقاق سیاسی شدند و پاره پاره با کاندیدای متعدد در انتخابات شرکت جستند.

نباید از یاد برد که ائتلاف سیاسی جهت شرکت در انتخابات یک رسم معمول در همه نظام های دوکراتیک است. بسیار شاهد بوده ایم که احزاب به حاشیه رانده شده یا فاقد قدرت لازم جهت عرضه اندام در عرصه رقابت با احزابی که دارای اشتراکات فکری بیشتری هستند دست به ائتلاف می زنند و هیچ جا این به معنای دست کشیدن از هویت فکری و سیاسی آن جریان سیاسی یا حزب مورد نظر تعبیر نمی شود.

در انتخابات پیش رو نیز اصلاح طلبان اگر بدون نگاه واقع بینانه به شرایط جامعه ایران و میزان قدرت خویش در کاست حکومت هر گونه تصمیمی که اتخاذ می نمایند تنها بر این اساس باشد که نمی خواهند از مواضع و شعارهای خود کوتاه بیایند، تنها منجر به حاشیه رفتن بیشترشان و ضعیفترشدنشان و همچنین ایجاد وضعیت دشوارتر برای کشور می شود.

گفته می شود کسانی در رقابت های سیاسی متحمل زیان و ضربه کمتر می شوند و در دراز مدت موفقیت بیشتری را نصیب می برند که محدودیت های قدرت را درک کرده و فهمیده باشند.

اصلاح طلبان زمانی که دارای جایگاه بیشتری در حاکمیت بودند و قوای مجریه و مقننه را در اختیار داشتند به علت عدم درک محدودیت های قدرت خویش در تحلیل های خود دچار اشتباهات فاحشی شدند و به جای آنکه سعی کنند در تقویت جامعه ی مدنی بکوشند و یا در حاکمیت، بازوهای اجرایی بیشتری برای خود بسازند و یا آنها را تقویت کنند با تندروی برخی از بخش ها و انفعال بخشی دیگر بازوی اجرایی قدرتمندی همچون هاشمی رفسنجانی و طیف سیاسی اطرافش را به دست خود ضعیف کردند که در نتیجه ی آن ضربات جبران ناپذیری بر جنبش اصلاحی وارد آمد.

اصلاح طلبان همچنین به علت آنکه از طرح و نقشه مشخص اقتصادی برخوردار نبودند نتوانستند بخش بازار و سرمایه گذاران مستقل را که بازوهای قدرتمندی به حساب می آیند را با خود همراه کنند.

به نظر می آید که که هنوز فعالان سیاسی در جامعه ایران حرکت گام به گام و با حوصله همراه با استراتژی مشخص متناسب با مقتضیات زمان را فرا نگرفته اند. و به علت روحیه شتابزدگی حاکم بر جریان های سیاسی بدون طی کردن پله های اول و دوم می خواهند به پله های پنجم و ششم صعود کنند که بارها موجب سقوط آنها و ایجاد احساس یاس و افسردگی در سطح جامعه شده است.

نگاهی به چگونگی سیر حرکت جریان های اصلاحی در کشور های دیگر می تواند نکات پندآموزی را در بر داشته باشد. حزب عدالت و توسعه در ترکیه نمونه ای از یک حزب اصلاح طلب اسلامگرا است که با اتخاذ استراتژی های متفاوت در زمان های مختلف و اتخاذ مواضعی متفاوت و حتی گاهی متضاد در شرایط مختلف ولی بدون عدول از هدف اصلی با وجود بارها حذف و سرکوب و شکست چگونه دوباره برخاسته و سر بلند کرده و با تدبیر سیاسی از پیچ و خم های بسیاری عبور کرده اند و تاکنون که در عرصه ی قدرت جای پای خود را محکم کرده و دارای قدرت و وزنی قابل اتکا گشته است به طوری که سه دوره است رای اکثریت را به همراه خود دارد.

این جریان سیاسی در ترکیه که از سالها پیش که به نام های مختلف در عرصه سیاسی حاضر گشته بود و بارها با حکم دادگاه قانون اساسی و یا کودتای نظامی از قدرت حذف گردیده بودند به جای آنکه تندروی و یا رادیکالیسم پیشه کنند از فرصت های پیش رویشان برای ساختن قدرت و بازوهای اجرایی در نزد طبقات محروم و همچنین طبقه ی بورژوا و تجار بهره بردند.

