" او را نکشید، باید همه چیز را اعتراف کند. " این جمله شخصیتی بزرگ پیش از مرگ بود. در واقع او یک فیلسوف، متفکر، انقلابی، تاریخ نگار، روزنامه نگار، سیاستمدار روس و البته نظریهپرداز مارکسیست بود. بله، این شخص لئون تروتسکی است. در واقع با اینکه احساس میشد تروتسکی در کشور مکزیک و در کمال امنیت است، ولی با نقشهای طراحی شده به قتل رسید.
وحید محمود قره باغ؛ در واقع شخصی با نام مستعار جکسون خواستار دیدار تروتسکی شد؛ او که خود را از طرفداران تروتسکی معرفی کرده بود از او خواست تا کتابش را پیش از انتشار بررسی کند. از آنجایی که جکسون از نظر ظاهر مردی موجه نشان میداد از این رو کسی سو ظن پیدا نکرد و حتی او را بازرسی نیز نکردند. در نهایت جکسون که با تروتسکی مشغول صحبت گرم و صمیمانهای بود و درست زمانی که تروتسکی در حال خواندن کتاب بود، به ناگاه توسط جکسون و با تیشه کوهنوردی از پشت سر ضربه سختی خورد و جان سپرد.
تروتسکی در آغاز تشکیل اتحاد جماهیر شوروی، کمیسر خلق جهت روابط خارجی بود؛ در ادامه او به مقام وزارت جنگ رسید و به رهبری ارتش سرخ نوبنیاد دست یافت. او نقش مهمی در پیروزی ارتش سرخ در جنگ داخلی روسیه داشت. از سویی دهه سی میلادی برای تروتسکی مقطع پر فراز و نشیبی بود؛ او به دلیل اختلاف نظرهایی که با استالین بر سر قدرت و نحوه اداره حکومت داشت، از حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه اخراج و به تبعید از اتحاد شوروی محکوم شد. اما قلم تروتسکی در تبعید نیز همچنان پر کار بود؛ او در این برهه چندین کتاب مهم در خصوص فاشیسم و رژیم استالین به رشته تحریر درآورد. با اینکه بعدها استالین نقش خود را در مرگ تروتسکی انکار میکرد ولی از سوی مکتب او و طرفدارانش، تروتسکی عنصری خطرناک برای حکومت استالین و جریان چپ روسی در جهان بود.
گفتنی است ایدههای تروتسکی پایه و اساس تئوری تروتسکیسم بود. ضمن این که او در واپسین سالهای زندگی، کتابها و مقالات بیشماری بر علیه خائنین به انقلاب نوشته بود. همچنین او خواستار برپایی دوباره شوراها و دموکراسی چند حزبی بود و این مهم بیش از پیش استالین را بر آن میداشت که حتی حضور تروتسکی در تبعید را نیز برنتابد؛ چرا که تروتسکی حتی تا سالهای پایانی حیاتش نیز چنان با نفوذ، قدرتمند و کاریزما داشت که قادر باشد تغییر و یا به عبارتی کودتا و حتی انقلابی را در روسیه رهبری کند.
این سرنوشت آشنایی بود که به بیگانهای در تبعید مبدل شد.