خراسان نوشت: دانشآموزان دهه شصتی خوب یادشان است که وقتی نوبت انتخاب رشته میشد سرِ ریاضیوفیزیک چه جنگ و دعوایی بود. کلاسها ظرفیت نداشت و بعضی با اشک و گریه بهناچار به رشتههای دیگر فرستادهمیشدند. بچههای کلاس ریاضیوفیزیک به اصطلاح بچه زرنگهای مدرسه بودند. همانهایی که قرار بود چند سال بعد، آقا یا خانم مهندس صدایشان کنند، اما حالا همه چیز تغییرکرده است. در رشته ریاضیوفیزیک پرنده پر نمیزند و بعضی دبیرستانها این رشته را تعطیل یا دانشآموزانشان را مهمانِ یک مدرسه دیگر کردند تا جمع متقاضیهای این رشته دستکم، یک کلاس شوند.این فقط حرف ما نیست و طبق آمار سهم رشته ریاضیوفیزیک در بین دانشآموزان به حدود ۱۴درصد رسیده است.
دکتر «پاندورا رجاء» استادیار گروه علوم ریاضی دانشگاه شهید بهشتی تهران میگوید یک دلیل این اتفاق میتواند این باشد که بچهها به فکر شغل آیندهشان هستند و فکر میکنند رفتن به سمت رشتههایی مانند پزشکی از نظر بازار کار و درآمد برای آیندهشان بهتر باشد. همین موضوع باعث شدهاست ریاضی کمطرفدارتر از قبل باشد. البته این اتفاق، دلایل دیگری هم دارد که از آن خواهیم گفت. اگر فکرمیکنید خلوتشدن کلاسهای ریاضی هیچ دخلی به شما ندارد و در آیندهتان هم بیتاثیر خواهد بود، پرونده امروز را که نتیجه گفتگو با دکتر رجاء درباره این موضوع است، بخوانید، چون بهاحتمال زیاد نظرتان تغییر خواهدکرد!
در سالهای گذشته آموزشوپرورش سرفصلهای مهمی مانند انتگرال را از کتابهای درسی ریاضی حذف کرد. دکتر رجاء حذف سرفصلهای مهم را اشتباه میداند و میگوید: «درسهایی که مربوط به سرفصلهای مهم ریاضی بود حذف شد و ما با آثار این تصمیم در دانشگاه درگیر هستیم. حتی بچههای رشته ریاضیِ دبیرستان که به دانشگاه میآیند از نظر سواد علمی، شرایط بدی دارند، چون سرفصلهای مهم مثل انتگرال از درسهایشان حذف شده.
از طرفی شاید همین بازخوردی که دانشجوها در دوره لیسانس دارند به بچههای دوره دبیرستان داده میشود. بهخصوص این که حسمیکنند در این رشته بازار خوبی نمیتوانند داشتهباشند و همین باعثمیشود که از این رشته فاصله بگیرند. خب رشته ریاضی جزو سختترین رشتهها از نظر مواد درسی است. شاید با خودشان فکرمیکنند از این طرف این همه زحمت بکشند و درس بخوانند از آنطرف نمیتوانند نتیجه خوبی از نظرمالی و شغلی داشتهباشند. یکی از علتهای اصلیاش این میتواند باشد.»
«یک مشکل خیلی بزرگ معلمانی هستند که میخواهند در آینده به بچهها، ریاضی درس بدهند و دانش ریاضی ندارند. ما که ریاضیات خواندیم بهتر از هرکسی درک میکنیم ریاضی، درسی نیست که یک نفر برود و درسها را ریاضیوار بخواند و تمام شود. چیزی که ریاضی به آدمها میدهد هنر فکرکردن و حل مسئله است.
