
پس از حمله مرگبار به گردشگران در کشمیر، نخستوزیر هند با لحنی تهاجمی تهدید به اقدام نظامی فرامرزی کرد؛ تهدیدی که با وضعیت ناپایدار کشمیر، بحران سیاسی پاکستان، ضعف میانجیگری بینالمللی و نقش فزاینده چین، منطقه را در آستانه بحرانی مهارناپذیر قرار داده است. در حالیکه ملیگرایی و محاسبات سیاسی دو طرف تشدید شده، هر واکنش نظامی میتواند زنجیرهای از تنشها را آغاز کند و جنوب آسیا را بهسوی درگیری هستهای سوق دهد.
فرارو– سوشانت سینگ استاد مطالعات آسیای جنوبی دانشگاه ییل و سردبیر ارشد روزنامه دِ ایندین اکسپرس
به گزارش فرارو به نقل از نشریه فارن افرز، در ۲۴ آوریل، نارندرا مودی، نخستوزیر هند در ایالت بیهار در شمال کشور در برابر انبوهی از هوادارانش ایستاد و در اقدامی کمسابقه، زبان هندی را کنار گذاشت تا هشدارش را به زبان انگلیسی اعلام کند: «هند تمامی تروریستها و حامیانشان را شناسایی و مجازات خواهد کرد. آنها را تا دورافتادهترین نقاط زمین تعقیب خواهیم کرد. روحیهی ما هرگز با تروریسم شکسته نخواهد شد. تروریسم بیپاسخ نخواهد ماند.» پیام مودی نه فقط خطاب به پاکستان؛ بلکه پیامی آشکار به جامعه جهانی بود: هند آماده واکنشی نظامی، قاطع و فراملی است.
کشمیر بار دیگر به یکی از خطرناکترین کانونهای بحران در جهان تبدیل شده است. هنوز هیچ گروهی مسئولیت حمله ۲۲ آوریل در منطقهی کوهستانی و گردشگری پهلگام را برعهده نگرفته؛ حملهای مرگبار که به کشته شدن ۲۶ گردشگر انجامید و هند را در وضعیتی تلخ و آشنا قرار داد. این نخستین بار نیست که چنین جنایتی، دهلینو را در برابر تصمیمی سرنوشتساز قرار میدهد.
پیشتر نیز حملات تروریستی در کشمیر، هند را به واکنش نظامی علیه پاکستان سوق داده؛ کشوری که مقامات هندی، آن را پشتپردهی فعالیت گروههای شبهنظامی در این منطقه مناقشهبرانگیز میدانند. سخنان تهدیدآمیز نارندرا مودی در روزهای اخیر، یادآور لحن تهاجمی او در سال ۲۰۱۹ است؛ همان سالی که هند در پاسخ به یک بمبگذاری انتحاری در کشمیر، خاک پاکستان را هدف حمله هوایی قرار داد. پاسخ اسلامآباد نیز قاطع بود: سرنگونی یک جنگندهی هندی و اسارت خلبان آن، دو کشور مجهز به سلاح هستهای را تا مرز یک درگیری تمامعیار پیش برد.
با این حال، در سال ۲۰۱۹، بحران با خوشاقبالی از آستانهی جنگ گذر کرد. حملات هوایی جنگندههای هندی به اهداف مورد نظر در خاک پاکستان اصابت نکرد و تلفات انسانی در پی نداشت. خلبان هندی که جنگندهاش سرنگون شده بود، زنده ماند و نیروهای پاکستانی با سرعت او را بازگرداندند. در فضایی که تنش میتوانست به سرعت اوج گیرد، هر دو دولت با بهرهگیری از کنترل رسانههای داخلی، پیروزی را به نفع خود مصادره کردند و از بروز یک درگیری تمامعیار گریختند. در پشت صحنه، دخالت فوری و مؤثر قدرتهای خارجی ـبهویژه ایالات متحده نقش کلیدی در مهار بحران ایفا کرد.
با این حال، چشمانداز فعلی بهمراتب نگرانکنندهتر از بحرانهای پیشین است و زمینهای مساعد برای کاهش تنش به چشم نمیخورد. وضعیت در کشمیر بیش از هر زمان دیگری ناپایدار شده؛ اقدام دولت مودی به لغو خودمختاری این منطقه و تحمیل حاکمیت مستقیم مرکزی، احساس بیگانگی و انزوای عمیقتری را در میان جمعیتی که عمدتاً مسلمان هستند، برانگیخته است. کشتار اخیر نهتنها زخمهای کهنه را دوباره سر باز کرده، بلکه شعلههای خصومت دیرینه میان هند و پاکستان را بار دیگر برافروخته است.