هاکان یاووز در کتاب "سکولاریسم و دموکراسی اسلامی در ترکیه"می گوید: «کودتا ضمن آنکه به اردوغان کمک کرد تا درک بهتری از متغیرهای دموکراسی و اقتدار نهاد سکولار پیدا کند، از وی یک میانه رو دموکرات ساخت.» به گفته همین نویسنده موفقیت این جریان سیاسی در قالب حزب رفاه در انتخابات شهرداری ها در سال 1994 نتیجه و حاصل عملکرد سازمان ها و شبکه های موثر در محلات، به موازات فعالیت انجمن های شهری در پیشبرد برنامه های رفاه اجتماعی در میان اقشار نیازمند و روستائیان مهاجر در شهرهای عمده بود.

در جایی دیگر اضافه می کند: «این سازمان ها با پیوندهای افقی بین خود در بردارنده تشکیلات و واحدهای خدماتی ،داوطلبانه،غیرانتفاعی، و خصوصی بودند. حذب در مبارزه با فساد، ارائه ی خدمات جدید اجتماعی، اصلاح فرایند موجود، و گشایش فضاهای جدید عمومی برای طبقات میانه و زیر میانه از جمله ایجاد پارک های عمومی جدید، موفقیت های فراوان کسب کرد.»

در بخشی دیگر از این کتاب اینگونه اشاره به واقع گرایی رهبران این جریان سیاسی دارد: «تجربه پیشین اردوغان به عنوان شهردار استانبول شکل دهنده فهم وی از سیاست بود و این باور را در وی به وجود آورد که مردم بیش از ایدئولوژی و آرمان های بزرگ توقع خدمت دارند.»

در پی این واقع گرایی است که هاکان یاووز می گوید: «پایگاه انتخاباتی این جریان سیاسی دربر دارنده بخش های متنوع جمعیتی، اعم از کشاورزان، طبقه میانه جدید شهری و بورژوازی جدید اناتولیایی است که برای رساندن حزب به قدرت حول محور" هویت دموکراتیک اسلامی "گرد آمده اند.

سه لایه خانواده، تاریخ و پارسایی ویژگی های تبیین کننده محافظه کاری حزب هستند. این محافظه کاری ها فارغ از لفاظی ها و شعارهای اخلاقی و آزادیخواهانه ساخته و پرداخته بازرگانان از طبقه میانه ای است که عمدتا دل در گرو قدرت و ثروت دارند.

فعالان حزب شهرنشینان جدیدی هستند که به طور منظم بین مناطق شهری و روستایی در رفت و آمدند. الزامات منطقه ای، شهری و کردی در درون تشکیلات حزب بسیار قدرتمند است.

در بخشی دیگر از کتاب در مورد شخصیت رجب طیب اردوغان نخست وزیر کنونی می گوید: «اردوغان از آن رو محبوب است که شان برابر برای وجوه مادی و اخلاقی قائل است. علاوه بر ترسیم مقصدی روشن برای آینده سیاسی ترکیه –عضویت در اتحادیه اروپایی-مدافع همسازی با وجوه اخلاقی و احساسات معنوی مردم است. وی با تاکید خود بر وجوه مادی و معنوی زندگی، هم اصلاح طلب و هم محافظه کار است. نه در پی خلق هویتی تازه، که چون بیشتر محافظه کاران، تنها بازتعریف مناسبات و هویت های موجود در فضای بازار را دنبال می کند.»

به نظر می رسد اصلاح طلبان ترک بر خلاف اصلاح طلبان ایرانی بیشتر سیاست مدارانی واقع گرا و عمل گرا هستند در حالی که اصلاح طلبان ایرانی بیشتر روشنفکرانی نظریه پردازاند که از راه میزگرد و سخنرانی خواسته اند اهداف خود را پیش ببرند.

