خوشحال شدن برای برقراری آتشبس در غزه، کاملاً طبیعی است کمااینکه آتشبس در لبنان هم باعث خوشحالی شد. در عین حال، قضاوت درباره اینکه در جنگهای غزه و لبنان چه کسی پیروز شد و چه کسی شکست خورد، باید در فضائی فراتر از این خوشحالیها صورت بگیرد.
روزنامه جمهوری اسلامی در یادداشتی با عنوان «واقعنگری درباره آتشبس غزه» صاحبنظران را به تحلیل منطقی از آتشبس بین غزه و رژیم اسرائیل فراخوانده و از بزرگنمایی کردن در این زمینه به نفع یا ضرر یکی از این دو طرف برحذر داشته است.
این روزنامه در این زمینه نوشت: اینکه عدهای به صورت مطلق، برقراری آتشبس در غزه را شکست رژیم صهیونیستی و پیروزی حماس میدانند، با واقعنگری منطبق نیست. قضاوت صحیح اینست که گفته شود هر دو طرف متحمل خسارات زیادی شدند و هر دو طرف به صورت نسبی به بخشی از اهدافشان رسیدند و به بعضی از اهداف نیز نرسیدند.
با اینگونه نگاه کردن به جنگ غزه و برقراری آتشبس در آن، میتوان به یک ارزیابی نسبی رسید که دستاوردهای مثبت غزه را بیشتر نشان میدهد ولی نمیتوان نام آن را پیروزی مطلق گذاشت. میزان این دستاوردهای مثبت که مشخصکننده درجه پیروزی نسبی غزه است را با جمعبندی کامل آنچه از دست رفت و آنچه به دست آمد میتوان در فرصت مناسب شناسائی کرد.
مواردی که باید در ارزیابی و جمعبندی جنگ ۴۶۰ روزه غزه مورد توجه قرار گیرند اینها هستند.
۱- انگیزه عملیات طوفانالاقصی چه بود و آیا این عملیات به اهداف خود رسید؟
۲- به بهای سنگینی که غزه در این جنگ پرداخت چگونه میتوان نگاه کرد؟ ویرانی اکثر اماکن، شهادت ۴۶ هزار کودک و زن و مرد غیرنظامی، فقدان رهبران اصلی حماس و آینده مبهم سیاسی باریکه غزه آیا خسارت است یا دستاورد؟
۳- از بین نرفتن حماس علیرغم اصرار رژیم صهیونیستی و حامیانش بر نابود ساختن آن به عنوان اصلیترین هدف جنگ غزه، نقطه قوت مهمی برای مقاومت است که نهضت فلسطین را وارد مرحله جدیدی از حیات مبارزاتی کرده است. این دستاورد بزرگ چه تأثیری در معادلات منطقه و آینده فلسطین خواهد داشت؟
۴- از ایستادگی قهرمانانه حماس مهمتر، مقاومت مردم غزه در برابر بیسابقهترین و طولانیترین جنایات رژیم صهیونیستی است. این مردم در برابر قتل و غارت و بیخانمانی و گرسنگی و انواع فشارها که صهیونیستها بر آنها وارد کردند حاضر نشدند دست از حمایت خود از حماس بردارند. صهیونیستها حتی از گرسنگی دادن به مردم شهید داده و بیخانمان غزه برای ناراضی ساختن آنها و وادار کردنشان به موضعگیری علیه حماس استفاده کردند ولی نهتنها موفق نشدند بلکه حماس جایگاه قویتری پیدا کرد.
۵- رژیم صهیونیستی علیرغم تبلیغات گستردهای که به کمک ابزارهای رسانهای خود در سطح جهان برای مظلومنمائی خود کرد، بشدت در افکار عمومی بینالمللی منفور شد. ملتها و حتی تعدادی از دولتها علیه این رژیم موضع گرفتند و آن را منزوی کردند.
۶- دادگاه کیفری بینالمللی، حکم بازداشت سران رژیم صهیونیستی را به جرم نسلکشی و جنایات جنگی صادر کرد و دولتها برای بازداشت آنها اعلام آمادگی کردند. این، واقعه مهمی است که در سطح بینالمللی علیه رژیم صهیونیستی رخ داده است.
