دوره دوم ترامپ با چالشهای پیچیدهای همچون تناقض در اهداف سیاسی، ضعف در مدیریت اقتصادی و تهدیدات در زمینه استقلال نهادها همراه است. او باید از وعدههای بزرگ خود فراتر رفته و نتایج ملموسی ارائه دهد، اما سیاستهای او از تشدید کسری بودجه و تورم تا فساد احتمالی، میتواند ایالات متحده را با مشکلات بیشتری مواجه کند.
فرارو- استفان والت استاد روابط بین الملل دانشگاه هاروارد و نظریه پرداز رئالیسم تدافعی.
به گزارش فرارو به نقل از نشریه فارن پالیسی، اگر فقط به اظهارات دولت ترامپ یا گزارشهای گیجکننده و پر از شگفتی رسانههای سنتی توجه میکردید، ممکن بود به این نتیجه برسید که دولت جدید با سرعتی بیمانند و بدون هیچ مقاومتی در حال پیشروی است. با توجه به گرایشهای اقتدارگرایانه ترامپ، او قطعاً مایل است همه تصور کنند که هیچ محدودیتی برایش وجود ندارد و مقاومت در برابرش بیفایده است. اما واقعیت چنین نیست. نباید اقدامات اولیه پرهیاهوی او را با یک حرکت توقفناپذیر اشتباه گرفت. احتمالاً در آینده، این دوره بهعنوان نقطه اوج جاهطلبی و خودبزرگبینی ترامپ در نظر گرفته خواهد شد. وعده دادن کار آسانی است؛ اما دستیابی به نتایج ملموس و مثبت بهمراتب دشوارتر است.
با این حال، نباید تواناییهای ترامپ را نادیده گرفت. او مهارت بالایی در جلب اعتماد بانکها برای تأمین مالی پروژههای مشکوک و متقاعد کردن مشتریان سادهلوح برای خرید چیزهایی که هرگز ارائه نمیدهد، دارد. او همچنین توانسته رأیدهندگان را قانع کند که آمریکا در بحران است، صرفنظر از واقعیتها فقط او میتواند این بحران را حل کند. بخشی از این موفقیت ناشی از توانایی او در پیدا کردن دشمنان خیالی برای مشکلات مختلف است. او استاد فرار از مجازات بابت تخلفات گذشته و بهرهبرداری از موقعیتها به نفع خود، خانوادهاش و دوستان نزدیکش است. از سوی دیگر، باید اذعان کرد که او در به چالش کشیدن قواعدی که واقعاً ارزش بازنگری دارند نیز جسارت به خرج داده است؛ از جمله رویکرد سیاست خارجی آمریکا که این کشور را بارها به جنگهای بیحاصل و غیرضروری کشانده است.
آنچه دونالد ترامپ تاکنون در آن ناکام بوده، مدیریت مؤثر دولت، طراحی سیاستهای منسجم و ارائه دستاوردهای ملموس و گسترده برای مردم عادی آمریکا است. کارنامه دوره اول ریاستجمهوریاش گویای همین واقعیت است: کسریهای تجاری نهتنها بهبود نیافتند بلکه وخیمتر شدند؛ مهاجرت غیرقانونی بهطور قابلتوجهی کاهش پیدا نکرد؛ پاسخ ناکارآمد به همهگیری جان هزاران آمریکایی را گرفت؛ کره شمالی تسلیحات هستهای بیشتری تولید کرد؛ ایران برنامه غنیسازی اورانیوم خود را از سر گرفت و توافقنامههای پرهیاهوی ابراهیم بهطور غیرمستقیم زمینهساز حمله حماس به اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ شد. او دیواری در مرز مکزیک نساخت و وعده پرداخت هزینه آن توسط مکزیک محقق نشد. همچنین، چین هرگز ۲۰۰ میلیارد دلار صادرات آمریکا را که در توافق تجاری ادعایی ترامپ وعده داده شده بود، خریداری نکرد. اینها همه دستاوردهای پرمدعای او بودند!
اما آیا او در دور دوم میتواند عملکرد بهتری داشته باشد؟ شاید. این بار ترامپ وفاداران بیشتری در موقعیتهای کلیدی خواهد داشت و بر اساس گزارشها، یک رئیس ستاد کارآمد و مجرب در کاخ سفید مستقر خواهد شد. اما حتی این مزایا نیز نمیتوانند تناقضات عمیق برنامههای سیاسی او و چالشهای جدی پیش رویش را برطرف کنند.
