bato-adv
bato-adv
گفت‌وگو با شهاب نيكمان، مدير و تهيه‌كننده پرونده ثبت جهاني ساز کهن:

سلام دنیا به زخمه‌های «رباب»

سلام دنیا به زخمه‌های «رباب»

رَباب یا رُباب، هر دو تلفظ به نظر درست می‌آید و بسته به منطقه و لهجه، از این دو تلفظ استفاده می‌شود و در پرونده هم به هر دو تلفظ اشاره شده مانند پرونده نوروز که تلفظ‌های مختلفی دارد. اما درباره رَباب یا رُباب؛ سازی زهی زخمه‌ای دسته کوتاه و در شمار ساز‌های باستانی ایران است.

تاریخ انتشار: ۱۱:۳۴ - ۱۸ دی ۱۴۰۳

پرونده «هنر ساختن و نواختن رباب» به صورت مشترک از سوی کشورهای ایران، افغانستان، تاجیکستان و ازبکستان به یونسکو ارائه شد و در نوزدهمین نشست کمیته بین دولتی پاسداری از میراث فرهنگی ناملموس یونسکو در آسونسیون پاراگوئه که آذرماه سال جاری برگزار شد، در فهرست جهانی میراث فرهنگی ناملموس بشری ثبت شد. به صورت مفصل درباره ساز رباب و مراحل ثبت این پرونده با شهاب نیکمان، مدیر و تهیه‌کننده پرونده ثبت جهانی رباب و کارشناس میراث فرهنگی ناملموس گفت‌وگو کردیم و از ایشان درباره راهکار پاسداری از این میراث، کارکردهای اجتماعی و به صورت کلی ثبت عناصر فرهنگی، پرسیده‌ایم که در ادامه گفت‌وگویی را با این پژوهشگر می‌خوانید. 

در ابتدای این گفت‌وگو لطفا بفرمایید که تلفظ درست نام این ساز رَباب است یا رُباب؟ و پیشینه کوتاهی هم از آن برای مخاطبان ما بگویید. 

به گزارش اعتماد، رَباب یا رُباب، هر دو تلفظ به نظر درست می‌آید و بسته به منطقه و لهجه، از این دو تلفظ استفاده می‌شود و در پرونده هم به هر دو تلفظ اشاره شده مانند پرونده نوروز که تلفظ‌های مختلفی دارد. اما درباره رَباب یا رُباب؛ سازی زهی زخمه‌ای دسته کوتاه و در شمار سازهای باستانی ایران است. این ساز در اندازه‌های مختلف ساخته می‌شود؛ رباب کوچک یا «پنج‌تاری» رباب متوسط و رباب بزرگ یا شاه‌رباب که صدای بم‌تری دارد گاهی هم سیم‌هایش بیشتر است. بدنه رباب شامل کاسه‌ای با روکش پوست است که غالبا با سینه و دسته یک تکه ساخته می‌شود و سرپنجه یا تاج که بیشتر به شکل سر پرنده ساخته می‌شود.

در برخی فرهنگ‌ها باورهایی درباره رباب هست؛ مثلا تاج ساز در میان بلوچ‌ها نماد «مرغ سلیمان» است و در برخی مردمان افغانستان و تاجیکستان به ویژه در بدخشان، رباب را محافظ خانه‌ها می‌دانند. در گنجینه بی‌همتای شعر پارسی، فردوسی، مولانا، حافظ، سعدی، نظامی، خاقانی و ناصرخسرو فراوان از رباب نام برده‌اند که به احتمال زیاد مقصود همین رباب یا سازی مشابه بوده است. 

متشکرم؛ درباره پرونده هم توضیحات مقدماتی داشته باشید تا بحث را راحت‌تر ادامه بدهیم. 

پرونده رباب با عنوان «هنر ساختن و نواختن رباب» به صورت مشترک توسط کشورهای ایران، افغانستان، تاجیکستان و ازبکستان در فهرست میراث ناملموس یونسکو ثبت جهانی شد. این پرونده شامل میراث مربوط به این ساز از جمله هنر نواختن، هنر و مهارت سنتی ساختن، نقش فرهنگی، باورها و کارکردهای اجتماعی رباب است. 

