طناب دار بر گردن قاتل بسته شد و همه چیز برای اجرای حکم آماده بود، اما وقتی ولی دم اهرم اجرای حکم را کشید، اهرم کار نکرد و از سویی مرد محکوم به قصاص بیهوش شد تا اجرای حکم متوقف شود. این صحنه نادر و عجیبی بود که مدتی قبل در زندان فریدونشهر اتفاق افتاد تا در نهایت یک پرونده قتل با بخشش اولیای دم به صورتی دیگر بسته شود.
دختر جوان در اقدامی خداپسندانه قاتلان پدرش را که برای دومین بار پای چوبه دار رفته بودند به حرمت میلاد فاطمه زهرا (س) و روز زن بخشید.
بازخوانی یک گزارش از ماجرای بخشش قاتل پای چوبه دار
زن میانسال درحالی که میگریست فریاد زد: «بخشیدمش» چند نفر از افرادی که آنجا بودند به طرف بلال رفتند تا طناب را از دور گردنش بردارند و مادر عبدالله نیز یکی از همان افرادی بود که با دستهایی لرزان کمک میکرد تا طناب را از دور گردن قاتل پسرش بردارد.
بازگشت به زندگی مردی که اشتباهی آدم کشته بود
کیان هر بار به همان پارک میرفت تا سر و گوشی آب بدهد، ولی چیزی دستگیرش نمیشد تا اینکه اتفاقی افتاد که او را شوکه کرد. برادرش را در مقابلش دید. صحیح و سالم بود، باز هم سراغ او آمده بود و پول موادش را میخواست. حالوروزش خوب بود، حتی جای زخمی هم در بدنش نبود. کیان متعجب از این ماجرا، حقیقت تلخی را متوجه شد. او فهمید که برادرش نه، فرد دیگری را در آن پارک به قتل رسانده است.
سال ۱۳۹۶ امید ظفری قهرمان ووشو ایران در درگیری خیابانی به قتل رسید. ووشوکار تیم شهرداری بندرعباس در نهاوند کشته شد و در ادامه دادگاه برای قاتل او حکم قصاص صادر کرد.
متهم گفت: اختلافات من و همسرم روزبهروز بیشتر میشد تا اینکه شب حادثه رسید. آن شب از سر کار برگشتم و خسته بودم. همسرم شروع به صحبت کرد و باز هم از همان اختلافات قدیمی گفت. حس کردم که از رابطه مخفیانه من و زن جوان بو برده و به همین دلیل است که مدام بهانهجویی میکند. ابتدا با یکدیگر بگومگو کردیم اما وقتی عصبانیتم بیشتر شد کار به زد و خورد کشیده شد و من دستانم را دور گردنش انداختم و او را خفه کردم.
گفتوگو با مردی که از سال ۷۵ به اتهام قتل مادربزرگش در انتظار قصاص بود
متهم گفت: مادربزرگم همسایهام بود. مرتب میرفتم پیش او میماندم. رابطه خوبی داشتیم. او مریض و پیر بود. درد میکشید شبها ناله میکرد. فکر میکردم، چون زجر میکشد اگر بمیرد، بهتر است. از طرفی آدم خوبی هم بود. گفتم حیف است که در این دنیا باشد. او از جنس این دنیا نیست. میخواستم درد و رنجش تموم شود.
پرونده این دختر جوان ۲۱ مرداد سال ۹۳ به جریان افتاد. آن روز گزارش مرگ پسری جوان به بازپرس جنایی تهران اعلام شد و به دستور وی تیمی از کارآگاهان جنایی تهران راهی محل حادثه شدند. بررسیها نشان میداد که مقتول مهمان خانه دختری به نام سمانه در یکی از محلههای غرب تهران بوده و در آنجا با ضربه چاقو به قتل رسیده است.
متهم به قتل در توضیح ماجرا به مأموران گفت: چند هفته از ازدواجمان نگذشته بود که به رفتارهای همسرم مشکوک شدم و فکر میکردم با حمید که مدیر رستوران بود، ارتباط دارد. از شدت عصبانیت نمیدانستم چه کار میکنم. از همسرم خواستم با حمید قرار بگذارد. روز حادثه وقتی با حمید مواجه شدم از او خواستم تا دست از سر زندگیام بردارد، اما او موضوع را کتمان کرد تا اینکه با هم درگیر شدیم و من در یک لحظه با چاقویی که در جیبم بود، ضربهای به پهلوی او زدم.
شهاب از وقتی به زندان رفته بود توبه و با خودش عهد کرد که در کارهای خیر قدم بردارد. شهاب در این سالها ادامه تحصیل داد و مدرک لیسانسش را پشت میلههای زندان گرفت؛ همزمان حفظ قرآن کریم را آغاز کرد، او وقتی میدید که همسلولیها و همبندیهایش محکوم به قصاص هستند با اولیای دم آنها تماس میگرفت و سعی میکرد آنها را به بخشش راضی کند که در این کار نیز موفق شد و توانست رضایت چند خانواده را برای گذشت جلب کند.
