گیک سالی بود که درباره کشتن پدرم تحقیق میکردم. یک بار خواستم داخل نوشابهاش الکل صنعتی بریزم اما ترسیدم زنده بماند. حتی آن موقعی که قتل «خاشقجی» مطرح شد، فکر کردم که او را همان طور بکشم تا اثری از او نماند اما بعد منصرف شدم، حتی یک لباس در زیرزمین گذاشته بودم که تیزی هر چاقویی را که برای قتل او مناسب میدیدم، روی آن امتحان میکردم تا بالاخره چاقوی مورد نظرم را پیدا کردم."
چند ماهی از شروع زندگی آنها گذشته بود که اختلاف سلیقهها کار دستشان داد. «سارا» با اینکه در خانواده مقیدی بزرگ شده بود اما پس از ازدواج چارچوبهای زندگیاش را شکسته و به قول خودش آزاد شده بود. این شرایط اما به مذاق «رضا» خوشایند نبود. چند هفته اول برای اینکه او ناراحت نشود حرفی نمیزد تا اینکه کم کم به رفتارهای «سارا» و رفت و آمدهایش مشکوک شد.