اشاره فرمودید به نقش فرهنگی؛ برخی گمان می‌کنند عنصرهایی ثبت می‌شوند که در حال حاضر نقش کمتری از آن‌ها باقی مانده و این ثبت بهانه‌ای است برای زنده نگه‌داشتن آن؛ همین‌طور است؟ آیا عناصری ثبت می‌شوند که رو به زوال و فراموشی هستند؟ 

خیر، شاید بتوان گفت کم و بیش برعکس است. پیشنهاد می‌کنم برای درک آسان‌تر مفهوم میراث فرهنگی، در ذهن‌تان کلمه میراث را با کلمه ارث جایگزین کنید. با این نگاه، اولا ارث چیزی است که از نسل‌های پیش به ما رسیده و هر عنصر فرهنگی تازه‌ای که تنها در یک یا دو نسل رواج دارد، فعلا میراث فرهنگی محسوب نمی‌شود. شرط دوم، زنده بودن آن است.

 بنابراین می‌توان میراث فرهنگی را به سه بخش تقسیم کرد: یکی عنصرهایی که از بین رفته و وجود ندارند و اساسا قابلیت ثبت ندارند مگر با احیا و انتقال دوباره. حالت دوم، میراثی است که هنوز وجود دارد ولی در خطر فراموشی است که در کنوانسیون، با عنوان «نیازمند اقدام پاسدارانه فوری» شناخته می‌شوند.

حالت سوم میراثی است که سال‌های سال از نسلی به نسل دیگر منتقل شده، زنده است و کارکرد اجتماعی و پویایی دارد؛ این میراث می‌توانند در «فهرست معرف میراث ناملموس بشری» در یونسکو ثبت شوند. باید توجه کرد که اساسا این میراث، میراث زنده بشری‌اند و از ارکان آن از دیدگاه کنوانسیون، حاملان میراث یا میراث‌داران هستند؛ آن‌ها هستند که میراث را به نسل بعدی منتقل می‌کنند. 

ممنونم توضیحات خوبی بود برای اینکه بتوانیم بیشتر درباره پرونده رباب صحبت کنیم؛ در ابتدا درباره ثبت مشترک با چند کشور توضیحی بفرمایید. مثلا در پرونده تار آذربایجان، یادم هست مطالب مختلفی گفته می‌شد که البته اینجا بحثش نیست؛ اما خاصه در پرونده رباب یک همسویی میان چند کشور اتفاق افتاده که به عنوان عنصری فرهنگی، فراتر از مرزهای سیاسی پیوند ایجاد کرده؛ این اشتراک را هم می‌توان به این شکل دید و هم از دیدگاه رقابتی که مثلا کشوری ادعا کند که نه! اصل رباب در کشور یا منطقه ماست؛ نگاه شما چیست؟ 

البته نگاه من بر اساس ارزش‌ها و روح کنوانسیون، ترجیح مشارکتی بودن و هر چه پرجمعیت‌تر بودن پرونده‌هاست. روح کنوانسیون ۲۰۰۳ پاسداری از میراث ناملموس، وفاق و دوستی ملت‌ها و همراهی فرهنگ‌ها با یکدیگر است و یونسکو هم در ساز و کارش توصیه‌ها و گاه مشوق‌هایی را در نظر گرفته تا کشورها در پی شناسایی و ثبت مولفه‌ها و عنصرهای مشترک فرهنگی باشند.

می‌دانید که هر کشور سهمیه محدود سالانه برای ثبت جهانی دارد که در حال حاضر هر دو سال یک پرونده است، اما حتی در دوره‌ای، برای حمایت از همکاری‌های فرهنگی، ثبت میراث مشترک در سهمیه محدود ثبت سالانه کشورها محاسبه نمی‌شد. در واقع در میراث ناملموس فارغ از مرزهای سیاسی، با جوامع و فرهنگ‌ها سر و کار داریم و این موضوع در این کنوانسیون نقش قابل توجهی دارد. 

درباره مراحل ثبت پرونده هم توضیح بدهید. 

ابتدا به این نکته اشاره کنم که به صورت محاوره‌ای می‌گوییم رباب ثبت شد؛ اما آنچه در مورد تار یا رباب به ما به ارث رسیده یکی، مهارت و هنر ساختن و نواختن آن است و یکی آداب و رسوم و کارکرد اجتماعی مربوط به آن؛ اینها هستند که به عنوان میراث ما قابل ثبت هستند.

