کد خبر: ۸۰۵۳۳۳

در آخرین دیدار میرزا کوچک‌خان با همسرش چه گذشت؟

در آخرین دیدار میرزا کوچک‌خان با همسرش چه گذشت؟

میرزا برای اینکه محبوب قلوب مردم خسته از ظلمِ کوچه و بازار شود، چیزی کم نداشت. این را «سیامک ایزدی»، کارشناس فرهنگی و راهنمای خانه میرزا کوچک خان جنگلی در رشت می‌گوید.

تاریخ انتشار: ۰۰:۰۹ - ۱۳ آذر ۱۴۰۳

«افسوس می‌خورم که مردم ایران پس از محو ما خواهند فهمید که بوده‌ایم؛ چه می‌خواستیم و چه کردیم... امروز دشمنان، ما را دزد و غارتگر خطاب می‌کنند در‌صورتی‌که هیچ قدمی جز در راه آسایش مردم و حفاظت مال و جان و ناموس آنها برنداشتیم...»

به گزارش فارس، این، بخشی از آخرین نامه رهبر نهضت جنگل است به یکی از دوستانش؛ درد‌نامه‌ای که میرزا کوچک خان، کمی قبل از شهادت غریبانه‌اش نوشت و با گلایه از بی‌وفایی‌ها و بی‌مهری‌ها، از روز‌هایی گفت که ایرانی‌ها حسرت جای خالی قهرمانی، چون او را خواهند خورد...

از روزی که سروِ قامتِ اسطوره آزادیخواهی گیلان در سرمای آذرماهی کوه‌های ماسال خمید، ۱۰۳سال می‌گذرد، اما روایت مقاومت قهرمانانه او در مقابل جریان استعمار خارجی و استبداد داخلی، هر روز تازه‌تر از قبل، جوانه می‌زند و نو به نو می‌شود. اگر مشتاقید با روایت‌های ناشنیده و کمتر شنیده‌شده از زندگی و نهضت میرزا کوچک خان جنگلی همراه شوید، گفت‌و‌گوی ما با «سیامک ایزدی»، کارشناس فرهنگی و راهنمای گردشگری را از دست ندهید.

در آخرین دیدار میرزا کوچک‌خان با همسرش چه گذشت؟/// در حال تکمیل

آنچه خوبان همه دارند، میرزا یک‌جا داشت

میرزا برای اینکه محبوب قلوب مردم خسته از ظلمِ کوچه و بازار شود، چیزی کم نداشت. این را «سیامک ایزدی»، کارشناس فرهنگی و راهنمای خانه میرزا کوچک خان جنگلی در رشت می‌گوید و در ادامه، شمایل گیله‌مرد قهرمان تاریخ معاصر ایران را اینطور برایمان ترسیم می‌کند: «میرزا یونس استادسرایی معروف به میرزا کوچک خان، چهره‌ای شناخته‌شده در شهر رشت و منطقه گیلان بود. نه‌فقط، چون پدرش، میرزا بزرگ، از شخصیت‌های برجسته و عضو شورای شهر رشت بود. مِهر میرزا را ویژگی‌های اخلاقی و رفتاری‌اش، به دل مردم انداخت؛ بس که مؤدب، خوش‌برخورد و متواضع بود. صبوری‌اش زبانزد بود؛ به‌ویژه وقتی نوبت حرف زدن دیگران و گوش دادن او می‌رسید. موقع شنیدن حرف دیگران، حس امنیت می‌داد به آنها، چون سرش را به زیر می‌انداخت و در چشم‌هایشان خیره نمی‌شد.

در آخرین دیدار میرزا کوچک‌خان با همسرش چه گذشت؟/// در حال تکمیل

دیگر همه می‌دانستند میرزا طرفدار عدالت و حامی مظلومان است. مداومت به ورزش باستانی باعث شده بود میرزا کوچک از نظر جسمانی، مردی قوی‌هیکل و چهارشانه با بازوانی ورزیده و از نظر روحی، پهلوان‌مسلک باشد. دیگر هرکس مشکلی داشت، امیدوارانه به میرزا مراجعه می‌کرد. با همین روحیات هم بود که توانست در دل اقشار و طبقات مختلف مردم گیلان نفوذ کند.»

