نامه باقری به اشمید و هشدار جلیلی به اشتون نشان می دهد نتیجه مذاکرات مسکو در هاله ای از ابهام قرار گرفته است. اظهارات سلطانیه از یک سو و سخنان نماینده آمریکا در آژانس از سوی دیگر این گمان را تقویت می کند که احتمال موفقیت مذاکرات مسکو بسیار کم است. چرا غرب پس از مذاکرات استانبول چنین رویکردی را اتخاذ کرده است؟
«غرب از هم اکنون در پی ایجاد فضای گفتمانی ای برآمده است که نشست مسکو را به شکستی آشکار منتهی و در پرتو بهره برداری از آن، زمینه پرور اجماع منطقه ای و بین المللی بیشتر در جهت مدیریت اعمال فشار فرسایشی افزون تر علیه جمهوری اسلامی ایران شود.»مهدی مطهرنیا استاد دانشگاه و کارشناس مسائل بین المللی با بیان مطلب بالا در گفتگو با فرارو گفت: «آنچه که امروز غرب با مدیریت ایالات متحده آمریکا به طور صریح و آشکار در حال انجام است، نشاندهنده نگرش جدی آمریکا به کالبدشکافی رفتار سیاسی در ایران است. آمریکا سعی کرده با پویش محیط عملیات خود در خاورمیانه با مرکزیت ایران، راهبری و هدایت مدیریت اعمال فشار فرسایشی بر ایران را با بازخوانی گرانیگاه های رفتار سیاسی در ایران به انجام برساند.»
• بر اساس این کالبدشکافی آمریکا به نتایج زیر رسیده است: 1- ایران بر ارزش ها و اصول برخاسته از انقلاب اسلامی تا مرزهای حفظ مصلحت نظام جمهوری اسلامی و پایداری آن به هیچ وجه عقب نشینی نمی کند. در این باره تجربه پذیرش قطعنامه 598 و پیش از آن قرارداد الجزایر پیش روی آمریکایی ها است.
• 2- جمهوری اسلامی ایران سعی دارد پرونده هسته ای را از شورای امنیت خارج و در قالب ان پی تی مورد کنکاش قرار دهد. ارسال پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت توسط شورای حکام آژانس بین المللی اتمی نقطه عطفی در پرونده هسته ای ایران بود که بازگشت به این نقطه عطف می تواند برای خروج ایران از بحران ناشی از فشارهای بین المللی راهگشا باشد. به نظر می رسد آمریکا و غرب این موضوع را نیز مورد توجه قرار داده و در پی ایجاد مانع در برابر آن هستند.
• 3- ایران بارها گفته است که پرونده هسته ای و مذاکرات راجع پیوستن ایران به کلوپ هسته ای پایان یافته و در مذاکرات مربوطه مدالیته هایی را پیشنهاد داده که بر اساس آن مسائل بین المللی و منطقه ای به عنوان اصلی ترین مسائل مورد وثوق ایران در جهت مذاکره مورد توجه قرار می گیرد. در اینجا است که غرب باری دیگر تلاش در ایجاد مانع بر سر راه ایران دارد تا ایران از دیدگاه غربی ها به ویژه آمریکا با فشار لابی های اسرائیلی از این گریزگاه نیز نتواند استفاده کند.
• در نشست بغداد اشتون و دیگر زنان قدرتمند گروه 1+5 (اشمید و نماینده آمریکا) حضور یافتند و با وجود اینکه میز گردی از سوی نوری المالکی تهیه شده بود تا گروههای مذاکره کننده رو در روی هم قرار نگیرند اما 1+5 به گونه ای در برابر مذاکره کننده های ایرانی نشست که نماینده آمریکا در برابر نماینده رسمی ایران برای مذاکرات قرار بگیرد و این موضوع خود نمایانگر آن است که غرب بر آن است که سطح فشارها علیه ایران و آشکارسازی این فشارها را افزایش دهد.
• نکته دیگری که باید به آن توجه داشت این است که آمریکا به رهبری اوباما تلاش کرده در چارچوب قدرت هوشمند با ایران برخورد کند. در این چارچوب تئوری جنگ های نامتعادل و نه نامتقارن در دستور کار آمریکا قرار دارد.
• در تئوری جنگ های نامتعادل باید تهدید رقیب بزرگ نمایی و قدرت نیروهای تهاجمی مشروعیت سازی شود. از این رو آمریکا بر آن است که با نگارش نامه های متفاوت به رهبران ایران در سال های اخیر ادبیات مدبرانه ای را در راستای کاربرد قدرت نرم علیه ایران تولید و در چارچوب گسترش و پهناپذیری این ادبیات در افکار عمومی مردم منطقه و جهان اعمال قدرت سخت احتمالی علیه ایران را مشروعیت سازی کند.
• لذا آمریکا و غرب در قالب این مذاکرات به صدور خوش بینی به جهان می پردازد که آخرین گام هم پذیرش نشست مسکو است.