دلایل این چالشها آشکار است:
میان تمایل ترامپ به ثبت نام خود بهعنوان یک «صلحآور بزرگ» و گرایش او به زورگویی و تهدید، تضادی اساسی وجود دارد. گرچه استفاده هوشمندانه از دیپلماسی قهری میتواند در برخی موارد به صلح کمک کند، اما رفتار ترامپ در تکان دادن چماق تهدید در همه جهات معمولاً نتیجه معکوس میدهد. دیر یا زود، بلوفهای او برملا خواهند شد و او یا مجبور به عقبنشینی میشود یا باید نتایج واقعی ارائه دهد. این روش بهجای جلب همکاری بیشتر، مقاومتها را تقویت میکند.
علاوه بر این، او اکنون با دو بحران پیچیده دستبهگریبان است: جنگ روسیه در اوکراین و آتشبسی که تقریباً به فروپاشی میان اسرائیل و حماس نزدیک است. ترامپ از همین حالا در حال فاصله گرفتن از وعده انتخاباتیاش است که مدعی شده بود میتواند مسئله حماس و اسرائیل را ظرف ۲۴ ساعت حل کند.
سیاستهای اقتصادی ترامپ منطقی به نظر نمیرسند و او ناچار خواهد شد یا از برخی اهداف اعلامشده خود صرفنظر کند یا با پیامدهای جدی اقتصادی روبهرو شود. ادامه کاهش مالیاتها، اعمال تعرفهها و اخراج کارگران احتمالاً به افزایش کسری بودجه و تشدید تورم منجر میشود. از سوی دیگر، رفتار غیرقابل پیشبینی ترامپ که همیشه یکی از ویژگیهای او بوده، فضایی از نااطمینانی برای کسبوکارها ایجاد خواهد کرد.
حامیان ترامپ مدعیاند که کاهش مقررات و حذف هزینههای غیرضروری این مشکلات را رفع خواهد کرد. با این حال، اگر قرار باشد بودجه دفاعی افزایش یابد، صرفهجویی قابل توجهی تنها با کاهش گسترده برنامههای اجتماعی امکانپذیر است؛ کاری که بخش بزرگی از مردم آمریکا با آن مخالفاند. بهعلاوه، ترامپ یک اقتصاد نسبتاً باثبات را از بایدن به ارث میبرد، بهطوری که بهجز روند نزولی، گزینه دیگری باقی نمیماند. بدتر اینکه، سیاستهای پیشنهادی ترامپ این روند نزولی را تشدید خواهند کرد.
بین تهدیدهای ترامپ برای تنبیه کشورهای دیگر، بهویژه مکزیک و سیاستهای ضد مهاجرتیاش تناقض روشنی وجود دارد. تعرفههای اعمال شده بر مکزیک علاوه بر ایجاد اختلال در زنجیره تأمین مورد نیاز بسیاری از تولیدکنندگان آمریکایی، به اقتصاد مکزیک آسیب خواهد زد و باعث میشود افراد بیشتری به فکر مهاجرت به ایالات متحده بیفتند. در واقع، بهترین روش برای کاهش مهاجرت غیرقانونی، کمک به بهبود شرایط اقتصادی کشورهای همسایه است، نه فرو بردن آنها در رکود. اما آیا ترامپ این واقعیت را درک میکند؟
تلاش برای تضعیف نهادهای دولتی، اعمال آزمونهای ایدئولوژیک بر کارکنان دولتی و منصوب کردن افراد بیکفایت یا مشکلدار به ریاست سازمانهای کلیدی، بیشک باعث کاهش کیفیت خدمات عمومی خواهد شد. سازمانهای دولتی ممکن است هدفی آسان برای حملات سیاسی باشند؛ اما بسیاری از آمریکاییها بهویژه کسانی که میلیاردر نیستند، به عملکرد خوب این نهادها وابستهاند. اگر خدمات عمومی دچار مشکل شود، آمریکاییهای عادی ناراضی خواهند شد و ترامپ نمیتواند کسی جز خودش را سرزنش کند.
