روزنامه شرق نوشت: انتخابات ریاست فدراسیون والیبال ایران قرار است چند روز دیگر، یعنی ۲۶ اسفند، برگزار شود تا بعد از چندین ماه بلاتکلیفی و اداره امور توسط سرپرست، حالا این فدراسیون رئیس جدیدش را بشناسد. اتفاق مهم در این بین نبودن همان اسم همیشگی، یعنی محمدرضا داورزنی، در بین کاندیداهای نهایی فدراسیون والیبال است. امری که به اندازه کافی حکم غافلگیری برای چهرههای نزدیک به این مدیر ورزشی را دارد.
از آن مهمتر اینکه، داورزنی تا چند ماه پیش هم تلاش زیادی کرد تا دوباره به عنوان رئیس فدراسیون والیبال ایران مشغول به کار شود، ولی تعویق انتخابات و احتمالا، رایزنیهای پشت پرده، این فرصت را از او گرفت تا بعد از سالها که مجموعه والیبال ایران تحت هدایت داورزنی مشغول به فعالیت بود، از این پس بدون او طی طریق کند. اتفاقی که به نظر میرسد راه را برای ورود اندیشههای جدید به والیبال میسر کند. داورزنی چهره شناختهشدهای در والیبال ایران است. او سالها روی صندلی ریاست فدراسیون والیبال نشست و اینطور به نظر میرسید که قرار است ریاستش دائمی باشد. به ویژه اینکه هر بار که ماجرای بازنشستگی او مطرح میشد، نامهای یا نهادی از راه میرسید و بندی برای او میگشود، تا داورزنی دوباره مانند پدرخوانده، به کارش در مجموعه والیبال ادامه دهد.
جالب آنکه خودش همواره میگفت تابع قانون است، ولی هر بار که عنوان میشد بازنشسته است و نمیتواند به کار ادامه دهد، باز راهی برای حضورش در والیبال پیدا میشد. بسیاری او را معمار مدیریت جدید والیبال ایران توصیف کردهاند؛ خاصه آنکه مجموعه مورد مدیریت او توانست بهترین نتایج تاریخ والیبال ایران را هم بگیرد. با این حال، بسیاری هم عقیده دیگری دارند. این عده میگفتند داورزنی مزد مدیریت محمدرضا یزدانیخرم در والیبال را گرفته و زیرساختهایی که یزدانیخرم برای والیبال آماده کرده بود، سودش به داورزنی رسید. چهار سال آخر حضور داورزنی در والیبال، این فرضیه را قوت بخشید؛ چراکه تیم احیاشده والیبال ایران، دوباره تبدیل به یک تیم معمولی در دنیا و تیم دوم آسیا شد. داورزنی حتی در برههای، علاقه به والیبال را فدای شغل مدیریتی در وزارت ورزش کرد و در یک رفت و برگشت و بعد از ضعیفشدن بدنه والیبال، دوباره زمام امور را به دست گرفت که این بار دیگر توفیقی نداشت.
البته که داورزنی در سالهای انتهای ریاستش، تصمیمات عجیب و غریب هم کم نگرفت. یکی از بحثبرانگیزترین اتفاقات مربوط به قطع همکاری با سرمربیان خارجی بود. او بعد از قریب به ۱۱ سال تصمیم گرفت هدایت تیم ملی والیبال ایران را به یک مربی ایرانی بدهد و به هشدارهایی که در این زمینه به دستش رسید اصلا وقعی ننهاد. نتیجه شد آنکه شیب سقوط جایگاه والیبال در عرصه جهانی تندتر شد. ایران در خانه، در شرایطی که به نظر میرسید بخت زیادی برای قهرمانی در آسیا دارد، به ژاپن باخت، تا برای معدود دفعاتی در تاریخ، هواداران ایرانی ضمن هوکردن کادر فنی تیم ملی، به تشویق تیم رقیب هم بپردازند. سختترین عواقب این تصمیمگیری مربوط به نتایج تیم ملی در لیگ ملتهای والیبال بود که ایران را بین ۱۶ تیم در رده چهاردهم قرار داد و رؤیای رسیدن به المپیک را تبدیل به بحرانی عجیب و غریب کرد که حالا فقط با یک معجزه شدنی است.
البته که داورزنی در بحث زیرساخت در تیمهای پایه هم مدیریت قابل قبولی نداشت چراکه برخلاف ادعای خودش و نزدیکان سرمربی ایرانیاش، نسل جدیدی که به والیبال پا گذاشتند، هرگز در حدواندازههای نسل طلایی والیبال ایران نبود. رشد گلخانهای تعدادی از ستارههای تیم ملی، نشان دیگری از مدیریت بحثبرانگیز داورزنی در سالهای آخرین مدیریتش بود. جالب آنکه با توجه به تنزل مشهود جایگاه والیبال ایران، انتظار میرفت داورزنی که مثل همیشه داستان بازنشستگیاش مطرح بود، دیگر برای ریاست فدراسیون والیبال کاندیدا نشود.