در آخرین دیدار میرزا کوچک‌خان با همسرش چه گذشت؟/// در حال تکمیل

(میرزا کوچک در دوران طلبگی)

مردی که آبش با اجنبی توی یک جوی نرفت

همه انتظار داشتند پسر میرزا بزرگ که در مدارس علمیه شهر‌های رشت، قزوین و تهران، درس دین خوانده بود، به یکی از روحانیون مهم گیلان تبدیل شود، اما او مسیر متفاوتی انتخاب کرد و در قامت یک فرد انقلابی با حوادث و تحولات سیاسی ایران همراه شد. اندیشه میرزا کوچک خان، ترکیبی از اسلام‌گرایی و استقلال‌طلبی همراه با عدالت‌خواهی و آزادی‌خواهی بود و در تمام عمر، آبش با هیچ ظالمی توی یک جوی نرفت؛ نه اجنبی‌های استعمارگر و نه مفسدانی که به اسم حکومت مرکزی، با استبدادشان، خون مردم را در شیشه کرده بودند. اینطور بود که در هر نقطه از ایران که به مردم ظلم می‌شد، برای حمایت از مظلومان حاضر می‌شد. در قحطی جنگ جهانی اول هم، میرزا با همکاری کشاورزان گیلان، کیسه‌های برنج برای تهران و تبریز می‌فرستاد.

در آخرین دیدار میرزا کوچک‌خان با همسرش چه گذشت؟/// در حال تکمیل

(میرزا کوچک خان جنگلی در دوران فعالیت‌های مشروطیت)

اوج نقش‌آفرینی سیاسی و مبارزاتی میرزا، اما در دوران مشروطه بروز کرد. ایزدی در این باره می‌گوید: «میرزا کوچک خان، یکی از نیرو‌های انقلابی بود که در جریان مشروطیت، موفق به فتح تهران شدند. اما اسم او از زمان تاسیس جمعیت اتحاد اسلام، پرآوازه شد. این تشکل برای مقابله با نفوذ اجنبی‌ها در ایران شکل گرفته بود؛ از روسیه و انگلیس تا عثمانی که در غیاب یک حکومت مرکزی قدرتمند، به صورت علنی در شهر‌های ایران قدرت‌نمایی و به مردم ظلم می‌کردند؛ و این چیزی نبود که میرزا بتواند آن را تحمل کند. معروف است میرزا یک بار دید یک نیروی روس دارد با قنداق تفنگ، یک شهروند رشت را مورد آزار و اذیت قرار می‌دهد. آنقدر این رفتار ظالمانه و تحقیر‌آمیز برایش گران آمد که با یک گلوله، آن اجنبی را از پا درآورد...»

در آخرین دیدار میرزا کوچک‌خان با همسرش چه گذشت؟/// در حال تکمیل

یک نهضت به تنوع اقوام ایران

«بعد از ماجرا‌های قیام مشروطیت، موضوع ایجاد جمعیت اتحاد اسلام مطرح شد. قرار بود روحانیون و فعالان مشروطه در نقاط مختلف این تشکل را ایجاد کنند، اما فقط میرزا کوچک خان موفق شد جمعیت اتحاد اسلام را در رشت تأسیس کند. از آن موقع، هدف میرزا، پایه‌گذاری یک قیام برای اخراج نیرو‌های بیگانه، رفع بی‌عدالتی، مبارزه با خودکامگی و استبداد شاه و برقراری دولت مردمی شد. اینجا بود که میرزا با خلوص نیت و افکار وطن‌دوستانه‌اش توانست اقشار و طبقات مختلف مردم گیلان را با خودش همراه کند. خبر شکل‌گیری نهضت میرزا که دهان به دهان پخش شد، از مردم عادی جامعه به‌ویژه کشاورزان و خرده مالک‌های تحت ستم خان‌ها و ارباب‌ها گرفته تا چهره‌های تحصیلکرده مثل دکتر حشمت و تجار صاحب نفوذ مثل احمد خان کسمائی به او ملحق شدند. حاج احمد کسمائی از راه فروش ابریشم به شرکت بُنه فرانسه، هزینه خرید تفنگ برای جنگلی‌ها را تأمین می‌کرد.

در آخرین دیدار میرزا کوچک‌خان با همسرش چه گذشت؟/// در حال تکمیل

البته منطقه تحت نفوذ میرزا و قیام جنگل فقط محدود به گیلان نبود. جنگلی‌ها در مازندران تا منطقه نور، منطقه خلخال در اردبیل، طارم و ماه‌نشان در زنجان و همچنین الموت و طالقان نفوذ داشتند. به طور کلی در آن زمانه جولان اجنبی‌ها در ایران، نهضت جنگل به پناهگاهی برای اقوام مختلف ایران تبدیل شده بود و جنگلی‌ها از کرد، لر، ترک و... تفنگچی داشتند.