وقتی افراد از این فضا دور باشند از آن عمومیسازی که برای ریاضی در سالهای قبل تلاش میشد انجامشود، خیلی فاصله میگیریم. وقتی آدمها هنر حل مسئله نداشته باشند و از ریاضی فرار کنند نتیجه، خودش را در همه ابعاد زندگیشان نشان میدهد. بعد از زندگی شخصی، نوبت زندگی شغلی و بقیه ابعاد است. کسی که هنر حل مسئله ندارد در هر جایگاهی قراربگیرد این ضعف را خواهد داشت. چون ریاضی یک رشته و علم پایه است. حتی کسانی که وارد دانشگاه میشوند و رشته تربیتبدنی، علوم زمین و حتی زیستشناس را انتخابمیکنند با ریاضی سروکار دارند، چون ابزارهای محاسباتیشان با ریاضی کارمیکند.
اما از همه مهمتر همان هنر حل مسئله است. این که یاد بگیرند چطور از این هنر در چیزهای مختلف استفاده کنند. وقتی جامعه هنر حل مسئله را از دست بدهد آسیبش در همه رشتهها و ابعاد جامعه خود را نشانخواهد داد هم از بابت نیازی که هر فردی به ریاضی دارد؛ از حداقلش که محاسبات ساده است بگیریم تا حداکثرش که چیزهای پیچیده است. همینطور آدمهایی که با ریاضی کار نمیکنند طبیعتا نمیتوانند ذهن خلاقی داشته باشند.» اینها صحبتهای رجاء درباره آثار کمرنگشدن ریاضی در ذهن شخص و جامعه است.
آثار کمتقاضا شدن ریاضیِ دبیرستان به دانشگاه و رشتههای مشتقشده از ریاضی هم رسیدهاست. نتیجهای که به گفته استادیار دانشگاه شهید بهشتی شاید در دوره کارشناسی دانشگاههای برتر کشور به چشم نیاید، اما در دوره کارشناسی ارشد و دکترا خودش را نشان میدهد. او در این باره میگوید: «در دوره کارشناسی ارشد و دکترا به شدت افت داریم. یعنی ورودیهای کارشناسی ارشدمان نمیآیند، خیلیها انصراف میدهند. بعضیها که از دانشگاه فرهنگیان میآیند به دلیل شرایط کاریشان نمیتوانند زیاد مرخصی بگیرند و آموزشوپرورش هم با آنها همکاری نمیکند، نمیتوانند مرتب سر کلاسها حاضر شوند و به همین دلیل مشروط یا اخراج میشوند. در دوره دکترا هم این افت را میبینیم. قبلا تعداد کسانی که رشته ریاضی میرفتند بیشتر بود و طبیعتا آمار کسانی که با ذهن خوب میآمدند، بیشتر.
در دوره ارشد و مصاحبه دکترا با موارد خیلی خوب دانشجو مواجه بودیم و همه با علاقه این بچهها را قبول میکردیم تا با آنها در دوره دکترا کارکنیم، ولی الان تعداد خیلی اندکی میآیند با دانشهای خیلی پایین. طوری که شاید بیشتر استادان تمایل نداشته باشند این دانشجوها را در دوره دکترا بپذیرند و بعدها بخواهند از آنها به عنوان جانشین اعضای هیئت علمی استفاده یا به عنوان دکترای ریاضی فعالیت کنند. شاید وجود دانشگاههای غیرانتفاعی و جذب رشتههای مهندسی در این دانشگاههای غیردولتی دلیل دیگرِ تقاضای کم برای رشته ریاضی باشد، اما باز هم فارغالتحصیلان دانشگاههای برتر کشور در رقابت شغلی حرف اول را میزنند. به نظرم من دانشجوهای این دانشگاهها در شرایط استاندارد نمیتوانند در این رقابت موفقشوند. در نتیجه این دانشگاهها شاید دلیل چندم باشند، اما دلیل اصلی نیستند. نبود بازار کار است که دانشآموز و دانشجو را از رشته ریاضی دور میکند.»
آیا با برگشتن سرفصلهای حذفشده به کتاب ریاضی همه چیز درستمیشود؟ این سوالی بود که از رجاء پرسیدم و پاسخش به آنها، این توضیحات بود: «بهتر بود آموزشوپرورش تغییرات کتاب درسی دانشآموزان را با همفکری دانشگاهها انجاممیداد. ما بعضی وقتها معلمهای ریاضی فارغالتحصیل از دانشگاه فرهنگیان را بین دانشجوهای ارشد و دکترا داریم.
