شارلوت به پریماه، یعنی دختر استاد، دل بسته بود و قصد بازگشت نداشت. با وجود اینکه اردشیر، بارها به او اولتیماتوم داده بود، ولی او قبول نمیکرد تا این که شبی، زمانی که با پریماه و همسر او از گرند هتل بیرون میآمدند، به ضرب گلوله یک گدا که در واقع مامور گماشته اردشیر ریپورتر بود، کشته شد.