در آخرین دیدار میرزا کوچک‌خان با همسرش چه گذشت؟/// در حال تکمیل

(گائوک آلمانی/ نفر سمت چپ)

فراتر از این، بعضی نیرو‌های خارجی هم به میرزا پناه آورده بودند و با قیامش همکاری می‌کردند؛ مثل بعضی از افسران آلمانی و اتریشی. این افراد که بعد از جنگ جهانی اول از زندان روس‌ها فرار کرده بودند، با شنیدن آوازه جنگلی‌ها، خودشان را به گیلان رساندند و به سپاه میرزا کوچک خان ملحق شدند. در آن میان، «گائوک» آلمانی که میرزا اسم ایرانی «هوشنگ» را برایش انتخاب کرده بود، تنها کسی بود که تا آخرین لحظات زندگی میرزا در کنار او ماند.»

در آخرین دیدار میرزا کوچک‌خان با همسرش چه گذشت؟/// در حال تکمیل

(نمونه کتاب‌های قدیمی که در خانه میرزا کوچک خان در معرض دید عموم قرار دارد)

وقتی بیسواد و کودک کار، جایی در تفکر میرزا نداشتند

«نهضت جنگل، یک نهضت مترقی بود که منطبق با پیشرفت‌ها و تحولات روز حرکت می‌کرد. برای مثال میرزا کوچک خان، مراکز علمی متعددی تأسیس کرد که حتی بانوان هم می‌توانستند در آن تحصیل کنند. اصولاً برابری حقوق زن و مرد به لحاظ مدنی، یکی از قوانین جاری در نهضت جنگل بود. علاوه‌بر‌این، وجود کودک کار در مناطق تحت نفوذ جنگلی‌ها، ممنوع بود و اعلام شده بود کودکان زیر ۱۴سال نباید کار کنند. از آن طرف، میرزا برای تهییج تفنگچی‌ها و دمیدن روح حماسی در آنها، در پایگاه‌های نظامی نهضت جنگل، برای نیرو‌ها شاهنامه می‌خواند. در مدارس تأسیس‌شده توسط میرزا هم، شاهنامه‌خوانی معمول بود.»

در آخرین دیدار میرزا کوچک‌خان با همسرش چه گذشت؟/// در حال تکمیل

(روزنامه «جنگل»، نشریه اختصاصی نهضت جنگل)

کارشناس فرهنگی که سال‌ها در زمینه نهضت جنگل و زندگی و مبارزات میرزا کوچک خان مطالعه و پژوهش داشته، در ادامه می‌گوید: «نهضت جنگل حتی روزنامه اختصاصی هم داشت. روزنامه جنگل که اولین دوره‌اش از ۲۰مرداد ۱۲۹۶شمسی کلید خورد، با چاپ سنگی در منطقه کسما چاپ می‌شد. این روزنامه، حاوی افکار و اهداف جنگلی‌ها بود و برای روشن شدن افکار عمومی منتشر می‌شد. در پیشانی روزنامه جنگل نوشته شده بود: «این روزنامه فقط نگاهبان حقوق ایرانیان و منوّر افکار اسلامیان است...»

در آخرین دیدار میرزا کوچک‌خان با همسرش چه گذشت؟/// در حال تکمیل

(میرزا کوچک خان جنگلی در جمع یاران)

من با هموطنم جنگ ندارم

«در عمر ۷ساله نهضت جنگل، میرزا به هیچ نقطه از ایران حمله نکرد و از جنگ داخلی پرهیز داشت. او دلش برای تمام مردم ایران می‌تپید و برای آزادی و ر‌هایی همه آنها از ظلم استعمار و استبداد، مبارزه می‌کرد. روایت است یک بار یکی از نیرو‌های نظامی دولت مرکزی را که به دست جنگلی‌ها اسیر شده بود، پیش میرزا آوردند. میرزا به یارانش سفارش کرد به آن فرد، آب بدهند و با او بدرفتاری نکنند. بعد نزدیکش رفت و پرسید: برای چه به این اطراف آمده‌ای؟ آن فرد که به شدت ترسیده بود، به دروغ گفت: آمده بودم برای دزدی. میرزا دوباره پرسید: خب، دنبال چه چیزی بودی؟ گفت: می‌خواستم تفنگ تو را بدزدم. میرزا بدون تعلل، بند تفنگش را از شانه‌اش جدا کرد و آن را به دزد تقلبی داد. بعد هم، او را آزاد کرد که برود...»

ایزدی مکثی می‌کند و در ادامه می‌گوید: «حتی بسیاری از یاران میرزا هم نمی‌-توانستند این رفتار‌های او را هضم کنند. به او می‌گفتند: چرا اجازه نمی‌دهی با کشتن نیرو‌های ارتش مرکزی، کار را تمام کنیم؟ میرزا در جوابشان می‌گفت:، چون اینها ایرانی‌اند. چون هموطن ما هستند...»