• در صورت شکست مذاکرات مسکو دو شکست حاصل می شود. یکی شکست مذاکرات و دیگری تقلیل جایگاه مسکو در 1+5 جهت اعمال حمایت های نسبی از ایران. از این رو بر این باور هستم که انتقال مذاکرات به کشورهای مختلف جز مقر رسمی آژانس بین المللی هسته ای اشتباه است. چرا که سازمان های بین المللی سازمان های وابسته به کشور خاصی نیستند. هزینه های بین المللی برای آنها پرداخت می شود و ایران هم به عنوان عضو آژانس دارای سهمی از جغرافیای این مقر است.
• غرب از هم اکنون در پی ایجاد فضای گفتمانی ای برآمده است که نشست مسکو را به شکستی آشکار منتهی و در پرتو بهره برداری از آن، زمینه پرور اجماع منطقه ای و بین المللی بیشتر در جهت مدیریت اعمال فشار فرسایشی افزون تر علیه جمهوری اسلامی ایران شود و تمام تحرکات اخیر در این چارچوب برنامه ریزی می شود و از این رو باید کنشگران سیاسی در ایران در این زمینه استراتژی خاصی در جهت مدیریت مذاکرات پرونده هسته ای از خود نشان دهند.
• شاید موضع گیری سلطانیه در آژانس، نامه باقری به اشمید و پاسخ هایی که از سوی مقابل شنیده می شود در راستای این اصطکاک تعریف شده در وضعیت کنونی باشد.
• بی تردید رویکرد کنونی 1+5 در اهمال و عدم آمادگی در برگزاری نشست های کارشناسان و معاونین، رویکردی از قبل برنامه ریزی شده بوده و نباید اینطور تصور کرد که از بعد از مذاکرات استانبول 2 اتفاق خاصی روی داده که شاهد این رویکرد از سوی 1+5 هستیم.
• بدون شک استراتژیست های غربی به ویژه در آمریکا، انگلیس و اسرائیل برای حداقل پنج گام بعدی پس از مذاکرات مسکو نیز سناریوهای متفاوتی را طراحی کردند. سناریوهایی که در قالب این معنا شکل می گیرد: "اگر اینگونه شد پس باید این اقدامات را انجام داد."
• آنچه که امروز در مسیر تحرکات هسته ای از جایگاه ویژه برخوردار است تنظیم و تدوین سناریوهایی است که بتوان در پرتو آن آینده مرجح را شناخت. من به عنوان یک آینده پژوه سیاسی می گویم بی تردید در دستور کار سیستم های سناریوپرداز اتاق های فکر در آمریکا و کشورهای دیگر جهان این معنا دنبال می شود و نمی توان مسائلی چون پرونده هسته ای ایران و مذاکراتی چون مذاکرات مربوط به این پرونده را در این حد و اندازه های کوتاه بینانه تقلیل داد.
• بنابراین اگر تصور کنیم عدم آمادگی معاونین و کارشناسان 1+5 برای برگزاری نشست های توافق شده دفعتی صورت می گیرد، اشتباه کرده ایم.
• آنچه که ایران می تواند در مقابل این رویکرد غرب انجام دهد نگاه واقع گرایانه به پرونده هسته ای و جایگاه آن در مرکز ثقل مدیریت حرکت بر ضد نظام جمهوری اسلامی است. اینکه ما باید بپذیریم بنیان ها و بنیادهای اصلی قدرت ما نه انرژی هسته ای بلکه همان آرمان های دینی است. نکته ای که رهبری نظام جمهوری اسلامی در مراسم سالگرد فوت معمار انقلاب اسلامی به آن توجه کرد. یعنی آنکه آنها از اسلامی بودن ایران و نه هسته ای بودن می ترسند.
• من بر این باور هستم که دکترین نظام جمهوری اسلامی باید سریعا بر این موضوع استقرار پیدا کند؛ "انزواطلبی فعال از برون و مشارکت فعال در درون". یعنی ایران باید موضع گیری های منطقه ای و بین المللی خود را به حداقل میزان مورد نیاز کاهش و بیشترین همگرایی را در جهت وحدت نیروهای داخلی به کار گیرد تا بتواند با تجدید قدرت معنادار و تعریف پذیر در درون، موضع گیری های حداقلی برونی خود را متنفذتر از گذشته و هدفمندانه به پیش برد.
• من معتقد به نظریه قدرت هوشیارانه* هستم. نظریه ای که چند سال پیش مطرح کردم و گفتم امروز جهان باید در کنار قدرت هوشمند آمریکایی به قدرت هوشیارانه ایرانی بیندیشد. قدرت هوشیارانه گامی فراتر از قدرت هوشمند است. در قدرت هوشمند کنترل افکار از طریق قدرت نرم مدنظر است؛ در حالی که در قدرت هوشیارانه تغییر افکار در چارچوب کاربرد قدرت نرمی که برخاسته از یک دین الهی و منطبق بر فطرت تمامی انسان ها است مورد هدف می باشد.
* برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به مقاله نویسنده در این باره با عنوان "قدرت در پژواک تعاریف مختلف" چاپ شده در:
ماهنامه علمی تخصصی علوم اجتماعی شماره 29 (نویسنده در این مقاله سه نوع قدرت هوشیارانه، غوی و هنرمندانه را مورد شناسایی قرار داده است.)