دهلینو ممکن است تصمیم بگیرد با حملهای محدود و پنهانی به اسلامآباد واکنش نشان دهد، اما چنین پاسخی بهسختی میتواند افکار عمومی خشمگین هند را که خواهان اقدامی آشکار، قاطع و نمادین هستند، آرام کند. در چنین فضایی، گزینهی حملهی نظامی علنی همچنان روی میز است و از حمایت گسترده در داخل کشور برخوردار خواهد بود. اما شرایط در پاکستان نیز تغییر کرده است. در سال ۲۰۱۹، قمر جاوید بجوا، فرمانده وقت ارتش که عملاً مهمترین تصمیمگیرنده در سیاست خارجی کشور بود ـ بهدنبال آشتی و کاهش تنش با هند بود. اکنون، اما جانشین او، عاصم منیر، در موقعیتی متفاوت قرار دارد: او نهتنها در میانهی بحرانهای سیاسی داخلی زیر فشار است، بلکه برای تثبیت اقتدارش نیازمند آن است که چهرهای مقتدر و بیتسامح از خود نشان دهد.
دولت ترامپ دیگر تمرکزی بر جنوب آسیا ندارد: برای هیچیک از دو کشور هند و پاکستان سفیری تعیین نکرده و بسیاری از پستهای کلیدی مرتبط در وزارت خارجه هنوز بلاتکلیف ماندهاند. برخلاف سال ۲۰۱۹، ایالات متحده دیگر نیرویی در افغانستان ندارد که ثبات منطقه برای آن اهمیت فوری داشته باشد. در چنین شرایطی، مشخص نیست واشنگتن تا چه حد آمادگی یا تمایل به مداخله برای کاهش تنشها داشته باشد. در این میان، لحن بیپروای مودی جایی برای مصالحه باقی نگذاشته، و فرماندهی نظامی پاکستان نیز برای نشان دادن واکنشی شدید تحت فشار فزاینده قرار دارد. به این ترکیب انفجاری باید نقش فزاینده چین در معادلات منطقهای را نیز افزود؛ قدرتی که با جاهطلبی و حضور پررنگتر خود در همسایگی هند، بستر بیثباتی را گستردهتر کرده است. همه این عوامل دستبهدست هم دادهاند تا خطر تبدیل شدن بحران کشمیر به بحرانی مهارناپذیر و خارج از کنترل بیش از هر زمان دیگری جدی شود.
در بطن بحران کشمیر، آمیختهای از ملیگرایی مذهبی، اقتدارگرایی سیاسی و مطالبات حلنشده تاریخی قرار دارد؛ ترکیبی انفجاری که هر لحظه میتواند به بیثباتی تازهای منجر شود. دولت نارندرا مودی مدعی است که با لغو بندهایی از قانون اساسی در سال ۲۰۱۹ ــ که به منطقهای مورد مناقشه، نوعی خودمختاری اعطا کرده بود ــ «وضعیت عادی» را به کشمیر بازگردانده است. نخستوزیر و متحدانش این تصمیم را گامی در راستای یکپارچگی بیشتر منطقهی تحت کنترل هند با سایر نقاط کشور توصیف کرده و وعده دادند که این اقدام به ثبات و رشد اقتصادی سریعتری خواهد انجامید.
اما در عمل، این سیاستگذاری ریشه در یک پروژه ایدئولوژیک داشت. حزب حاکم بهاراتیا جاناتا (BJP) با گرایشهای ملیگرایانه هندوگرا، مدتهاست حذف موقعیت ویژه تنها ایالت مسلماننشین هند را در دستور کار دارد. هدف واقعی، تحمیل سختگیرانهتر اقتدار دولت مرکزی بر کشمیر و فرسایش تدریجی هویت مستقل کشمیری بود.
رویکرد نارندرا مودی به مسئله کشمیر را نمیتوان جدا از راهبرد کلان سیاسی او تحلیل کرد؛ راهبردی که در آن نخستوزیر هند میکوشد چهرهای از خود به نمایش بگذارد: رهبری ناسیونالیست، مقتدر و هوادار هندوییسم که وعده انتقامگیری سخت از دشمنان را میدهد و از بحرانهای امنیت ملی بهعنوان ابزاری برای بسیج حمایت داخلی بهره میگیرد. در این چارچوب، مقامهای هندی حملات هوایی سال ۲۰۱۹ را بهعنوان ضرباتی قاطع علیه تروریسم فرامرزی تبلیغ کردهاند. با این حال، این اقدامات بیش از آنکه دستاوردی راهبردی در پی داشته باشند، کارکردی سیاسی و تبلیغاتی داشتند.