در آخرین دیدار میرزا کوچک‌خان با همسرش چه گذشت؟/// در حال تکمیل

(میرزا کوچک خان جنگلی در جمع یاران)

وقتی «مَنگلی»‌ها را برای بدنام کردن «جنگلی»‌ها عَلَم کردند!

«بدخواهان داخلی و دشمنان خارجی از هیچ تلاشی برای بدنام کردن نهضت جنگل و خراب کردن وجهه جنگلی‌ها دریغ نکردند. یکی از این تلاش‌ها، درست کردن گروه جعلی «مَنگلی»‌ها بود!

میرزا و یارانش با شروع نهضت جنگل، تصمیم گرفتند محاسن بگذارند و با هم عهد بستند تا زمانی که پیروز نشدند، مو‌ها و محاسن‌شان را اصلاح نکنند. در مقطعی، بدخواهان با اجیر کردن عده‌ای مزدور که از خارج از ایران از منطقه قفقاز آمده بودند، گروهی تشکیل دادند به نام مَنگلی‌ها. این مزدوران که مثل جنگلی‌ها مو‌هایشان را بلند کرده و ریش گذاشته و مثل آنها لباس پوشیده بودند، با حمله به روستا‌ها، اموال مردم را غارت می‌کردند.

مردم وحشت‌زده، با تعجب از همدیگر می‌پرسیدند: جنگلی‌ها که مردمدار بودند! چرا اینطور شده‌اند؟! خیلی نگذشت که معلوم شد این توطئه، زیر سر روسیه و انگلیس است که می‌خواستند جنگلی‌ها را پیش مردم خراب کنند...»

در آخرین دیدار میرزا کوچک‌خان با همسرش چه گذشت؟/// در حال تکمیل

(تصاویر منتسب به بانوان فعال در نهضت جنگل)

از «بلور خانم» تا «عظمت خانم فولادلو»؛ جایگاه ویژه زنان در نهضت جنگل

قیام جنگل که با هدف بیرون راندن نیرو‌های اجنبی از گیلان و کل کشور و برقراری عدالت در جامعه ایران شکل گرفته بود، با ایجاد فرصت برای نقش‌آفرینی زنان، این قشر تأثیرگذار جامعه را هم در افتخار مبارزه برای آزادی و استقلال ایران سهیم کرد. روایت سیامک ایزدی از مشارکت زنان در نهضت جنگل، خواندنی است: «زنان در نهضت جنگل به لحاظ سیاسی و اجتماعی، نقش مؤثری داشتند. در آن میان، چند بانو به شکلی ویژه، کمک‌حال قیام میرزا کوچک خان جنگلی بودند ازجمله «هیبت بانو» که همراه شوهرش، صفرخان، در منطقه دیلمان فعالیت می‌کرد. هیبت بانو که زنی قوی‌هیکل بود، شش لول به کمر و پاتابه به پا می‌بست و همراه مردان به جنگ می‌رفت.

«بلور خانم» و «بتول خانم» هم، دو خواهر بودند که در مناطق لوشان، منجیل و رودبار به انبار‌های انگلیس شبیخون میزدند و برای جنگلی‌ها، آذوقه و مهمات می‌بردند. «شاطلا خانم»، یکی دیگر از بانوان مؤثر در نهضت جنگل بود. او که به لباسهایش، پولک‌های طلا آویزان بود و حتی تفنگش هم از طلا بود!، قطار فشنگ به کمر می‌بست و پا به پای مردان می‌جنگید.

در آخرین دیدار میرزا کوچک‌خان با همسرش چه گذشت؟/// در حال تکمیل

(تصویر منتسب به «عظمت خانم فولادلو»، خان خلخال و از زنان فعال در نهضت جنگل)

«کربلایی خانم»، خواهر میرزا هم که به یاری قیام برادر آمده بود، در روستا‌های اطراف فومن، بانوان را جمع می‌کرد و با صحبت‌هایش، برای آنها روشنگری می‌کرد. کربلایی خانم که بانوی شجاع و غیوری بود با تشکیل گروه‌هایی متشکل از زنان روستایی، به آنها آموزش‌هایی می‌داد که بتوانند از خودشان دفاع کنند.

خانم «عظمت فولادلو» هم، یکی از زنان مؤثر در نهضت جنگل بود. او که خان منطقه خلخال بود و برادرش هم وزارت جنگ میرزا را بر عهده داشت، تفنگ به دست می‌گرفت و می‌جنگید.»

در آخرین دیدار میرزا کوچک‌خان با همسرش چه گذشت؟/// در حال تکمیل

پایان غم‌انگیز قصه چریک تنها...

