وقتی اغلب فیلمها فقط به شوخیهای بعضا مبتذل، رقصهای کسل کننده مردانه و نمایش ظاهر فاخر و آراسته بازیگران روی فرش قرمز تبدیل میشود، دیگر جایی برای انعکاس معضلات، دغدغه و نگرانیهای اکثریت مردم و در واقع "آینه جامعه" بودن که رسالت مهم سینماست، باقی نمیماند.
عبدالرضا خزایی؛ در روزهایی که مردم ایران به شدت درگیر مشکلاتی، چون سرما، ناترازی انرژی، سیل، گرانی افسارگسیخته، کمبود دارو، اوج گرفتن قیمت دلار، ناتوانی در تأمین مایحتاج اولیه، کشتارهای جادهای و بحرانهای بیشمار دیگر هستند، جشنواره فیلم فجر به عنوان یکی از مهمترین رویدادهای فرهنگی کشور در حال برگزاری است. جشنوارهای که میتوانست فرصتی باشد برای هنرمندان تا از این تریبون به نحوی فریاد تظلم مردم را به گوش مسئولان برسانند.
اما امروز در این جشنواره که حتی به دلایلی انتظار تحریم سراسری آن را از سوی هنرمندان داشتیم، چیزی جز تجملات بیحاصل، شوخیهای بعضا مبتذل و زرق و برقهای سطحی آن هم در محیطی بی دغدغه و هنرمندانه ما چیزی ندیدیم.
در شرایطی که سیل مشکلات اقتصادی و اجتماعی مردم را در برگرفته، شاید بهتر بود که در کنفرانسهای این ویترین سینمای سفارشی، هنرمندان به جای نمایش لباسهای فاخر و شوخیهای علی الظاهر، از هنر گفتمان و زبان بدن خود برای بازتاب واقعیتهای جامعه استفاده میکردند، حتی اگر این هنر به نماد سادهای، چون یک سیبزمینی محدود میشد.
در روزهایی که حتی اقلام اولیه سفره مردم تبدیل به کالاهای لوکس شده، نمایش یک سیبزمینی در دستان یک هنرمند به جای شوآف عجیب با کروات، میتوانست نماد اعتراض و همدلی با مردم باشد. نمادی که نشان دهد در میان این زرق و برقها، درد مردم و مشکلات آنان از همه چیز مهمتر و در کانون توجه همگان، حتی هنرمندان است.
سینما ابزاری قدرتمند برای تغییر و تأثیرگذاری است و باید علاوه بر ایجاد سرگرمی و فرهنگ سازی، بازتابدهنده واقعیتهای اجتماعی باشد؛ از مشکلات معیشتی گرفته تا بحرانهای هویتی. فیلمها و هنرمندانی که مسائل مردم را نادیده میگیرند، هرچقدر هم از نظر فنی قوی باشند، بهتدریج مخاطب از آنها فاصله میگیرد. وقتی اغلب فیلمها فقط به شوخیهای بعضا مبتذل، رقصهای کسل کننده مردانه و نمایش ظاهر فاخر و آراسته بازیگران روی فرش قرمز تبدیل میشود، دیگر جایی برای انعکاس معضلات، دغدغه و نگرانیهای اکثریت مردم و در واقع "آینه جامعه" بودن که رسالت مهم سینماست، باقی نمیماند.