همچنین ثبت یک عنصر میراث ناملموس (غیرمادی) توسط هر کشوری به معنی انحصار یا مالکیت آن کشور بر آن میراث نیست و تنها این معنی را دارد که میراث مورد نظر میان جوامعی از مردم آن کشور زنده است؛ بنابراین کشورها می‌توانند میراث مشترک‌شان را با یک پرونده مشترک ثبت کنند یا می‌توانند حتی اگر میراث مشترکی دارند هر کشور جداگانه اقدام به ثبت آن کند. 

طبق کنوانسیون، موضوع به پیشنهاد جوامع و گروه‌های صاحب میراث تقدیم و پرونده هم باید با مشارکت آن‌ها نوشته شود؛ دولت در مسیر اجرای کنوانسیون وظیفه حمایتی و انجام اموری از جمله تشریفات حقوقی بین‌المللی را دارد. همچنین در تدوین پرونده نباید به پیشینه و ریشه‌ها پرداخت و صرفا شرایط کنونی میراث مدنظر است، چون ممکن است محل مناقشه و اختلاف شود؛ البته منظور بی‌ارزشی ریشه‌ها نیست، بلکه فقط هدف و شیوه کار این کنوانسیون چنین است و چون ایران هم این کنوانسیون را امضا کرده، باید به دستورالعمل‌های آن پایبند باشیم. 

فارغ از این موضوع، قطعا پژوهش و بررسی ریشه‌های فرهنگی بسیار مهم و لازم است و سازمان‌ها و راه‌‎های زیادی برای این کار هم داریم. این کنوانسیون ظرفیتی است محدود برای اقداماتی مشخص جهت ایفای نقش و حضور در عرصه بین‌المللی فرهنگی که البته طبق آن باید تلاش خود را بر اقدامات پاسدارانه متمرکز کنیم. 

از کاربرد و سبک موسیقی و نوازندگان ساز رباب هم بگویید. 

از نظر کاربرد یا سبک موسیقی و به تبع آن نوازندگان رباب در ایران می‌توانیم دو دسته کلی را در نظر بگیریم؛ نخست سبک فولکلور و مقامی و نوازندگان محلی هستند که بیشتر تمرکز جمعیتی‌شان در استان سیستان و بلوچستان و به ویژه شهر سراوان و توابع و روستاهای اطراف آن مانند دِهک و پیرآباد است؛ حتی می‌توان گفت این منطقه قطب رباب‌نوازی ایران است و رباب در میان اهل طریقت یا به اصطلاح محلی میان سادات و صاحبان، تقدس و احترام بسیار دارد. از برجسته‌ترین استادان رباب‌نواز آن منطقه می‌توان از استاد سیدابوالقاسم حسینی‌نژاد مشهور به ملاقاسم و از نوازندگان چیره‌دست و جوان هم از فاروق رحمانی نام برد.

 سبک دیگر را شاید بتوان به عنوان موسیقی دستگاهی یا نزدیک به آن یا به اصطلاح، موسیقی شهری شده دانست. نوازندگان این دسته معمولا آشنا به موسیقی علمی، نت‌خوانی و نت‌نویسی و بیشتر در شهرهای بزرگ مانند تهران ساکن هستند. این نوازندگان معمولا نواختن رباب را یا مستقیم به روش آکادمیک فراگرفته‌اند یا پس از آموزش نواختن ساز دیگری مانند تار، از روی علاقه به رباب روی آورده‌اند.

در این زمینه آثار هنری و پژوهشی استادان موسیقی ایران تاثیر زیادی در علاقه‌مندی نوازندگان و ترویج این ساز داشته است، در این زمینه می‌توان نام استادانی همچون شهرام ناظری، بیژن کامکار، حسین علیزاده و پژوهش‌های استاد محمدرضا درویشی را نام برد. اینجا باید در این زمینه به هنرمندان و نوازندگان فرهیخته افغان ساکن ایران هم اشاره کنم که نقش بسزایی در حفظ، آموزش و ترویج این میراث داشته‌اند؛ البته باید توجه داشت که ایشان سبک و لهجه نوازندگی ویژه خودشان را دارند. 

درباره نقش رباب در میان هموطنان بلوچ و فرهنگ بلوچستان هم بیشتر بگویید. 

باید بگویم که رباب در فرهنگ بلوچ فقط یک ساز نیست، این ساز در کنار زبان و لباس بلوچی یکی از مولفه‌های فرهنگی هویتی هم‌میهنان بلوچ است و به عنوان یک ساز آیینی و حتی گاه مقدس به شمار می‌رود. یکی از دلایل این دیدگاه، فرهنگ و رسوم پیروان طریقت‌های نقشبندیه، قادریه، چِشتیه و سهروردیه در منطقه بلوچستان است که به صورت زیبا و حکیمانه‌ای با هم تعامل و همزیستی دارند.