۷- سران رژیمهای عربی در برابر اینهمه جنایت صهیونیستها در غزه، هیچ واکنشی نشان ندادند و بزرگترین ننگ تاریخ را برای خودشان خریدند. آنها اکنون در میان ملتهای خود بیش از هر زمان دیگری منفورند و باید در انتظار پسلرزههای وقایع غزه باشند.
۸- دولتهای حامی رژیم صهیونیستی به ویژه آمریکا و چند دولت اروپائی، نشان دادند منتخبان واقعی ملتهای خود نیستند و با مردم کشورهای خود فاصله فکری زیادی دارند. مردم کشورهای غربی در تمام ۴۶۰ روز جنگ غزه از مردم غزه حمایت و از جنایات رژیم صهیونیستی ابراز تنفر کردند ولی دولتهایشان با صهیونیستها همدستی کردند.
۹- در جهان اسلام، حمایت بیدریغ شیعیان از مردم غزه و فداکاریهائی که در این راه کردند، تحول بزرگی در روحیه و تفکر ملتهای عرب و سایر ملتهای اهل سنت به وجود آورده است. این تحول بقدری گسترده و عمیق است که شاید با سالها تحقیق و نوشتن دهها کتاب بتوان بخشهائی از آن را در تاریخ ثبت کرد.
۱۰- ثبت کردن زندگی، مبارزات و چگونگی شهادت فرماندهان و پیشگامان جبهه مقاومت از غزه تا یمن و از لبنان تا عراق و ایران، کار بزرگی است که مشخص کردن خسارت واقعی از دست دادن آنان میتواند به جمعبندی ابعاد جنگ غزه کمک نماید و به واقعنگری درباره آتشبس غزه منجر شود.
برای خراب کردن یک پارچه سفید یک لکه سیاه کافی است . حماس برای جلوگیری از مرگ حتمی ، مجبور بود کاری کند که نتوانند لاپوشانی و سانسور و کم اهمیت نشان داد .
*ایران یکی از بازنده ها بود . همه فهمیدند که حرف های ایران لاف و باد هوا بود.
نکته تلخ برای مردم ایران آن است که همان تصمیمات گیران کوچک مغز و چسبیده به قدرت و بیت المال که نتوانستند درست تشخیص دهند و منتقدان نخبه را هم سرکوب کردند ، الان همان طور که قابل پیش بینی بود دارند دوباره لاف و باد هوا ول می کنند تا در داخل کسی خواهان برکناری آنها نشود .
دوباره همان مسیر اشتباه در مملکت داری و بیت المال خوری ادامه خواهد داشت .
*امریکا مثل همیشه یکی از طرف های پیروز بود . زیرا قاتل اصلی مردم غزه امریکا بود اما با هوشمندی کنار ایستاد و غیر مستقیم از متحد خود دفاع کرد .
*حزب الله به جهت اینکه قبل از جنگ هم بخاطر تحریم ها و وضع وخیم اقتصادی رو به مرگ و بی اعتبار بود، گرچه ضربه سختی خورد اما نمی توان او را بازنده و یا برنده اصلی دانست .
*ترکیه ماهیت لاشخوری دارد و شخصیت مستقل ندارد که برنده و بازنده باشد .
*عربستان در کوتاه مدت در قبال ایران برنده و در میان مدت و بلند مدت در قبال اسراییل بازنده است . زیرا کشورهای منطقه می توانند با اسراییل روابط قرار کنند اما نمی توانند روابط را قطع کنند زیرا اسراییل در تار و پود اقتصادی و سیاسی و امنیتی آنها نفوذ می کنند و شبیه ترکیه و اردن و امارات می شوند . در حالی که این کشورها در زبان از غزه حمایت می کردند اما در عمل مجبور بودند در خدمت اسراییل باشند و به اسراییل در کشتن مردم غزه کمک کنند .
یمن و عراق هم برنده نسبی بودند و کشورهای اروپایی بازنده نسبی .
یه عده آنارشیست مهاجر رو مردم تصور کرده