اصلاح طلبان ترک همواره در هر شرایطی دارای استراژی های مشخص برای حرکت رو به جلو بوده اند اگر چه گاهی به نظر می آید دارای هویتی روشن و مدون نیستند در حالیکه اصلاح طلبان ایرانی بیشتر بر هویت خود پای می فشارند تا بر استراتژی و طرح و برنامه های مشخص.

اصلاح طلبان ترک از نظریه اقتصادی مشخصی پیروی می کنند و اقتصاد بازار را باور کرده اند در حالیکه اصلاح طلبان ایرانی نه اکنون و نه آن هنگام که در قدرت بودند از نظریه و طرح مشخص اقتصادی پیروی نمی کردند.

اصلاح طلبان ایرانی بر خلاف همگنان ترک خود هیچ برنامه ای برای ارتباط با طبقات محروم و روستایی و ارائه خدمات اجتماعی به آنان نداشته اند و در نتیجه نتوانسته اند پایگاه با ثباتی را برای خود در میان این قشر از جامعه بسازند.

هویت نباید که چنان متصلب تعریف شود که عدول از آن غیر اخلاقی تعبیر گردد چرا که در این صورت سد راه حرکت و پیشرفت یک جریان سیاسی می گردد. درست است که هویت را نمی شود پاک کرد اما می شود آن را لطیف کرد و سیالیت بیشتری به آن بخشید.

مگر اصلاح طلبی نه آنکه سودای پیشرفت و توسعه جامعه ی ایران و نیل به دموکراسی و کاهش رنج انسان ایرانی را دارد، بنابراین برای رسیدن به این اهداف با توجه به اقتضائات زمانه و سنجش واقع بینانه قدرت خود نباید شرمنده باشند از ائتلاف با طیف دیگری از حاکمیت که از اشتراکات بیشتری با آنان برخوردارند.

طیفی که از قدرت تاثیرگذاری بیشتر در حاکمیت و همچنین از قدرت رایزنی بیشتر برخوردار است و می تواند تغییرات حداقلی اما پایدارتر را به وجود بیاورد. ما نیازمند به یک دوره نسبتا طولانی از ثبات سیاسی، اقتصادی، مدیریتی و بازگشت نظم و انسجام و برنامه ریزی مدون هستیم تا یک ساختار شکل بگیرد و تصمیم گیری ها و برنامه ریزی ها در یک ساختار اتخاذ گردیده و اجرا گردد نه بر اساس تصمیمات فردی و خلق الساعه.

امروزه اعتماد عمومی در جامعه ایرانی بسیار ضعیف گشته است. مردم به کمتر حرف و برنامه و طرحی اعتماد دارند چرا که طرح ها و برنامه های ناتمام و بی سرانجام را بسیار دیده اند. برای مثال در شهر کوچک ما و در همین روزهای گذشته وقتی مسئولان بهداشت و درمان از مردم دعوت کردند برای طرح پژشک خانواده ثبت نام نمایند و مزایای این طرح نیز برشمردند، تا روزهای پایانی مهلت ثبت نام مردم با بی اعتنایی از کنار آن عبور کردند و استقبالی به عمل نیاوردند. و شایعاتی پیرامون این طرح که در صورت ثبت نام یارانه ها قطع می گردد و یا دفترچه های بیمه بلافاصله باطل می گردد در میان مردم می چرخید.

این فضای عدم اعتماد اصلا فضای مناسبی برای کشور نیست. این است که ما نیازمند بازگشت نظم و انضباط در سیستم های مدیریتی کشور و بازگشت فضای اعتماد عمومی هستیم. پس از ترمیم اعتماد عمومی و بازگشت آرامش سیاسی به کشور اصلاح طلبان نیز می توانند به بازنگری و نقد گذشته خود بپردازند و با تدبیر و حوصله به ساختن پایگاه اجتماعی و بازوهای اجرایی برای خود در سطوح مختلف جامعه بپردازند تا در هنگامه ی رقابت سیاسی در آینده به کارشان آید.


* توضیح:کتاب "سکولاریسم و دموکراسی اسلامی در ترکیه"نوشته ی م.هاکان یاووز و ترجمه ی احمد عزیزی که نشر نی منتشر کرده است.

تازه ترین عناوین