۶ محکوم به قصاص از چوبه دار نجات پیدا کردند
یکی از محکومان که صبح دیروز طعم آزادی را چشید، شهریور سال ۸۸ در یک درگیری جان شوهر خواهرش را گرفت. او ۱۳ سال از عمرش را پشت میلههای زندان گذرانده و میگوید از سال ۹۷ تا الان به چند زندانی محکوم به مرگ زندگی بخشیده است.
صبح ۱۹ شهریور امسال، گزارش کشف جسد مرد میانسالی مقابل جایگاه سوخت، در اطراف تهران به پلیس اعلام شد. بهدنبال این گزارش، بازپرس محمد تقی شعبانی و تیم بررسی صحنه جرم راهی محل شده و با جسد مرد میانسال که با شلیک دو گلوله به قتل رسیده بود، پشت فرمان خودرو مواجه شدند.
قاضی حسینپور چند سال قبل، بعد از ماجرای فروش خودنویساش، در یکی از برنامههای تلویزیونی بهعنوان چهره مردمی انتخاب و بهعنوان قدردانی و یادبود جامی به او هدیه شد. بعد از ماجرای این پرونده قتل، قاضی حسینپور تصمیم گرفت این جام را بفروشد تا شاید با پول آن بخشی از دیه ۲۰۰ میلیون تومانی فراهم شود. در این شرایط بود که او هدیهاش را به فروش گذاشت. من هم آن را ۲۵۰ میلیون تومان به همراه پیراهنهای تیم ملی کشتی خریداری کردم.
دومین محکومی که موفق به جلب رضایت شد مرد جوانی بود که دامادشان را به قتل رسانده بود. این جنایت ۳ تیر سال ۸۸ زمانی رقم خورد که زن جوانی با مادرش تماس گرفت و از شوهرش که با او دعوا کرده بود شکایت کرد.
مرد که از دست زنش عصبانی بود در یک لحظه دختر ۴ ساله را به عقب هل داد. دختر عقب عقب رفت و با شدت روی زمین افتاد و سرش به لبه حوض اصابت کرد. زن و شوهر جوان وقتی دیدند دختربچه بیهوش روی زمین افتاده درگیریشان را رها کرده و سراغ دختر رفتند.
محکوم به قصاصی که چهار بار تا پای چوبه دار رفت:
۱۲ شهریور ماه سال ۱۳۹۲ بود که در یکی از منطقههای ییلاقی و عشایرنشین شهرستان یاسوج درگیری طایفهای رخ داد. درگیری به دلیل اختلافات ملکی اتفاق افتاد. حدود پنجاه نفر از یک طایفه و پنجاه نفر هم از یک طایفه دیگر مقابل هم ایستادند و تیراندازی کردند که در این میان یک پسر ۱۲ ساله به نام «صادق» در فاصله ۱۲۰۰ متری بر اثر همین تیراندازیها جانش را از دست داد. با توجه به نظرات کارشناسان و قضات من به اتهام قتل راهی زندان شدم.
قضات دادگاه دو مرد جوان را به قصاص محکوم کردند و وقتی پرونده برای اجرا به دادسرای امور جنایی تهران فرستاده شد با تلاش واحد صلح و سازش مستقر در دادسرای امور جنایی سرانجام خانواده مقتول به خاطر رضای خدا و به حرمت امام حسین (ع) از قصاص راننده سمند گذشتند.
متهم گفت: روز حادثه به خانه رفتم و یک میله آهنی برداشتم و به سراغ یک سطل زباله رفتم تا شاید داخل آن ضایعاتی پیدا کنم. در آنجا بجز من مقتول هم بود که میان زبالهها بهدنبال ضایعات میگشت. ناگهان چشمش به میلهای که دستم بود افتاد و آن را از دستم قاپید و مدعی شد که میله را او پیدا کرده است. درصورتی که میله را من از خانه آورده بودم، سر همین مسأله باهم دعوایمان شد که من او را هل دادم و با همان میله ضربهای به سرش زدم.
تلاشهای تیم صلح و سازش زندان بندرعباس برای جلب رضایت اولیای دم آغاز شد. چون اولیایدم اهل سیستان و بلوچستان بودند متهم به قتل طبق یک سنت قدیمی این منطقه حاضر شد برای اثبات بیگناهیاش دست در روغن داغ کند، اما اولیای دم نپذیرفتند و گفتند فقط حکم دادگاه را قبول دارند.
قتل کرده بود و باید بهایش را با جانش میداد. اما خانواده مقتول با گذشتشان به این پسر جوان زندگی بخشیدند. صادق زیباکلام نیز با دیدن پشیمانی و تغییر رفتار این پسر به او کمک کرد تا بتواند پول دیه را جور کند و آزاد شود.