
«اگر در خبرگزاریهای رسمی فیلم اتاق توبه را نمیدیدم، فکر میکردم دستپخت لودههای سازمان مجاهدین خلق (لعنته الله علیه) است، بیاغراق! بس که باسمهای بود و اغراقآمیز. اما متأسفانه حقیقت دارد. اتاقکی ساختهاند ضریحمانند که داخل آن به تصویر چند شهید مزین است و خانمی که حجابش مورد تأیید نهادهای رسمی نیست، با دیدن این تصاویر چنان از خود بیخود میشود که گریه امانش نمیدهد تا حتی کلماتش را بهدرستی بشنویم.»
عبدالجواد موسوی در وبسایت خبرآنلاین در یادداشتی با عنوان «اتاق توبه، اوج نبوغ زاکانی و مدیرانش» به نقد برپایی اتاقی با عنوان «اتاق توبه» در مترو از سوی شهردار تهران، علیرضا زاکانی، پرداخته و آن را احمقانه خوانده است.
او در این زمینه نوشت: اگر در خبرگزاریهای رسمی فیلم اتاق توبه را نمیدیدم فکر میکردم دست پخت لودههای سازمان مجاهدین خلق (لعنته الله علیه) است. بی اغراق. بس که باسمهای بود و اغراق آمیز. اما متاسفانه حقیقت دارد. اتاقکی ساختهاند ضریح مانند که داخل آن به تصویر چند شهید مزین است و خانمی که حجابش مورد تایید نهادهای رسمی نیست با دیدن این تصاویر چنان از خود بی خود میشود که گریه امانش نمیدهد حتی کلماتش را به درستی بشنویم.
این خانم پس از منقلب شدن و گریه شدید متحول میشود و از طرف بانویی محجبه یک روسری متبرک دریافت میکند و قول میدهد به احترام شهدا، دیگر این شال از روی سرش نیفتد. به همین سادگی و همین قدر مبتذل و سطحی و بگذارید بی تعارف بگویم: احمقانه.
در این که تقدیر تاریخی ما چهارنعل تاختن به سوی سکولاریسم است هیچ شکی نیست. در این که متولیان و مدعیان مفاهیم و امر مقدس در این میانه نقش بسزایی دارند و بیش از دیگران زمینه ساز قداست زدایی از جامعه ایرانی هستند نیز شکی نیست. اما سخافت و ابتذال هم حد و حدودی دارد. وهن و توهین به برخی باورها و مفاهیم نیز.
توبه یک امر کاملا شخصی و باطنی است. یک ارتباط کاملا رمز آمیز و محدود به رابطه خالق و مخلوق که هیچ کس را در آن خلوت راه نیست. به همین دلیل در اسلام اعتراف به گناه در نزد دیگران مذموم شمرده میشود. البته که دوستانِ طراح این طرح بدیع، شاید نام اتاق توبه را چندان نپسندند و هم چنان اصرار داشته باشند این حرکت را یک کار فرهنگی تمیز بنامند، اما در این صورت هم، مشکل اصلی هم چنان پابرجاست و متولیان این امر باید به بسیاری از پرسشها پاسخ دهند.
اول از همه این که چرا کارکرد سید و سالار شهیدان که قرنها حافظ و حارس هویت قومی و ملی این سرزمین بوده صرفا به حجاب محدود شده؟ آن هم حجابی که هر روز به یک شکل است. تا چندی پیش حضرات به کمتر از چادر رضایت نمیدادند. کم کم چادر جایش را به مانتو و روسری داد و اندک اندک به یک بلوز و شلوار و شال ختم شد. آن هم شالی که بیشتر کارکردی نمادین دارد و قرار نیست خیلی هم شرارههای دوزخ را بپوشاند، بلکه فقط دور گردنتان باشد کافی است. کانه امام سوم شیعیان هم تابع قبض و بسط تئوریک مدیران شهرداری تهران است و با سلیقه و رای آنها دین و شریعتش را هماهنگ میکند.
از این نکته هم بگذریم یک سؤال مهمتر میماند. آیا همه اولیاء و انبیاء الهی فقط و فقط برای همین حجاب مورد نظر حضرات مبعوث شدند؟ آن همه شهید چه؟ آن همه خون از صدر اسلام تا همین امروز بر خاک ریخت تا نیمی از جمعیت کره زمین یعنی فقط خانمها حجابشان را رعایت کنند؟ آن هم حجابی که هر روز یک متر و معیار دارد؟
میدانید همین حجاب برتری که دوستان خودارزشی پندار آن را به بزرگان دینی نسبت میدهند یک زمانی عین مفسده به شمار میرفته؟ بروید و نظرات شیخ فضل الله نوری را درباره حجاب زنان و چادر چرخی بخوانید تا حساب کار دستتان بیاید. هرچند خواندن و تامل کردن برای ظاهرپرستان حکم شکنجه را دارد و در شمار شدیدترین عذابهای دنیوی و اخروی به شمار میآید، اما آدمیزاد چیزهایی در مورد کسب و کارش بداند خیلی هم بد نیست.
راستی تکلیف شهید سید حسن نصرالله چه میشود که کلی طرفدار بی حجاب دارد و یک بار هم به طرفداران بی حجابش تذکر حجاب نداد؟ تذکر که نداد هیچی بلکه برای جولیا پطرس بی حجاب که از قضا خواننده هم بود، پیغام و پسغام مهرآمیز فرستاد. بگذریم.
نمیخواهم بیش از این اذیتتان کنم، اما حالا که سر صحبت باز شد بد نیست به این پرسشها هم بیندیشید: آیا این ضریح نمادین و تصاویر شهدا میتوانند اختلاسگری را به خود بیاورند؟ یا فلان عالم بی عمل را؟ یا آن مدیر دین فروش و کذاب را؟ یا فلان پیمانکار شهرداری را که با یک پروژه سفارشی میتواند خرج و مخارج هفتاد نسل بعد از خودش را فراهم کند؟ اگر چنین اتفاقی افتاد بازهم فیلمش را در شبکههای اجتماعی منتشر میکنید؟ اصلا بی خیال.
شاید شما درست میگویید و به احتمال قریب به یقین مراد بزرگان دینی از «العدل اساس الملک» همین شال و روسری بوده و مترجمان ما سوادشان قد نمیداده تا عدل را درست ترجمه کنند، اما در این صورت بازهم این سئوال پیش میآید که در تمامی این چهل و چند سال شماها کجا بودید؟ دست کم در شهریور ۱۴۰۱ کجا بودید؟ چرا با همین طرح شگفت انگیزتان به آن همه آشوب و بلوا خاتمه ندادید و گذاشتید آن همه هزینه روی دست مملکت گذاشته شود؟ از همین ماکتها در چند جای شهر بنا میکردید تا فوج فوج فریب خوردگان بی حجاب و شُل حجاب از گذشته و حال و آینده خود توبه کنند و به دامان پُر مهر شما پناه بیاورند. واقعا چرا نبوغتان را از ما دریغ کردید؟ چرا؟