با شناسایی مخفیگاه مسعود در محدوده خیابان گیشا، کارآگاهان پایگاه ششم پلیس آگاهی تهران بزرگ به این محل مراجعه کرده و پس از انجام چندین روز مراقبت نامحسوس، سرانجام در مورخه ۵ آبان موفق به دستگیری مسعود شده و در بازرسی از مخفیگاه وی نیز در حدود ۷ هزار دلار از پولهای مسروقه کشف شد.
بررسیهای آنان با توجه به اظهارات شاکیان حکایت از آن داشت که زن پرایدسواری با طعمه قراردادن دو کودک دختر و پسر، به طلاهای کودکان دستبرد میزند. دختران کوچکی که طعمه این زن پرایدسوار شده بودند، در اظهارات خود به پلیس گفتند: دو کودک برای بازی و گرفتن هدیه از مادرشان، ما را به سوی یک پراید نقرهای کشاندند که زنی پشت فرمان نشسته بود و آن زن گوشوارهها و النگوهای ما را گرفت.
زمانی که به درِ واحد مراجعه کرد، کارت عابربانکم را همراه رمز به او دادم. او با چند مرتبه کشیدن عابربانک گفت: سیستم قطع است و تقاضای وجه نقد کرد. من هم به داخل خانه رفتم و وجه نقد آوردم و ۹۰ هزار تومان به وی پرداخت کردم و او کارت را برگرداند.
متهم روز گذشته در شعبه ۱۰ دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفت. او گفت: من اتهام را قبول ندارم. رؤیا همسر من بود و هنوز مدت صیغه ما تمام نشده بود، اما او میگفت: دیگر نمیخواهد ادامه دهد و خودش صیغه را باطل میکند.
در ساعات ظهر به محلات مختلفی از جمله عبدل آباد، شهرک و لیعصر، فلاح، خانی آباد مراجعه میکرد و در خیابانهایی که بازارچههای روز در آن برقرار میشد خودروهای پراید مدل پایین را که پارک شده بود، به سرقت میبرد و پس از برداشتن ضبط و اموال و مدارک آن را رها میکرد.
خوب به خاطر دارم وقتی برادر کوچکم یک ماهه بود، مادرم بعد از یک جدل لفظی، ۱۰ روز از دادن شیر به برادرم خودداری کرد، من هم که دختری نوجوان بودم از دیدن این صحنه وحشت زده به مادرم التماس میکردم تا به گریههای برادرم توجه کند، اما او فقط یک جمله میگفت: «پدرت باید مجبور به عذرخواهی شود».
مرد شیشهای ٦ شب خواب دید که برای سرقت به خانه تازهعروس و داماد رفته است
درحالی که تیم تحقیق بهدنبال این زن و مرد سارق بود، شاکی بار دیگر به پلیس مراجعه کرد و اینبار گفت که به یکی از بستگانش به نام افشین مشکوک است و احتمال میدهد این سرقت کار افشین باشد. شاکی به ماموران گفت: «افشین اعتیاد به شیشه دارد و مدتی است که با همسرش دچار اختلاف شده است. او باید مهریه همسرش را پرداخت میکرد، برای همین مشکل مالی داشت، به همین علت به او مظنون شدهام.»
پرونده به همراه دختر جوان به پایگاه نهم پلیس آگاهی تهران بزرگ فرستاده شد و کارآگاهان پلیس آگاهی، تحقیقات خود را دراینباره آغاز کردند. در جریان بررسیها مشخص شد سارق مردی 42ساله به نام «علیرضا» است که پیش از این چهار بار به اتهام سرقت به همین شیوه و شگرد دستگیر و روانه زندان و آخرینبار حدود دو ماه پیش از زندان آزاد شده است.
پس از چند شبانه روز فعالیتهای غیرمحسوس پلیس که با راهنماییهای قضایی صورت گرفت، کارآگاهان موفق شدند پنج شنبه گذشته خودروی پژویی را شناسایی کنند که پولهای تقلبی با آن حمل میشد بنابراین خودروی مذکور زیر چتر اطلاعاتی پلیس فرودگاه قرار گرفت و لحظه به لحظه ترددهای آن بررسی شد.
جوان متهم به قتل که با ترفند اجاره کردن دربستی خودروهای مسافربر در مشهد، رانندگان را با تعارف آب میوههای مسموم، بیهوش میکرد در حالی پرده از چندین فقره سرقت از رانندگان برداشت که به دزدیدن طلاهای مادربزرگش نیز اعتراف کرد.
