این کار اشتباه من به دلیل ظلمی بود که نامادریام به من کرد. او برای اینکه من را از سر خود باز کند وقتی که ۱۶ ساله بودم برایم زن گرفت من و همسرم زندگی خوبی با هم نداشتیم. وقتی به خودم آمدم دو بچه داشتم، اما هیچ حرف مشترکی با همسرم نداشتم کمکم رابطه ما سرد شد تا اینکه با زیبا در خیابان آشنا شدم. ما آنقدر تنها بودیم که برای پرکردن تنهاییمان از هم فیلم میگرفتیم تا تماشا کنیم و رؤیاپردازی کنیم.