کمبود منابع مالی، خستگی و بی‌انگیزگی بعضی از جنگلی‌ها و اختلافات درونی، و حمله نیرو‌های نظامی دولت مرکزی به رهبری رضاخان سردار سپه و نظامیان انگلیس، باعث ضعف و سقوط نهضت جنگل شد. ایزدی مقطع غم‌انگیز پایانی زندگی میرزا را اینطور روایت می‌کند: «عظمت خانم فولادلو به‌عنوان خان منطقه خلخال، با ارسال نامه از میرزا دعوت کرد برای تجدید قوا و سازماندهی مجدد نیرو‌ها به خلخال برود. میرزا دعوت او را اجابت کرد، اما وقتی به همراه تنها یار وفادارش یعنی گائوک آلمانی در کوه‌های ماسال به سمت خلخال در حرکت بود، گرفتار برف و بوران شدید شد. زخمی بودن گائوک هم، اوضاع را برایشان سخت‌تر کرد. میرزا که حاضر نبود یار باوفایش را تنها بگذارد، او را روی دوش گرفت. شاید اگر به‌تنهایی به حرکتش ادامه می‌داد، آن مسیر، ناتمام نمی‌ماند.

در آخرین دیدار میرزا کوچک‌خان با همسرش چه گذشت؟/// در حال تکمیل

(مردی که سر میرزا را از تنش جدا کرد)

اهالی روستای گیلوان روز ۱۱ آذر سال ۱۳۰۰ وقتی میرزا و گائوک را پیدا کردند که هر دو در سرمای شدید کوهستان یخ‌زده بودند...، اما این پایان قصه میرزا نبود. امیرمقتدر طالشی که در جنگ‌های مختلف از میرزا شکست خورده بود، نیرو‌هایش را برای یافتن میرزا به کوه‌های ماسال اعزام کرده بود، اما آنها وقتی سررسیدند که مردم روستا در حال دفن پیکر میرزا بودند. 

اینجا بود که سالار شجاع، فرمانده نیرو‌های اعزامی برای اینکه امیر مقتدر بتواند از دولت مرکزی جایزه بگیرد، به یک چوپان محلی پول داد تا سرِ میرزا را در قبر از تنش جدا کند. خبر که پیچید روی چاقوی او رد خون نشسته، شایعه شد میرزا هنوز زنده بوده که سرش را جدا کردند؛ مثل شهید کربلا...

در آخرین دیدار میرزا کوچک‌خان با همسرش چه گذشت؟/// در حال تکمیل

(سر بریده شهید میرزا کوچک خان جنگلی که برای رضاخان فرستاده شد)

وقتی رضاخان برای میرزا کوچک خان گریه کرد

سرِ میرزا کوچک خان عاقبت به دست خالو قربان، همان یار خائن میرزا افتاد. او که با وعده درجه سرهنگی به میرزا خیانت کرده بود، سرِ شهید نهضت جنگل را چند روز در انبار نفت برادران نوبل در رشت به نمایش گذاشت! اما به همین هم راضی نشد. چند روز بعد، سر را به تهران برد و به رضاخان سردارسپه پیشکش کرد. می‌گویند رضاخان سر را نگاه نکرد. پنجره اتاقش را باز کرد، نفس عمیقی کشید و لحظاتی بعد، همه دیدند شانه‌هایش دارد تکان می‌خورد...

در آخرین دیدار میرزا کوچک‌خان با همسرش چه گذشت؟/// در حال تکمیل

(میرزا کوچک خان/ خالو قربان/ رضاخان)

از نوع مکاتباتی که میان رضاخان و میرزا وجود داشت، معلوم بود او برای سردار جنگل احترام قائل است. او در یکی از نامه‌ها خطاب به میرزا نوشته بود: در وطن‌پرستی شما شکی نیست، اما می‌می‌خواهم شما تسلیم شوید... وقتی سرِ میرزا در مقابل رضاخان قرار گرفت، زیر لب گفت: اینها که یار میرزا بودند، با تمام زحماتی که کشید و علیه اجنبی‌ها جنگید، سر او را بریدند. این دور و بری‌ها من، کِی سر مرا می‌برند؟...»

در آخرین دیدار میرزا کوچک‌خان با همسرش چه گذشت؟/// در حال تکمیل

(خانه موزه میرزا کوچک خان جنگلی در محله استادسرا در رشت)

خانه‌ای که سند آزادیخواهی شد

«سرِ میرزا را به قبرستان قدیمی تهران در میدان حسن‌آباد بردند و دفن کردند؛ همان‌جا که الان ایستگاه یک آتش‌نشانی تهران برپاست. به همین مناسبت، ستون یادبودی به نام میرزا کوچک خان در میدان حسن‌آباد تهران نصب شده است.

