آن وقت با صدایی بغضآلود با لحنی که تاثر و اندوه در میان آن موج میزد ادامه داد: همسرم که از جانم بیشتر او را دوست داشتم درگذشت و با مرگ او، من هم از خدمت ارتش استعفا کردم. آخر بعد از «زهرا» زندگی برایم پوچ شده بود و بعد از او دیگر ازدواج نکردم. مردی که مجلس را به توپ بسته بود، سربازی که سر میرزا کوچک خان جنگلی را به دست خویش بریده بود، در اینجا بار دیگر سکوت کرد.