او ابتدا از این گفت که چنین قصدی ندارد، ولی درست در فاصله اندکی مانده به پایان زمان ثبتنام برای انتخابات، دوباره نامنویسی کرد. داورزنی چهار روز قبل از پایان مهلت نامنویسی گفته بود: «دغدغه جدی من بازیهای آسیایی و المپیک است. در حال بررسی وضعیت ورود به انتخابات فدراسیون والیبال هستم، اما هنوز به جمعبندی نرسیدهام». او، ولی چند روز بعد با اشاره به موضوعی خاص که مسیر را برایش هموارتر کرده بود گفت تصمیم گرفته در انتخابات حاضر باشد. «نکتهای که مطرح شده این است که قوانین داخلی و اساسنامه یک بحث دیگر هستند. تعامل با وزارت ورزش داشتهایم و سعی کردیم این تصمیمگیری را منجر به چالش نکنیم. امیدواریم با تصمیمی که مجلس خواهد گرفت و در برنامه هفتم دیده شده، ورزش کشور بتواند از ظرفیتهای مختلف استفاده کند». ظرفیتهای مختلفی که داورزنی به آن اشاره میکرد دو نکته بود؛ یکی اساسنامه فدراسیون جهانی والیبال که میگوید رئیس میتواند تا ۷۵سالگی در این سمت بماند و دیگری موضوع عجیب و غریبی که ممکن بود به تصویب مجلس برسد.
ماجرا از این قرار است که اخیرا بحثی در مورد امکان ریاست بازنشستگان در فدراسیونهای ورزشی مطرح شده بود که طبق تصویب کمیسیون تلفیق مجلس، ریاست فدراسیونهای ورزشی آماتوری، ریاست کمیته ملی المپیک و ریاست کمیته ملی پارالمپیک شغل محسوب نمیشوند و بازنشستگان هم میتوانند ریاست آنها را عهدهدار شوند. اینها مواردی بودند که داورزنی را خوشحال کرده بود که همچنان بتواند به کارش در فدراسیون والیبال ادامه دهد. «موضوعی که در یک سال گذشته در مجلس بحث شده میتواند تحول خوبی در ورزش کشورمان باشد. فدراسیونها همانطورکه در کشورهای پیشرفته تعریف شدهاند، شغل محسوب نمیشوند و یک موقعیت به حساب میآیند. رؤسای فدراسیونهای کشورهای پیشرفته از کسانی هستند که با آمدنشان، منابع میآورند. اینکه فدراسیون را کوچک و ضعیف کنیم؛ در مسیر درستی نیست. اتفاق الان مجلس خوب است و باید در صحن به تصویب برسد».
آن زمان که داورزنی دوباره تصمیم گرفت در انتخابات نامنویسی کند، موجی از انتقادات به راه افتاد. بسیاری از این گفتند که شائبه حمایتهای بیرونی از محمدرضا داورزنی اثرگذار است یا اینکه قحطالرجالی در عرصه مدیریت ورزشی در ایران بیداد میکند که همچنان مسیر برای ادامه حضور مدیری با تفکرات سنتی هموار میشود. البته داورزنی در آن روزها به هدفش نرسید. فدراسیونیها تصمیم گرفته بودند آبانماه تکلیف ریاست را مشخص کنند، ولی وزارت ورزش و جوانان جلوی این اتفاق را گرفت و انتخابات را به زمان دیگری موکول کرد؛ زمانی که حالا ۲۶ اسفند تعریف شده و با اعلام اسامی کاندیداها مشخص شده که دیگر خبری از پدرخوانده والیبال نیست.
آنطورکه در یک نامه رسمی اعلام شده انتخابات این فدراسیون با حضور پنج کاندیدا برگزار خواهد شد. محمود افشاردوست، پیمان اکبری، سیدمیلاد تقوی، محمد منصوری و امیرحسین منظمی نامزدهای نهایی ریاست فدراسیون والیبالاند. البته که به غیر از داورزنی، رد صلاحیت بهنام محمودی که در دوره گذشته، صلاحیتش برای حضور در انتخابات تأیید شده بود هم از آن دست اتفاقات درخور توجه است.
به هر روی، هرچه که هست، نبودن داورزنی نقطه عطفی در مدیریت ورزش ایران، خاصه در عرصه والیبال است. مدیریت ورزش ایران سالهاست که به دست مدیران سنتی اداره میشود که نتیجه چندان راضیکنندهای نداشته است. به غیر از والیبال، فوتبال هم اسیر این پدیده شده و رئیسش سالهاست بدون آنکه توفیقی در عرصه جهانی یا آسیایی نصیب فوتبال ایران شود، به کار، آنهم با شایعه حمایتهای بیرونی ادامه میدهد. عبور از داورزنی این امیدواری را به وجود میآورد که انتخابات دیگر رشتههای ورزش ایران نیز که سالهاست با حضور یک نفر مدیریت میشود و به غیر از ناکامی چیزی نصیبش نشده، اصلاح شود و خونی تازه در کالبد نیمهجانشان دمیده شود.