در آخرین دیدار میرزا کوچک‌خان با همسرش چه گذشت؟/// در حال تکمیل

در آخرین دیدار میرزا کوچک‌خان با همسرش چه گذشت؟/// در حال تکمیل

(ستون یادبود میرزا کوچک خان جنگلی در میدان حسن آباد تهران / مقبره میرزا در سلیمان داراب رشت)

سرِ میرزا، اما مهمان موقتی قبرستان تهران بود، چون با تلاش دوستان میرزا، سر از آنجا خارج و بعد از انتقال به رشت، در قبرستان سلیمان داراب دفن شد. ۲۰سال طول کشید تا بعد از تبعید رضاشاه به جزیره موریس، قبر میرزا در روستای گیلوان نبش و پیکرش به سرش ملحق شد...»

در آخرین دیدار میرزا کوچک‌خان با همسرش چه گذشت؟/// در حال تکمیل

(«سیامک ایزدی»، راهنمای خانه میرزا کوچک خان در حال ارائه توضیحات به بازدیدکنندگان)

سیامک ایزدی که حالا ۱۰سال می‌شود به‌عنوان راهنمای خانه میرزا کوچک خان از مهمانان سردار نهضت جنگل میزبانی می‌کند، درباره ماجرا‌های این خانه بعد از شهادت میرزا اینطور می‌گوید: «وقتی میرزا کوچک خان کشته شد، اعضای خانواده‌اش از ترس، یا از گیلان فراری شدند یا هویتشان را پنهان کردند. به همین دلیل خانه میرزا در محله استادسرای رشت در گذر زمان، مخروبه شد. بعد از تبعید رضاشاه که خانواده میرزا به آن محله برگشتند، برادر میرزا طبق وصیت او خانه را فروخت. آن خانه وسیع، ۳بار دست به دست و توسط مالکان به قطعات کوچک تقسیم و فروخته شد. 

در آخرین دیدار میرزا کوچک‌خان با همسرش چه گذشت؟/// در حال تکمیل

در آخرین دیدار میرزا کوچک‌خان با همسرش چه گذشت؟/// در حال تکمیل

در آخرین دیدار میرزا کوچک‌خان با همسرش چه گذشت؟/// در حال تکمیل

در آخرین دیدار میرزا کوچک‌خان با همسرش چه گذشت؟/// در حال تکمیل

(خانه میرزا کوچک خان؛ از آتش سوزی تا بازسازی و تبدیل به موزه)

آخرین مالک خانه میرزا که بساز و بفروش بود، قصد داشت خانه را تخریب و نوسازی کند که با مقاومت مردم محله مواجه شد. در نهایت آقای «شگفت»، شهردار وقت رشت به ماجرا ورود کرد و با تهاتر خانه میرزا با یک زمین دیگر، باعث حفظ خانه میرزا شد.

در آخرین دیدار میرزا کوچک‌خان با همسرش چه گذشت؟/// در حال تکمیل

در آخرین دیدار میرزا کوچک‌خان با همسرش چه گذشت؟/// در حال تکمیل

در آخرین دیدار میرزا کوچک‌خان با همسرش چه گذشت؟/// در حال تکمیل

(چند نما از خانه میرزا کوچک خان)

خانه میرزا کوچک خان جنگلی در فاصله سال‌های ۸۰ تا ۸۴ با همکاری شهرداری، میراث فرهنگی و یکی از بزرگان رشت، بازسازی و به محل بازدید عموم مردم تبدیل شد. حالا وسایل، عکس‌ها و اسناد به جا مانده از میرزا در این خانه قدیمی در معرض دید علاقه‌مندان است. 

در آخرین دیدار میرزا کوچک‌خان با همسرش چه گذشت؟/// در حال تکمیل

در آخرین دیدار میرزا کوچک‌خان با همسرش چه گذشت؟/// در حال تکمیل

(نوه «خالو قنبر»، یکی از یاران میرزا کوچک خان)

بعضی وسایل خانه هم، یادگار‌هایی است که بازماندگان اعضای نهضت جنگل به خانه میرزا اهدا کرده‌اند؛ مثل یکی از تفنگ‌ها. یک بار فرد سالمندی برای بازدید از این خانه آمده بود که می‌گفت ساکن خارج از کشور است. وقتی با هم گپ زدیم و عشق من به میرزا را دید، سر کیف آمد و گفت: من، نوه خالو قنبر، یکی از یاران میرزا هستم. یک تفنگ قدیمی از پدربزرگم برایم به یادگار مانده. امروز تصمیم گرفتم آن را به خانه میرزا هدیه کنم.»

