نظریههای روابط بین الملل میتوانند چشم اندازهای معناداری را در مورد سرنوشت حضور «ابومحمد الجولانی» در صحنه قدرت سیاسی سوریه ارائه کنند. هرکدام از این نظریه ها قادرند پردههای معناداری را از واقعیتهای کنونی و به ویژه آتی سوریه و شخصِ جولانی کنار بزنند.
فرارو- تحولات سوریه همچنان محور اصلی بسیاری از مناظرات و مباحث در رابطه با معادلات حاکم بر منطقه غرب آسیا است. در این راستا به طور خاص تحلیلهای مختلفی در مورد آینده این کشور در پرتو حضور «ابومحمد الجولانی» در رأس هرم قدرت سیاسی این کشور مطرح میشود. جولانی به تازگی اعلام کرده که حداقل تا چهار سال آینده، هیچ زمینه مساعدی برای برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در سوریه فراهم نیست و البته که منابع نزدیک به وی تاکید کردهاند که او خود نیز نامزد انتخابات ریاست جمهوری آتی سوریه خواهد شد.
به گزارش فرارو، در این میان، واضح است که شخصِ جولانی با منصوبکردن مهرههای نزدیک به خود در کرسیهای مختلف قدرت سعی دارد تا پایههای حضورش در صحنه قدرت سیاسی سوریه را تا جای ممکن مستحکم کند. موضوعی که برخی از سوریها را نگران کرده که مبادا آنها قرار است به عصر تازهای از دیکتاتوری در کشورشان قدم بگذارند. درست به همین دلیل، رمزگشایی از آینده سوریه و معادلات قدرت و سیاست در این کشور یکی از محورهای مهم و مورد علاقه هم صاحب نظران و هم افکار عمومی به ویژه در غرب آسیا است. در این رابطه، نظریههای روابط بین الملل میتوانند چشم اندازهای معناداری را در مورد سرنوشت حضور «ابومحمد الجولانی» در صحنه قدرت سیاسی سوریه ارائه کنند.
به بیان سادهتر، این تئوریها هرکدام از پنجرهای میتوانند به این سوال جذاب پاسخ دهند که سرنوشت جولانی در سوریه چگونه خواهد بود؟ موضوعی که در گزارش حاضر از منظر سه نظریه مهم روابط بین الملل بررسی میشود.
نظریه سازه انگاری روابط بین الملل نقطه تاکید خود را بر ساختارهای بین الاذهانی قرار میدهد. در واقع، این نظریه معتقد است که این سازههای ذهنی هستند که به واقعیتهای عینی در جهان فعلی شکل میدهند. از این منظر، «ابومحمد الجولانی» همانطور که در مدت اخیر هم نشان داده، دست به هر کاری میزنند تا تصوری که از او به عنوان رهبر یک گروه تروریستی وجود دارد را کمرنگ کند و در نقش یک مقام سیاسیِ عالیرتبه و رسمی ظاهر شود.
در حقیقت، او تا جای ممکن سعی در فاصله گرفتن از تصاویر جاافتاده پیشین در مورد خود دارد و بر آن است از نظر شخصیتی به چشم اندازها و سازوکارهای ذهنی جاافتاده در مورد یک دولتمرد که مورد اجماع جامعه بینالمللی است، نزدیک شود. تغییر نوعِ لباس پوشیدن جولانی و موضع گیریهای معتدل او، همه و همه جلوههایی از این رویکرد وی هستند. با این همه جولانی با یک چالش بزرگ در تحقق این دستورکار خود رو به رو بوده و آن هم این است که خاستگاه اصلی وی از میان تروریستها و گروههای شورشی است. اگر او بخواهد میانهروی پیشه کند و یا سهم آنها (متحدان شورشی اش) را از قدرت ندهد، (موضوعی که آن هم برای ابومحمد الجولانی مشکلزا است) با چالشهای جدی در صحنه قدرت سیاسی سوریه رو به رو خواهد شد؛ سناریویی که کاملا از شانس تحقق برخوردار است. از این رو، «ابومحمد الجولانی» صرفا» با یک دست کت و شلوار و کفشهای براق و مواضع به ظاهر میانهرو نمیتواند در مقام یک دولتمرد تمام عیار در سوریه ظاهر شود. نزدیکشدن او به هنجارهای رایج بین المللی در مورد یک دولتمرد، فاصله گرفتن او از پایگاه قدرتش را به دنبال خواهد داشت. موضوعی که بهخودیخود برای وی و موقعیتش بحرانزا است.
از مظر نظریه واقعگرایی روابط بینالملل که به زعم بسیاری از صاحب نظران، اصلیترین نظریهای است که میتوان آن را به تحولات خاورمیانه تطبیق داد، «ابومحمد الجولانی» در کرسی قدرت تمام سعی خود را به کار خواهد بست تا حد بیشتری از قدرت و نفوذ را کسب کند. از نگاه نظریه مذکور، تنها بیشینهسازی قدرت است که حدی بیشتری از امنیت را برای افراد و دولتها ایجاد میکند.