رباب در بسیاری از دورهمی‌ها، جشن‌ها، سوگواری‌ها و آیین‌ها مانند مجلس‌های غزل‌خوانی، ذکر، مدح پیامبر (ص) و آیین گواتی (موسیقی‌درمانی) نواخته می‌شود و استادان و نوازندگانش مورد احترام و بالانشین مجلس هستند. 

نوازندگان رباب در خراسان هم هستند؛ درست است؟ 

بله، در سایر استان‌ها و شهرهای بزرگ هم رباب‌نوازانی هستند، اما در خراسان نوازندگان بیشتری دیده می‌شوند به ویژه نوازندگان افغانستانی که اغلب ساکن مشهد هستند. محمدنسیم خوشنواز فرزند روانشاد استاد محمدرحیم و هنرمندان خانواده دل‌آهنگ و موحد که هر دو اصالتا از هرات هستند که البته هرات همواره کانون فرهنگ و ادب و هنر بوده و هنرمندان و نوازندگان برجسته‌ای دارد. 

رواج و نقش رباب در کشورهای دیگر چگونه است؟ 

رباب در کشورهای آسیای میانه و جنوبی مانند افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، پاکستان و هند رواج دارد. از نوازنده‌های مشهور افغانستان می‌توان از همایون سخی یاد کرد که ساکن امریکاست و در تاجیکستان می‌توان از زنده‌یاد دولتمند خالُف و فرزندش روزی‌مد خالف نام برد. برخی تاجیک‌های شهرهای سمرقند و بخارا در ازبکستان هم رباب‌‎نوازند و به رباب گاهی رباب افغانی یا رباب بخارایی هم می‌گویند؛ دلیل این نامگذاری این است که در تاجیکستان و ازبکستان چند ساز مختلف با نام رباب وجود دارد که هر کدام با افزودن نام قوم یا منطقه نام‌گذاری شده‌اند.

در تاجیکستان سه ساز با نام رباب وجود دارد که با هم کاملا متفاوتند، اما در داشتن پوست روی کاسه مشترکند؛ شامل رباب قشقری (کاشغری) که نام ولایتی در چین است، رباب بدخشانی که نام منطقه‌ای در تاجیکستان و افغانستان است و رباب افغانی که همین رباب ایران است و اتفاقا همین نام هم یکی از نقاط اختلاف‌نظر با برخی افغانستانی‌ها در پرونده بود که اصرار داشتند این عنصر با عنوان رباب افغان و حتی تنها به نام کشور افغانستان ثبت شود! 

در صورتی که این دیدگاه ضمن تناقض با ارزش‌های کنوانسیون، با واقعیت هم سازگار نیست، چراکه ما در ایران از روزگاران کهن به این ساز رباب می‌گفته‌ایم و در تاجیکستان هم چون بیشتر افغان‌ها می‌نواخته‌اند به رباب افغانی شناخته شده است. در ازبکستان هم بیش از یک نوع رباب وجود دارد که یکی همان رباب قشقری و یکی رباب بخارایی یا همان رباب افغانی است. 

رباب نقش بسیار پررنگی در پاکستان و هند هم دارد. با وجود درخواست پاکستان و برگزاری جلسات و تمایل همه اعضای پرونده، متاسفانه امکان پیوستن پاکستان به پرونده رباب به دلیل محدودیت‌های زمانی مهیا نشد، اما امیدواریم پاکستان در آینده نزدیک به این پرونده بپیوندد. 

درباره نواختن این ساز صحبت کردیم؛ مهارت ساختن چطور؟ 

در ایران چند دسته سازنده داریم؛ یکی سازنده‌هایی که در شهرهای بزرگ کارگاه دارند. یک‌سری هم استادکاران و سازندگان محلی. برخی استادان نوازنده محلی بلوچ هم هستند که سازشان را خودشان می‌سازند. بخشی هم افغانستانی‌های ساکن ایران هستند که معدودند؛ مرغوب‌ترین و خوشنام‌ترین رباب‌ها در کابل و هرات افغانستان ساخته می‌شده‌اند که متاسفانه بعد از روی کار آمدن طالبان و به دنبال محدودیت‌های ایجاد شده برای موسیقی در این کشور، بیشتر آن‌ها یا کار نمی‌کنند یا به پاکستان یا ایران مهاجرت کرده‌اند. 