در آخرین دیدار میرزا کوچک‌خان با همسرش چه گذشت؟/// در حال تکمیل

در آخرین دیدار میرزا کوچک خان با همسرش چه گذشت؟

درباره میرزا کوچک خان جنگلی و قیامش، بسیار گفته و نوشته‌اند، اما به‌ندرت از زندگی شخصی او و همسر و فرزند (ان) احتمالی‌اش حرفی به میان آمده. می‌گویند نام همسر میرزا، بانو «جواهر» بوده که او را «صدیقه» هم صدا می‌زدند. به نظر می‌رسد ازدواج آنها به علت ماهیت مبارزه چریکی میرزا کوچک خان، هرگز فاش نشده باشد. از همرزمان نزدیک میرزا نقل شده که این بانوی دلیر که یک سال و چند ماه قبل از شهادت میرزا به همسری او درآمده بود، پیش از آنکه صاحب فرزند شود، لباس چریکی می‌پوشید و گاه در مبارزات میرزا در کنار او بود...

در آخرین دیدار میرزا کوچک‌خان با همسرش چه گذشت؟/// در حال تکمیل

(سردیس «ابراهیم فخرایی» در خانه میرزا کوچک خان جنگلی)

یکی از اطلاعات محدود درباره همسر میرزا کوچک خان را «ابراهیم فخرایی»، منشی مخصوص میرزا، در تاریخ ثبت کرده است. او در کتابش با نام «سردار جنگل»، حال و هوای آخرین دیدار میرزا کوچک خان و همسرش را روایت کرده. فخرایی به نقل از یکی از محارم میرزا می‌نویسد: «او هنگام وداع از همسرش چنین گفت: اوضاعمان از همه جهات مغشوش و نامعلوم است؛ خطر از هر سو احاطه‏ مان نموده و در معرض طوفان حوادث قرار گرفته‏‌ایم. جزئیات آینده به قدر کفایت مبهم و تاریک به نظر مى‏ رسد و امکان هست که باز تاریک‏‌تر شود. تو گناهى ندارى جز این که همسر من هستى و سزاوار نیست بی سرپرست و بلاتکلیف بمانى و زندگیت سیاه و تباه شود یا خداى نکرده در معرض خطر قرار بگیرد. طلاق، حلّال همه این مشکلات است و تو بعد از طلاق به حکم شرع و عرف مجاز خواهى بود، شالوده نوینى را براى زندگى آینده ‏ات بریزى...

در آخرین دیدار میرزا کوچک‌خان با همسرش چه گذشت؟/// در حال تکمیل

همسرش گفت: من این پیشنهاد را نمى‏ پذیرم، زیرا مایل نیستم به پیمان ‏شکنى و بى ‏وفایى متهم شوم. من اگر این پیشنهاد را بپذیرم، مردم به من چه خواهند گفت؟ آیا نمى‏ گویند هنگام خوشى و اقبال روزگار با شوهرش، انباز بود، اما زمان بروز مصیبت، ناساز گشته است؟ نه، نه، تسلیم به چنین امرى به من گوارا نیست. من تو را هنوز روى پله شهرت و افتخار مى‏ بینم و به مراتب فرزانگی ات آگاهم… اگر زنده بمانى، خداى بزرگ را سپاسگزار خواهم بود از این که به کالبدم روح تازه دمیده است و اگر از پاى درآیى که طلاق خدایى، خود به خود جارى شده است. با این همه، محال است که به پیوند دیگرى درآیم و شخص دیگرى را به همسرى برگزینم و مطمئن خواهى بود که عهد خود را تا لب گور ادامه خواهم داد...

در آخرین دیدار میرزا کوچک‌خان با همسرش چه گذشت؟/// در حال تکمیل

این بگفت و هاى هاى گریست و اشک از دیدگانش جارى شد. میرزا از این حالت همسرش، سخت منقلب و متأثر گردید و از او پوزش طلبید و شخصیت و نجابتش را ستود و گفت:، چون همسرت دزد نبود، لاجرم از مال دنیا چیزى نیاندوخت. خیلى چیز‌ها در حقم گفته ‏اند، اما تو که از همسرت حتى براى روزگار نامعلوم و ابهام ‏آمیز آینده ‏ات کوچکترین ذخیره‏ اى در اختیار ندارى، بهتر از هر کس دیگر مى‏ توانى در باره ‏ام قضاوت کنى… تنها چیزى که از دارایى دنیا در اختیار دارم، یک ساعت طلاست که هدیه انورپاشاست. من اینک آن را به تو مى‏ بخشم که هر وقت زنگش به صدا درآمد، به خاطرات گذشته رجوع کنى و همسر آزرده و حسرت بر دل مانده را به یاد آورى. این بگفت و با چشمانى اشک ‏آلود از همسرش خداحافظى نمود...»