از این رو جولانی در مسیر تبدیل شدن به حاکم اصلی سوریه، هم مخالفان داخلی خود در خاک سوریه و هم آنهایی که به نوعی در ساختارهای «تحریرالشام» رقیبش محسوب میشوند را بایستی حذف کند. در عین حال، او باید تا جای ممکن به دلیل متزلزل بودن موقعیتش در قدرت، حمایتهای بازیگرانی نظیر عربستان، ترکیه، اسرائیل و آمریکا را داشته باشد. حداقل در شرایط کنونی، او اساسا از وزن بازیگری در مواجهه با آنها برخوردار نیست. از این رو سناریوی اصلی پیش روی جولانی این است که به صورت نمایشی حفظ ظاهر کند؛ اما در پشت پرده هر آنچه میتواند برای افزایش قدرتش انجام دهد.
البته که این سناریو نیز طیفی از مشکلات را برای او به دنبال خواهد داشت. حذف مخالفان از سوی جولانی، شورشهای گستردهای را علیه او بر میانگیزد. در عین حال، انفعالش در برابر کنشگران خارجی، مردم سوریه و حتی متحدانش را علیه او تحریک خواهد کرد. در این میان نباید از یاد ببریم که مواضع جولانی علیه بازیگرانی نظیر ایران هم برای او امنیتساز نیست.
وی در مدت اخیر بارها به تهدید ادعایی ایران اشاره کرده و مدعی شده که وی و گروهش توانستند با فتح سوریه، جلوی حمله ایران و متحدانش را به اسرائیل از طریق خاک سوریه بگیرند. با این حال، خود جولانی با علم به موقعیت منطقهای ایران اذعان میکند که سوریه نمیتواند نسبت به روابط با ایران بیاعتنا باشد. از این رو، تلاشهای «ابومحمد الجولانی» در ابعاد داخلی و منطقهای برای بیشینه سازی قدرتش با موانع جدی رو به رو است.
در نهایت نظریه نئولیبرالیسم در مطالعات روابط بینالملل نیز از بسترهایی برای مطرح شدن جهت تعیین چشماندازهای آتی حضور «ابومحمد الجولانی» در قدرت برخوردار است. بر اساس بنیادهای این نظریه، همکاری و تعامل در محیط بینالمللی به ویژه در قالب سازمانها و نهادهای مختلف، یک اصل اساسی است. نئولیبرالیسم تاکید دارد که انگیزههای اقتصادی، زمینههای مناسبی را برای همکاری کشورها شکل میدهند و میتوانند برای آنها رونق و رفاه را به دنبال داشته باشند؛ از این رو کشورها در قالب توسعه همکاریهای خود سعی دارند تا از مزایای تعامل اقتصادی سود ببرند. موضوعی که چه در قالب روابط دو جانبه کشورها و چه در قالب سازمانهای بین المللی رنگ واقعیت به خود میگیرد. «ابومحمد جولانی» در روزهای اخیر اعلام کرده که هدف وی رشد و توسعه اقتصادی سوریه است. او تاکید کرده که سوریه تحت رهبری او سعی دارد مدل توسعه عربستان سعودی را مورد توجه قرار دهد. در عین حال جولانی از رهگذر تعامل با برخی کشورهای غربی سعی دارد تا راه را برای توسعه همکاریهای اقتصادی با آنها هموار کند.
با این همه، از نگاهی کلان، چندان به نظر نمیرسد که او در این حوزه موفق باشد. دلیل اول این مساله این است که اساسا وی از زمینهها و وزن لازم برای اوج دهی به ایدههای نولیبرالی نئولیبرالی در سوریه برخوردار نیست. نولیبرالیسم نئولیبرالیسم جدای از اینکه ایدهای عمدتا اقتصادی است، در عین حال بنیانهای سیاسی محکمی را هم دارد. این ایده تاکید بر حاکمیت دموکراسی و افکار دموکراتیک دارد و نقطه تاکید خود را بر چرخش نخبگان قرار میدهد. این در حالی است که ساختار سیاسی که جولانی و متحدانش در سوریه تعریف خواهند کرد، کمترین شباهتی با ایدههای نولیبرالیستی نئولیبرالیستی ندارد.
در عین حال، کلیت جامعه سوریه و البته بازیگران موثر در معادله سوریه (بازیگران خارجی) هم لزوما از افکار و ایدههای نئولیبرالی حمایت نمیکنند. جدای از همه این مسائل اینکه رهبر سابق گروه تررویستی النصره به عنوان یکی از شاخههای القاعده و داعش بخواهد نئولیبرالیسم را در سوریه حاکم کند، بیش از همه شبیه به وصلهای است که به جولانی نمیچسبد!