به عنوان کارشناسی که سال‌ها روی موضوع میراث ناملموس کار کرده، راهکار پاسداری از این میراث چیست؟ 

برای پاسداری از هر میراثی، فارغ از اینکه چه باشد، چند کار محوریت دارد که شیوه انجام آن نسبت به جنس، ریشه و طبیعت هر عنصر، متفاوت است. اول شناسایی؛ عناصر زیادی هستند که مردم بومی آن‌ها را می‌شناسند ولی از دید سازمان‌های متولی پاسداری از میراث، مغفول مانده‌اند. دوم مستندنگاری؛ مثل تهیه فیلم، عکس، صدا و نوشته از عنصر مورد نظر. سوم آموزش به‌ویژه به نسل جوان و چهارم ترویج؛ یعنی هر آن چیزی که ذهن مردم را با آن عنصر فرهنگی آشناتر و کاربردش را در جامعه بیشتر کند؛ از آشنایی مردم با نام، ظاهر و آوای رباب گرفته تا اینکه عده زیادی در خانه‌های‌شان رباب داشته باشند یا بنوازند.

در یک کلام هدف از پاسداری، تضمین انتقال میراث به نسل‌های آینده است. به نظرم یکی از بهترین و اثربخش‌ترین راه‌های پاسداری، کمک به تقویت روش‌ها و اقدامات پاسدارانه میراث‌داران هر عنصر و بهره‌مندی از خِرد و توان آن‌هاست. باید با بررسی اقدامات پاسدارانه میراث‌داران‌شان بفهمیم چگونه با هوشمندی تاریخی، میراث خود را زنده نگه داشته‌اند.

باید جوامع محلی را در انجام بهتر آموزش‌های مردمی و غیررسمی، برگزاری فستیوال‌ها، جشن‌ها و رویدادهای محلی و… با کارهایی مانند فراهم کردن فضا، امکانات مالی و مشارکت دادن خود آن جوامع در برنامه‌های ملی کمک کرد. 

به‌طور کلی از میراث مربوط به موسیقی چه عنصرهایی تاکنون ثبت شده و آیا برنامه‌ای برای ثبت میراث دیگری در زمینه موسیقی در دستور کار وجود دارد؟ 

عنصرهای میراث فرهنگی که با پیشنهاد ایران ثبت جهانی شده و محوریت در آن‌ها موسیقی است شامل ردیف موسیقی ایرانی، موسیقی بخشی‌های خراسان، هنر ساختن و نواختن کمانچه، مهارت سنتی ساختن و نواختن دوتار، ساختن و نواختن عود، هنر ساختن و نواختن رباب هستند و عناصری هم هستند که موسیقی در کنار عنصر محوری پرونده قرار گرفته است مانند چوگان، آیین پهلوانی، زورخانه و تعزیه.

به نظر من، از مهم‌ترین میراث موسیقی که بسیار لازم و لایق ثبت به نظر می‌آید ولی تاکنون اقدام برای ثبت جهانی آن نشده است، «هنر ساختن، نواختن، مقام‌ها و فرهنگ تنبور» است که اتفاقا من پیشنهاددهنده و ارائه‌دهنده پرونده آن برای ثبت ملی آن بودم و همچنین «موسیقی ساحل‌نشینان خلیج‌فارس» و «آواز هوره» هستند. تا جایی که اطلاع دارم در حال حاضر عنصری در ارتباط با موسیقی در دستور کار ثبت جهانی نیست، البته این موضوع باید از دفتر کل ثبت وزارت میراث فرهنگی پرسیده شود. 

سپاسگزارم از همراهی شما اگر نکته دیگری درباره پرونده رباب به نظرتان می‌رسد، بفرمایید؛ گویا برای ثبت این پرونده چالش‌هایی هم وجود داشت؟ 

اول اینکه خرسندم این پرونده موفق بود و میراث ارزنده رباب، ثبت جهانی شد. این موضوع برای همه مهم و خبرساز بود و موافق و مخالف، تبریک گفتند ولی متاسفانه موضوع مهمی که تاکنون حقش به درستی بجا آورده نشده، این است که این میراث به دست هم‌میهنان شریف و غیور بلوچ زنده نگه داشته شده؛ چه بسا اگر میراث رباب در فرهنگ غنی و شکوهمند بلوچ‌ها پاسداری نشده بود، امروز در ایران چنین رواج و نقش فرهنگی نداشت. شایسته است از هنرمندان و مردم بلوچ به عنوان یکی از موثرترین جوامع در پاسداری از این میراث قدردانی شود. 