تحلیلهای منابع آزاد و گزارشهای بینالمللی از همان ابتدا تردیدهایی جدی درباره اثربخشی حمله هوایی هند در سال ۲۰۱۹ مطرح کردند؛ شواهد موجود حاکی از آن است که این عملیات نه تلفات قابلتوجهی بهجا گذاشت و نه به تخریب زیرساختهای حیاتی در خاک پاکستان انجامید. در پاسخ، اسلامآباد یک جنگنده هندی را ساقط کرد و خلبان آن را اسیر گرفت؛ رویدادی که میتوانست بحران را به مرز جنگ بکشاند. اما اوضاع بهواسطه برخی عوامل تصادفی و همچنین دخالت میانجیگرانه قدرتهایی مانند ایالات متحده آرام گرفت. نکته قابلتأمل آنکه، حمله هند هیچ تلفاتی در پاکستان برجای نگذاشت و خلبان بازداشتشده نهتنها جان سالم بهدر برد، بلکه پیش از بازگرداندن به هند، در یک ژست تبلیغاتی از سوی ارتش پاکستان، فنجانی چای نوشید.
با این حال، هر دو کشور با اتکا به رسانههای ملیِ تحت کنترل خود، این ماجرا را بهگونهای روایت کردند که گویی پیروزی از آنِ آنها بوده است. در هند، این عملیات درست در آستانه انتخابات پارلمانی ۲۰۱۹، به ابزاری تبلیغاتی بدل شد که به تقویت تصویر مودی بهعنوان رهبری قاطع و بیپروا کمک کرد؛ چهرهای که بهزعم حامیانش، موفق شد پاکستان را «مجازات» کند، حتی اگر شواهد میدانی چیز دیگری بگویند.
حمله اخیر در پهلگام، بار دیگر ناکارآمدی راهبرد امنیتی هند را در کشمیر عیان کرد و نشان داد که پشت ادعاهای پرطمطراق دولت درباره ایجاد بازدارندگی، واقعیتهایی بسیار نگرانکننده نهفته است. با وجود تاکید مکرر مقامات دهلینو بر اینکه اقدامات نظامی سالهای اخیر توانستهاند تهدیدات را مهار کنند، خشونتهای شبهنظامی همچنان تداوم دارد و وضعیت امنیتی در کشمیر بحرانی باقی مانده است. عملیات سال ۲۰۱۹ نه موفق به مرعوب ساختن پاکستان شد و نه توانست عزم گروههای جداییطلب را در هم بشکند؛ چرخه حمله و تلافی بدون وقفه ادامه دارد، چرخهای که هر بار با وقوع یک رویداد تازه، منطقه را به مرز درگیری میان دو قدرت هستهای نزدیکتر میکند.
در آنسوی مرز، پاکستان با بحرانی عمیق در عرصههای سیاسی و اقتصادی دستوپنجه نرم میکند. ارتشی که همواره نهاد مسلط در ساختار قدرت این کشور بوده، اینبار در موقعیتی متزلزل و بیاعتبار قرار گرفته و چهره محبوب و پرنفوذی، چون عمران خان، نخستوزیر پیشین، پشت میلههای زندان است. در چنین شرایطی، ارتش پاکستان ممکن است بار دیگر تنش با هند بر سر کشمیر را به ابزاری برای بازیابی مشروعیت خود تبدیل کند.
ژنرال عاصم منیر، فرمانده فعلی ارتش، برای احیای اقتدار این نهاد تحت فشار است و انتظار میرود در برابر اقدامات احتمالی هند، واکنشی تندتر و صریحتر از ژنرال قمر جاوید بجوا نشان دهد. دکترین نظامی پاکستان موسوم به «تلافی متقابل» نیز بهروشنی نشان میدهد که حتی محدودترین اقدام نظامی از سوی هند، میتواند پاسخی دردناکتر و تصاعدی از سوی اسلامآباد در پی داشته باشد؛ الگویی که نهتنها بحران را مهار نمیکند، بلکه احتمال لغزش بهسوی رویارویی گسترده و غیرقابلکنترل را افزایش میدهد.
با وجود بحران سیاسی داخلی و تزلزل ارتش، پاکستان همچنان به بازدارندگی هستهای قدرتمند خود تکیه دارد و از پشتیبانی چین، قدرتی با منافع استراتژیک در منطقه کشمیر بهرهمند است. پروژه عظیم «کریدور اقتصادی چین–پاکستان» که میلیاردها دلار سرمایهگذاری زیربنایی را شامل میشود، از ناحیه کشمیر تحت کنترل اسلامآباد عبور میکند؛ مسیری که برای پکن جنبهای حیاتی دارد.