در آخرین دیدار میرزا کوچک‌خان با همسرش چه گذشت؟/// در حال تکمیل

(جوانی و میانسالی «کوچک لشکر آرا»، که مدعی بود تنها فرزند میرزا کوچک خان جنگلی است)

از فرزند میرزا کوچک خان جنگلی چه می‌دانید؟

از دیگر ابهامات زندگی میرزا کوچک خان، ماجرای فردی است که سال‌ها بعد از شهادت او پیدا شد و ادعا کرد فرزند میرزاست. «غلامرضا فروتن»، یکی از شاگردان و نزدیکان ابراهیم فخرایی، از فردی یاد کرده که در سال‌های بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در جلسات خانه فخرایی حضور پیدا کرده و خود را فرزند میرزا کوچک خان معرفی کرده است. در ابتدا، نگاه‌ها به او منفی بود. این شائبه مطرح می‌شد که اگر نسبتی وجود داشته، چرا این رابطه الان مطرح شده؟! 

اما کم‌کم مشخص شد که این فرد ناشناس، صداقت دارد و به دلایلی تا به حال منزوی بوده. برخلاف تصور بعضی‌ها، او که وکیل با‌سابقه‌ای بود و در تهران به کار وکالت مشغول بود، هیچ‌وقت سعی نکرد از نسبت ادعایی‌اش با میرزا، استفاده سیاسی کند. به گفته غلامرضا فروتن، نگاه فخرایی هم به این فرد، مثبت بود و می‌گفت: «چهره، چشم، قد و هیکل او به میرزا شبیه است». فخرایی یک بار هم به یکی از دوستانش گفته بود: «دقیقاً نمی‌توانم بگویم، اما از یکی از جنگلی‌ها شنیدم که میرزا یک پسر داشته.».

در آخرین دیدار میرزا کوچک‌خان با همسرش چه گذشت؟/// در حال تکمیل

اما این فرزند ادعاییِ تازه از راه رسیده که بود؟ می‌گویند میرزا کوچک خان از بانو جواهر یک پسر داشت که نام خود یعنی «کوچک» را برای او انتخاب کرده بود. در همان آخرین دیدار هم از همسرش خواست با کودک شیرخوارش پیش خانواده پدری‌اش برود تا در‌امان باشد. بانو جواهر، اما بعد از شهادت میرزا، ۶ماه بیشتر دوام نیاورد. از اینجا به بعد، دو نفر از دوستان صمیمی میرزا سرپرستی فرزند او را بر عهده گرفتند؛ پسری که حالا دیگر اسمش «کوچک لشکر آرا» بود. کوچک لشکر آرا در تهران بزرگ شد و با تحصیل در رشته حقوق، وکیل شد؛ وکیلی معتقد به شرایع، مومن و نمازخوان.

در آخرین دیدار میرزا کوچک‌خان با همسرش چه گذشت؟/// در حال تکمیل

(کوچک لشکرآرا از طرف معدود اطرافیان بازمانده میرزا کوچک خان، پذیرفته نشد و در گمنامی از دنیا رفت).

اما چرا کوچک لشکر آرا، نسبتش با میرزا کوچک خان جنگلی را در دوره پهلوی برملا نکرد؟ غلامرضا فروتن علت این پرده‌پوشی را با نقل خاطره‌ای از کوچک لشکر آرا پاسخ داده. ظاهراً بعد از دوره مصدق، حدود ۳۰ نفر از مبارزان که یکی از آنها کوچک لشکر آرا بوده، سعی می‌کنند مبارزه‌ای چریکی را به سبک میرزا کوچک خان علیه رژیم پهلوی ساماندهی کنند. پاسخ حکومت پهلوی، اما به‌قدری کوبنده و همراه با خشونت بود که کار آنها به شکنجه‌گاه رژیم و بعد هم، تخت بیمارستان می‌کشد.

این تجربه تلخ باعث شده بود که کوچک لشکر آرا با وجود ارتباط با روشنفکران زمان خود و فعالیت در مجله فکر جوان، نسبتش با سردار جنگل را پنهان کند و به فعالیت‌های سیاسی نزدیک نشود. اما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، او دوباره سعی کرد هویت خودش را آشکار کند. اینطور بود که در حلقه ابراهیم فخرایی حضور پیدا کرد که در آنجا هم پذیرفته نشد و در نهایت در سال ۱۳۸۵ در گمنامی از دنیا رفت...

پرطرفدارترین عناوین