نحوه فعالیتهای سلبی خالص سازان در بخشهای گوناگون به صورتی است که دلسوزان کشور را نسبت به تحولات آینده کشور نگران ساخته است. اشرف بروجردی استاد دانشگاه و فعال سیاسی، یکی از چهرههایی است که با بازخوانی مسیر انقلاب، تلاش میکند. تضادهای طیفهای تندرو در عرصه مدیریت، تصمیم سازی و سیاست گذاری را یادآوری کند.
به گزارش اعتماد، بروجردی با اشاره به اینکه ایدههای خالص سازان درست ۱۸۰ درجه با دیدگاههای امام متفاوت است، ایدههای امام را در مسیر تحقق مطالبات مردم و پایبندی به قانون اساسی و کنشگری همه ایرانیان در عرصههای گوناگون میداند.
این روزها موضوع زمینهسازی برای افزایش مشارکت در آوردگاههای سیاسی پیش رو به موضوعی مهم بدل شده است. دیدگاههای متفاوت و در برخی موارد متضادی هم درباره آن مطرح میشود. آیا زمینه برای مشارکت مردم در فضای سیاسی فراهم است؟
تا زمانی که شیوه و سیاق نظام حکمرانی در راستای حذف نیروهای میانهرو و اصلاحطلب و ردصلاحیت آنها برقرار باشد، چه در انتخابات خبرگان، چه در انتخابات مجلس و ریاستجمهوری و چه در سایر بخشهای مدیریتی، صنفی، مدنی و...، شاهد کاهش مشارکت مردم خواهیم بود. مردم در برههای با مشارکت خود (دوم خرداد ۷۶ و انتخابات ۹۲) و در برههای دیگر با عدم مشارکت تلاش کردهاند مطالبات خود را به گوش برخی مسوولان برسانند. رهبر انقلاب هم از ابتدای سال ۱۴۰۲ بارها بر ضرورت افزایش مشارکت در انتخابات تاکید کرده و از مسوولان زمینهسازی برای تحقق آن را خواستهاند. ایشان قاعدتا باید دستورات لازم را هم به شورای نگهبان و هیاتهای نظارت بدهند، تا در روند بررسی صلاحیتها حق کسی ضایع نشود.
افرادی که سلامت روان، سلامت عملکرد و سلامت فکر دارند، اما منتقد وضع موجود هستند، نباید ردصلاحیت شوند. اساسا نمایندهای که رویکردهای انتقادی نسبت به وضع موجود نداشته باشد، نمیتواند وکالت مردم را به عهده بگیرد و پیگیر مطالبات آنها باشد. اما در شورای نگهبان افراد را به دلیل انتقاد نسبت به سوءمدیریتها و اشتباهات مدیران، رد صلاحیت میکنند! ادامه این روند باعث میشود مشارکت در انتخابات ۱۴۰۲ از نمونههای قبلی پایینتر باشد، مگر اینکه شورای نگهبان در فرصت باقیمانده فضا را تغییر دهد.
رهبرانقلاب از ابتدای سال ۱۴۰۲ و در مهمترین سخنرانیهایشان بارها بر ضرورت افزایش مشارکت در انتخابات تاکید داشتهاند. اخیرا هم در دیدار با اعضای شورای نگهبان درباره راهکارهای افزایش مشارکت در انتخابات صحبت کردند.
فرمایشات ایشان باید توسط اعضای شورای نگهبان و سایر ناظران و مسوولان و مجریان عملا اجرایی شود. در گذشته نمونههایی وجود دارد که ایشان رهنمودی را در خصوص صلاحیت نامزد خاصی داشتهاند، اما شورای نگهبان توجهی به آن نداشته است. زمانی میتوان از گشایش در بررسی صلاحیتها صحبت کرد که ردصلاحیتهای بیدلیل برداشته شود و حق مشارکت، شامل حق کاندیداتوری و حق حضور در انتخابات برای اقشار ذیل قانون اساسی فراهم شود.