سه مرد اجیر شدند تا با اسلحه به کلینیک خواهرزاده دستبرد بزنند
متهم که تحصیلکرده است، در اظهارات خود با اعتراف به جرمش گفت: «قصد اجاره یک کلینیک زیبایی را داشتم و برای تجهیزاتش نیاز به پول داشتم. وقتی متوجه شدم که خواهرزادهام دستگاه لیزر گرانقیمتی در کلینیکاش دارد، تصمیم گرفتم که این دستگاه را سرقت کنم تا آن را به کلینیک خودم بیاورم. میدانستم با این دستگاه میتوانم درآمد زیادی کسب کنم. برای همین نقشه این سرقت را کشیدم و سه نفر را اجیر کردم.
محسن پس از دستگیری و انتقال به پایگاه سوم پلیس آگاهی، در همان تحقیقات اولیه به دهها فقره سرقت از منازل در مناطق شمال تهران بویژه نیاوران، پاسداران، شهرک قدس (شهرک غرب) و ربودن طلا و جواهر و دلار در پاسداران، قلهک، خیابانهای دیباجی و دولت با کمک برادرش به نام «علی» اعتراف کرد و سپس برادر فراریاش هم به دام افتاد.
رئیس کلانتری 163 ولنجک خاطرنشان کرد: رفتوآمد آزادانه سارقان در این محل صحت ندارد؛ فقط یک مورد سرقت منزل در زمان نبود صاحبخانه در این شهرک به وقوع پیوسته که پرونده در این رابطه تشکیل شده و موضوع در حال رسیدگی است.
ساخت پله برقی این پل در محله «لوران» که هزینه آن یک میلیارد تومان اعلام شده بیش از یک سال طول کشیده و طولانی شدن زمان ساخت پروژه بنا بر اعلام برخی متولیان، مشکل فرسایش قطعات پل را نیز دامن زده است.
ساعت 14:30 آخرین روز دی سال گذشته دو نفر که لباس زنانه پوشیده و چادر به سر داشتند، وارد یک طلافروشی در میدان هفتتیر یاسوج شدند و سپس درحالیکه سلاح در دست داشتند، مرد فروشنده را تهدید کردند. سارقان بعد از ریختن حدود دو کیلو طلا در یک کیف، مرد فروشنده را بهزور از مغازه خارج و سوار بر یک پراید نقرهایرنگ کردند و از محل دور شدند.
در سایت همسریابی دختران دم بخت و ثروتمند را شناسایی میکردیم. شهاب خودش را خلبان معرفی و بعد از مدتی هم ماجرای ازدواج را مطرح میکرد. بعد به بهانه اینکه من خواهرش هستم و میخواهم دختر مورد علاقه برادرم را ببینم به خانه آنها میرفتیم و با ریختن داروی بیهوشی در آبمیوه و شربت، دختران جوان را بیهوش کرده و سرقت را انجام میدادیم. در این مدت موفق شدیم از دو دختر سرقت کنیم.
این مرد جوان که سیاه پوشیده بود با محاسن زیاد مدت حدود نیم ساعت در باشگاه عربده کشی کرد و بانوان حاضر را تهدید کرد که "اگر با پلیس تماس بگیرید همه تان را میکشم! "
«ما با مقتول دوست بودیم و رابطه خوبی هم داشتیم، آن روز هم برای اینکه همدیگر را ببینیم به خانهاش رفتیم، اما کیان و جمال با دیدن سنگهای قیمتی و وضعیت زندگی مقتول وسوسه شدند و تصمیم گرفتند او را بکشند. آنها میوه خریده بودند، آب میوهها را گرفتند و درون آن دارو ریختند و بعد هم آرش را به قتل رساندند».
«یکی از همدستانم دو ماه دیگر ازدواج میکند. چند روز قبل به سراغمان آمد و گفت: یکی از شروط ازدواجش تهیه فرش دستباف است. من هم قبول کردم، البته وقتی این شرط را پذیرفتم هزینه فرش دستباف ۱۰ میلیون تومان بود. اما الان با این گرانی قیمتها حدود ۵۰ میلیون تومان شده است».
«ساعت ۸:۳۰ صبح روز حادثه برای رفتن به محل کارم سوار یک دستگاه خودروی پژو ۲۰۶ شدم. راننده پس از طی مسافتی از مسیر اصلی منحرف شد و در کوچه خلوتی با تهدید چاقو تمامی اموالم، شامل گوشی تلفنهمراه، کارتهای عابربانک، کارت شناسایی و پول نقد همراهم را سرقت کرد و پس از پیادهکردن من از محل متواری شد».