چین در سال ۲۰۱۹ قاطعانه با تصمیم دهلینو برای لغو وضعیت ویژه کشمیر مخالفت کرد و یک سال بعد، در تابستان ۲۰۲۰، با استقرار نیرو در مناطق تحت کنترل هند در لداخ عملاً ادعاهای ارضی خود را تثبیت و هند را وارد یک بنبست نظامی کرد؛ بنبستی که تا امروز نیز ادامه دارد. این حضور نظامی چین، بُعدی جدید و پرریسک به بحران کشمیر افزوده و هند را با معضل «درگیری در دو جبهه» روبهرو کرده است؛ وضعیتی که محاسبات هرگونه واکنش نظامی به پاکستان را بهمراتب پیچیدهتر میکند.
در مواجهه با حملاتی، چون حادثه پهلگام، هند با گزینههایی اندک و پرریسک روبهروست. عملیاتهای پنهانی نظیر ترور یک رهبر ارشد گروههای تروریستی یا هدف قرار دادن مقامهای اطلاعاتی و نظامی پاکستان اگرچه به دولت امکان انکار رسمی میدهند، اما بهسختی میتوانند عطش افکار عمومی و فضای سیاسی پرتنش کشور را فرو بنشانند. در مقابل، گزینههایی همچون حملات هوایی فرامرزی، در شرایط کنونی و با توجه به نیاز ژنرال منیر برای نمایش اقتدار نظامی، احتمال پاسخ تند و تشدید سریع بحران را بهشدت افزایش میدهند. در این میان، ارتش هند نیز با موانعی ساختاری دستبهگریبان است. نوسازی تجهیزات نظامی با کندی پیش میرود و بخش قابلتوجهی از ظرفیتهای ارتش در مرز پرتنش با چین مستقر شدهاند؛ وضعیتی که بهروشنی توان هند را برای ورود به یک درگیری طولانیمدت یا مقابله همزمان در دو جبهه را بهشدت محدود میکند.
در آنسو، پاکستان ممکن است در یک درگیری محدود فرصتی برای بسیج حمایت داخلی و منحرف کردن توجه افکار عمومی از بحرانهای رو به گسترش داخلیاش ببیند. این سناریو میتواند ابزاری برای بازسازی مشروعیت ارتش و تحکیم انسجام سیاسی در کوتاهمدت باشد. اما واقعیت این است که اقتصاد پاکستان در وضعیتی بهشدت شکننده قرار دارد و همزمان با چالشهایی در مرزهای غربیاش با افغانستان و ایران مواجه است؛ چالشهایی که توان مانور نظامی و سیاسی این کشور را محدود میسازند. در این میان، نقش چین نیز بر پیچیدگی محاسبات دهلینو افزوده است. پکن که منافع راهبردی و سرمایهگذاریهای کلانی در قالب «کریدور اقتصادی چین–پاکستان» در منطقه دارد، ممکن است برای محافظت از این منافع، به اقداماتی مستقیم یا غیرمستقیم ترغیب شود.
خطرناکترین سناریوی پیشرو آن است که واکنش نظامی هند به حمله پهلگام، با ضربهای شدیدتر از سوی پاکستان پاسخ داده شود و زنجیرهای از واکنشهای متقابل آغاز گردد که بهسرعت از کنترل هر دو طرف خارج شود. در فضایی که دو کشور در آمادهباش کامل به سر میبرند و احساسات ملیگرایانه در هر دو سوی مرز به نقطه جوش رسیده، احتمال بروز خطای محاسباتی یا شعلهور شدن ناخواسته بحران، بسیار بیش از آن است که در محاسبات رسمی یا درک عمومی گنجانده شده باشد.
در بدبینانهترین سناریو، این روند میتواند در زمانی بسیار کوتاه به یک جنگ تمامعیار تبدیل شود؛ جنگی که سایه تهدید به استفاده از سلاحهای هستهای را با خود دارد و میتواند ویرانیهایی فاجعهبار را در سراسر جنوب آسیا رقم بزند. اینکه بحران مرزی سال ۲۰۱۹ نهایتاً با مداخله دیپلماتیک و عقبنشینیهای محتاطانه خاتمه یافت، بههیچوجه تضمینی برای تکرار چنین پایان خوشی در بحران بعدی نیست. کشورهایی که به زرادخانههای هستهای مجهز شدهاند، نمیتوانند آینده منطقه را به شانس و مصلحتسنجی لحظهای بسپارند؛ آنها باید برای جلوگیری از ورود به یک چرخه تصاعدی و ویرانگر، مسیرهای ارتباطی، مهار و میانجیگری را از پیش ترسیم کرده باشند.