اگر نقطه آغازین شکلگیری حاکمیت یکدست را سال ۹۸ و انتخابات مجلس یازدهم در نظر بگیریم، امروز ۴ سال از شکلگیری این ساختار یکدست میگذرد. شما عملکرد این ساختار یکدست را چطور ارزیابی میکنید؟
ملاک عمل ما قانون اساسی است. در قانون اساسی به صراحت تاکید شده که همه ایرانیان فارغ از دیدگاه، عقیده و تفکرشان، حق مشارکت، حق کاندیداتوری، حق اظهارنظر، حق آزادی بیان، حق حضور در اصناف، حق فعالیتهای مدنی و... را دارند. وقتی رعایت این حقوق برای هر شهروندی الزامی است، تحقق حاکمیت یکدست ممکن نخواهد بود. چرا که جامعه ایران، جامعهای چند صدایی و متکثر است. اگر دیدگاهها و اظهارات بنیانگذار انقلاب و بزرگان نظام بررسی شود، مشخص میشود آنها اعتقاد داشتند حاکمیت یکدست در ایران ممکن نیست به صلاح هم نیست.
اساس دیدگاههای بزرگان انقلاب مثل شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید چمران و...، مشارکت همه طیفها، اقشار، ادیان، تفکرات و احزاب در اداره کشور بود. در سالهای ابتدایی انقلاب امام (ره) به راحتی میتوانستند زمینه شکلگیری حاکمیت یکدست را فراهم سازند. اما ایجاد یک چنین ساختاری را به صلاح نظام و مردم و کشور نمیدانستند.
بنابراین سعی کردند زمینه مشارکت طیفها و گروههای مختلف را فراهم سازند. شما به صحبتهای امام (ره) با اعضای مجلس خبرگان و اعضای شورای نگهبان در سالهای ابتدایی انقلاب توجه کنید تا متوجه شوید برای امام (ره) و یاران ایشان تا چه اندازه رای، نظر، خواسته و مطالبه مردم مهم بوده است. روالی که در این مقطع جمهوری اسلامی در پیش گرفته شده، به ضرر نظام خواهد بود. قاعدتا در این ساختار یکدست نمیتوان توقع رشد و توسعه کشور را داشت؛ چرا که ایدههای مختلف رشد از دل تضارب آرا و اندیشههاست که ظهور و بروز مییابد. متاعی که در ساختار یکدست رشد میکند، دروغ و دورویی و تحریف و ریا است. این روند فاصله ایجاد میکند. اگر قرار باشد یک جامعه دینی برای ایرانیان تصویرسازی شود، باید اجازه اظهارنظر و ابراز وجود برای همه اقشار و دستهها و گروهها محترم شمرده شود.
امام علی (ع) میفرماید: «.. فاِنّهُمْ صِنْفانِاِمّااخٌ لک فِىالدِّینِ و اِمّا نظیرٌ لک فِىالْخلْقِ......ای مالک مردم دو نوعاند؛ یا برادر دینی تو هستند یا (حتی اگر هم آیین و همفکر تو نباشند) در خلقت با تو برابرند...» من برای آینده نظام بسیار نگرانم و فکر میکنم با این روشها، میزان اتصال و ارتباط و اعتماد مردم با حاکمیت را کاهش میدهیم.
گروهی که در فضای سیاسی کشور به خالصسازان معروف شدهاند؛ اغلب ذیل جریانی قرار دارند که به جبهه پایداری و گروه مصباحیون نزدیک هستند. اخیرا بحثی در خصوص نقش آقای مصباح در مبارزات قبل از انقلاب، تشکل جمهوری اسلامی و ساختارسازیهای بعدی شکل گرفته و نظارت موافق و مخالف بسیاری درباره آن مطرح میشود. از نظر شما آیا تفاوتی میان قرائت امام خمینی (ره) و آقای مصباح در مسائل حاکمیتی و اجرایی وجود دارد؟
ما کاری به شخص آقای مصباح نداریم، بلکه صحبت در خصوص ایدهها، عقاید و اندیشههای ایشان است. این واقعیتها، موضوعاتی نیستند که جامعه فراموش کرده باشد. تاریخ همه را ثبت کرده است. تاریخ مواضع، صحبتها، رفتار و تردیدهای آقای مصباح را ثبت کرده است. همه این دادههای تاریخی و مستند نشان میدهد که زاویهای ۱۸۰ درجهای میان قرائت و اندیشههای امام (ره) با دیدگاههای امثال آقای مصباح وجود داشته است.
امام (ره) همواره بر نقش مردم، رای مردم، مشارکت مردم و اصالت مردم در بزنگاههای تصمیمسازیها، تاکید داشتند و آقای مصباح اساسا رای و خواسته و نظر مردم را فاقد اهمیت و اصالت میدانستند. شاگردان و پیروان فردی که دیدگاهش ۱۸۰ درجه با امام (ره) متضاد است، حق ندارند برای جامعه ایرانی و مردم ایران نسخه بپیچند که چگونه رفتار کنند. تسلط تفکر مصباحی در جامعه ایرانی، یعنی دوری از آرا و اندیشههای امام. امام هرگز معتقد نبودند، اقلیت باید بر اکثریت سلطه داشته و سکان هدایت کشور را به دست بگیرند. اینها واقعیتهایی است که در تاریخ ثبت و ضبط شده است.