حمله به دانشگاهها و دیگر مؤسسات علمی، توانایی فکری و نوآوری آمریکا را تضعیف خواهد کرد. این رویکرد نه تنها سرمایه انسانی کشور را کاهش میدهد، بلکه به رقبای خارجی فرصتی برای پیشرفت میدهد. دانشگاهها جایی هستند که دانشمندان، مهندسان، پزشکان، هنرمندان، تحلیلگران علوم اجتماعی و وکلا تربیت میشوند؛ کسانی که با تلاش خود جامعه را پیش میبرند و سیاستهای عمومی مؤثر را توسعه میدهند. اعمال فشار برای تطابق کامل این مؤسسات با ایدهآلهای یک جریان خاص، به خفه شدن گفتوگوهای مفید و حذف تنوع دیدگاهها منجر میشود، چیزی که همواره رمز موفقیت و برتری جوامع آزاد نسبت به رقبای استبدادیشان بوده است. کدام رهبر عاقلی حاضر است از چنین مزیتی چشمپوشی کند؟
شواهد نشان میدهند که دوره دوم ترامپ احتمالاً فساد دولتی را به سطحی بیسابقه میرساند. تاکنون نشانههایی از رویکرد او برای باجخواهی از میلیاردرهای دنیای فناوری دیدهایم و سیاستهایی مانند تعرفهها و محدودیتهای تجاری جدید تنها فرصتهای بیشتری برای فساد فراهم میکنند. شرکتها برای دریافت معافیت، به دادن رشوه یا امتیازات دیگر متوسل خواهند شد و این باعث میشود منابع اقتصادی به جای بهترین نوآوران یا پروژههای امیدبخش، به کسانی اختصاص یابد که تنها به تبعیت بیچونوچرا از رهبری متعهد هستند. کارشناسان اقتصادی تأکید میکنند که مبارزه با فساد و تقویت حاکمیت قانون به رشد اقتصادی کمک میکند، اما به نظر میرسد ترامپ قصد دارد این روند را وارونه کند. در این میان، تنها او و نزدیکانش بهرهمند خواهند شد.
دوره دوم ترامپ ممکن است به اوج تلاشهای جمهوریخواهان برای تمرکز قدرت اجرایی تبدیل شود. گرچه تمرکز قدرت اجرایی در آمریکا طی یک قرن گذشته به طور پیوسته افزایش یافته، اما تصمیمات اخیر دیوان عالی این روند را تسریع کرده و گرایشهای اقتدارگرایانه ترامپ را تقویت کردهاند. مشکل قدرت کنترلنشده این است که در صورت اشتباه، راهی برای تصحیح آن وجود ندارد، بهویژه وقتی رهبر بتواند اطلاعات را بهنفع خود کنترل کرده و منتقدانش را خاموش کند. تاریخ نشان میدهد که رهبران با قدرت مطلق، از استالین و مائو گرفته تا هیتلر و قذافی، معمولاً اشتباهات جبرانناپذیری مرتکب شدهاند. حتی اشتباهات اخیر شی جینپینگ در چین به ما هشدار میدهد که چنین تمرکز قدرتی چه پیامدهایی میتواند داشته باشد.
در مراسم تحلیف خود، ترامپ وعده داد که آمریکا را به یک «عصر طلایی» جدید هدایت کند. اما تصور این آینده در کشوری که در آن الیگارشها بر سیاست مسلط هستند، سرمایهداری رفاقتی به یک مشکل ساختاری تبدیل شده، دولت نهادهای مستقل جامعه مدنی را تهدید میکند، دروغگویی به روال عادی گفتمان سیاسی تبدیل شده، آموزههای مذهبی سیاستهای عمومی را تعیین میکند، و مشکلات مدام به گردن مجموعهای متغیر از «دشمنان» داخلی و خارجی انداخته میشود، دشوار است. این تصویر بیشتر به روسیه و چین شباهت دارد تا ایالات متحده، و به نظر نمیرسد اکثریت بزرگ آمریکاییها خواهان چنین راهی باشند.
خبر خوب این است که هنوز تا این وضعیت فاصله داریم و مسیر به سوی استبداد با موانع بسیاری همراه است. دوره جشن و پایکوبی ترامپ پس از انتخابات ریاستجمهوری ۵ نوامبر ۲۰۲۴ به پایان رسیده است و اکنون زمانی است که او باید تلاش کند تا به وعدههای بزرگ خود جامه عمل بپوشاند. با وجود نگرش منفیام نسبت به شخصیت او بهویژه بیاعتناییاش به اصولی مانند صداقت و درستی، اگر ترامپ بتواند برخلاف پیشبینیها عمل کند، نظر کارشناسان را رد کند و ایالات متحده را ثروتمندتر، متحدتر، امنتر، تحسینشدهتر و باثباتتر کند، خوشحال خواهم شد. اما من برای چنین نتیجهای شرط نمیبندم.