درباره چالش‌های ثبت پرونده هم همان‌طور که پیش‌تر گفته‌ام، پرونده رباب ماجراهای مفصلی داشته و برای ۵ سال و در زمان سه دولت و سه وزیر میراث فرهنگی در کش و قوس بود. در واقع این بار چهارم بود که پرونده رباب تدوین می‌شد و بار سوم بود که رسما به یونسکو تقدیم شد. پرونده اولیه سال ۱۳۹۸ قرار بود تدوین شود که بنا به دلایلی متوقف شد.

سپس با همکاری کشورهای تاجیکستان و ازبکستان پرونده‌ای دیگر تدوین و در فروردین ۱۳۹۹ برای ثبت در سال ۲۰۲۱ تقدیم شد که کاهش سهمیه‌ها در دوران کرونا، باعث شد این پرونده وارد فرآیند رسیدگی نشود. بار بعد همان پرونده برای ثبت در سال ۲۰۲۲ ارسال شد و این‌بار ضعف و ایرادات فنی، دلیلی شد تا در نشست مراکش رد شود. متاسفانه در آن زمان افراد اندکی مصمم بودند که این موضوع متوقف شود و دیگر پرونده‌ای به یونسکو ارسال نشود.

با وجود سنگ‌اندازی‌های آن افراد و به‌رغم دشواری‌های پیوستن افغانستان به پرونده و شرایط خاص آن کشور با حمایت آقای دکتر دارابی، قائم‌مقام وزیر و معاون میراث فرهنگی و تاکید حجت‌الاسلام خسروپناه، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی، من تدوین پرونده‌ای با عنوان و محتوا و گستره جدیدی برای رباب آغاز کردم و خوشبختانه در روزهای پایانی مهلت، آماده شد اما به دلایلی که اشاره کردم در ارسال آن از طریق پست کارشکنی‌هایی اتفاق افتاد؛ بنابراین با مشورت آقای دکتر دارابی شخصا پرونده را به پاریس بردم و در سفری فوری و دشوار، به لطف خدا در آخرین روز مهلت، پرونده به یونسکو تحویل داده شد، اما متاسفانه پس از تحویل هم باز مشکلاتی برای پرونده ایجاد کردند. 

با این وجود و با تمام این مشکلات، پرونده بالاخره در فرآیند بررسی قرار گرفت و چالش‌های ایجاد شده از جمله مشکل پرونده موازی افغانستان هم با حمایت آقای دکتر ایزدی، مدیرکل اداره ثبت وزارت میراث فرهنگی و با برگزاری سه نشست با مسوولان افغانستان در پاریس حل و بالاخره در نوزدهمین نشست کمیته بین دولتی در پاراگوئه، پرونده رباب بدون هیچ نقص و ایرادی تایید و در ۱۴ آذرماه ۱۴۰۳ تصویب و ثبت جهانی شد. 

البته در همان روز همان افرادی که مخالف و مانع ثبت رباب بودند، به عنوان کسانی که پرونده را خودشان تدوین کرده و از ثبت آن حمایت کرده‌اند با سرعت اقدام به انتشار خبر و تبریک در خبرها و شبکه‌های اجتماعی کردند. شاید در نگاه اول ناراحت‌کننده باشد ولی از طرفی هم خوشحال شدم که حتی چنین افرادی هم در زمان پیروزی و سربلندی ایران می‌خواهند در این افتخار مشارکت داشته باشند و این برای همه آموزنده و امیدبخش بود.

 امیدوارم به لطف خداوند و به پشتوانه فرهنگ خردورز ایران و با تلاش هم‌میهنان فرهنگ‌دوست و فهیم، همواره شاهد پیشرفت‌ها و افتخاراتی از این دست برای کشورمان باشیم و بتوانیم فرهنگ‌مان را که هویت و همه بود و نبود ماست، از گزند کسانی که حتی در ظاهر به نام ایران و اسلام، با ناآگاهی و کمبود دانش و کژاندیشی گاهی موجب لطمه‌های جبران‌ناپذیر می‌شوند، نگه داریم.

برچسب ها: هنر نواختن
bato-adv
bato-adv