اینکه میگویم خالصسازی منتهی به دو رویی و دروغگویی است ناشی از همین مسائل است. مصباحیون چرا به گونهای رفتار میکنند که مردم تصور کنند اغلب کسانی که در نظام حکمرانی مشارکت دارند، برخلاف منابع مردم رفتار میکنند. به همین دلیل معتقدم دیدگاههای فردی مانند آقای مصباح در تضاد با دیدگاههای امام (ره) است و امام هرگز این شیوه رفتار، گفتار و منش را نمیپسندیدند. نمیدانم پایداریچیها از کدام منبع فکری، تغذیه میکنند. اما قطعا میدانم حاصل رفتار آنها در جامعه ایران، کشور را دچار تشتت، بیاعتمادی به حاکمیت و اضمحلال نیروهای توانمند میکند.
بیایید فرض کنیم، موانع پیش روی اصلاحطلبی ادامه داشته باشد. ردصلاحیتها گستردهتر از قبل ادامه داشته و محدودیتها بیشتر شود، جریان اصلاحات، گفتمان اصلاحات و احزاب اصلاحطلب فارغ از تایید یا رد صلاحیت چگونه باید ارتباط خود را با مردم و گروههای سمپات خود مستمر دارد؟
اصلاحات قاعدتا باید به تبیین دیدگاههای اصلاحطلبانه در همه شؤون و عرصهها بپردازد. مردم باید آگاه شوند و نقش اصلاحات در این آگاهیبخشی کلیدی است. اساسا آگاهی بزرگترین فضیلت در همه اعصار و جهل بزرگترین رذیلت است. مردم به جهت ناآگاهی و دوری از حقایق است که سکوت کرده، بیتفاوت میشوند و حرفی نمیزنند. البته در بسیاری موارد هم ترس از برخوردهای خشونتآمیز طرف مقابل است که مردم را وادار به سکوت میکند. جامعه ایرانی با این تاریخ هزاران ساله و تمدن ژرف نباید اینگونه سر در گریبان بیتفاوتی فرو برد. نقش اصلاحطلبان در این رنسانس آگاهی بخش کلیدی است.
اصلاحطلبان باید به بیان دیدگاههای خود بپردازند. گزارههایی، چون مردمسالاری، تعامل با جهان، آزادی بیان، شایستهسالاری، تخصصگرایی، مدارا و... از جمله مهمترین مواردی است که محتوای گفتمان اصلاحات را شکل میدهند. این گزارههای بنیادین نیازمند تفسیر و تحلیل و واکاوی است. مردم خودشان باید انتخابگر باشند، بدون اعمال فشار، اعمال زور و... باید بهترین تصمیمات را به نفع منافع خود و جامعه بگیرند.
برخی از طیفها و جریانات اصلاحطلب نگرانند که ردصلاحیتهای گسترده منجر به فاصله افتادن میان جریان اصلاحات و بدنه سمپات آنها شود و از چرخه تصمیمسازی و سیاستگذاری دور بیفتند. دیدگاه شما در این خصوص چیست؟
فکر میکنم هر چند موانع زیادی پیش روی اصلاحطلبان است، اما نباید ناامید شوند. چرا که اصلاحات همچنان وجود دارد، اگر اصلاحطلبان با موانع ستبر هم مواجه شوند، اصلاحات را نمیتوان حذف و محو کرد. در تمام تاریخ معاصر و قبل از آن، مطالبه مردم ایران تحقق اصلاحات بوده است.
چه در زمان مشروطیت، چه در زمان جنگهای اول و دوم جهانی که ایران به عرصه تاخت و تاز قدرتها بدل شده بود، مردم ایران خواستار تحقق گفتمان اصلاحات متناسب با شرایط عصر خود بودند. تلاش اصلاحطلبان باید بهروزآوری و زنده نگه داشتن این گفتمان باشد. امروز هم سرنوشت محتوم این کشور، حرکت در مسیر اصلاحات است. دیر و زود دارد، اما سوخت و سوز ندارد. تغییرات صحیح اصلاحطلبانه را باید بر مبنای نیازهای بشری و بر مبنای حاکمیت قانون و حقیقت پیش برد تا زمان برای کنشگری حداکثری فراهم شود.