طبیعتا اینها بچههای خوبشان هستند که در دانشگاه شهید بهشتی قبولمیشوند، اما متاسفانه دانش پایینی در ریاضی دارند، چون شاید در دوره کارشناسی تنها ۵۰واحد ریاضی گذراندهباشند. قطعا دروس عمومی و روانشناسی برای کسی که میخواهد معلمشود جزو دروس لاینفک است، ولی اگر کسی که معلم بچههاست و آن کسی که قرار است روی کتابهای درسی نظارت داشتهباشد ریاضی را خوب بداند هم میتواند بچهها را به ریاضی علاقهمندتر کند و هم وقتی بحث تغییرات کتاب درسی پیش میآید گام اول از معلمها شروع میشود.»
رجاء معتقد است دانش ریاضیِ بالا به کمک معلم میآید و در اینباره میگوید: «برای مثال از بعضی از دانشجوهایی که کارشناسیشان را از فرهنگیان گرفتهاند سوال میکنیم شما با این تغییرات (حذف سرفصلها) کتاب درسی مشکل نداشتید؟ خیلیها میگویند بعضی از همکاران ما خودشان بلد نیستند این درسها را خوب درس بدهند و از خدایشان است که این مبحث حذف شود و این درد بزرگی است.
فکر میکنم باید پیوندی بین معلمها، دانشگاه فرهنگیان و دانشگاههای خوب برقرارشود. شاید اگر مثل قبل تربیت دبیرهای ریاضی را به دانشگاههای خوب کشور بسپارند و دانش ریاضی معلمها بالابرود قطعا بچهها علاقهمندتر میشوند و نظارت بهتری روی کتابهای درسی اتفاق میافتد و خود معلمها خواهان این میشوند که سطح کتابهای درسی بالا بیاید.
به نظر من ریاضی رشتهای نیست که دبیرهایش از دل دانشگاه فرهنگیان و با دانش پایین بیرون بیاید. وقتی من به درس مسلط باشم فرق میکند. پسر من کلاس ششم ابتدایی است و من میدانم چطور دانش خودم را در سطح کلاس ششم پایین بیاورم و آن چیزی را که نکته اصلی است آموزش بدهم. ولی وقتی خودم آن ضعف را داشته باشم طبیعتا نه حوصله، نه علاقه و نه هنر این کار را دارم و آن ضعف کمکم به دانشآموزان ابتدایی و بعد رشته ریاضی میرسد.»
انتگرال و مشتق کجای زندگی به دردمان میخورد؟! یک حسابوکتاب ساده بلد باشیم کافی است و کارمان راه میافتد. این نظریه محبوبِ خیلی از دانشآموزان و از قضا دانشجویان و نظریه نامحبوب برای اهل فن است. استادیار ریاضی دانشگاه شهید بهشتی با اشاره به این موضوع که دهان به دهان گشته و حتی سوال بعضی دانشجوهایش هم شدهاست، میگوید: «جواب من همیشه این است که شما هیچوقت نمیتوانید یک درس یا بخش یک علم را به تنهایی ببینید. اینها همه حلقههای زنجیرند که به هم پیوسته است. خیلی وقتها چیزی که الان یادمیگیریم شاید در چند سال آینده کاربرد پیدا کند. تمام مباحثی مانند انتگرال و مشتق و ... اساس علوم اصلی هستند و خیلی از چیزهایی که الان خیلی روی بورس است اگر ریاضی نباشد، آنها هم نیستند.
ریاضی الفبای همه علوم مهندسی و علوم پایه است و اگر نباشد هیچکدام نمیتوانند به کار خودشان ادامهدهند. خیلی وقتها یک زیستشناس یا متخصص در هر رشتهای مسئله و مشکلش را مدلسازی ریاضی میکند و میدهد دست من که با تئوریهایی که بلدم حلکنم و واقعا این به نظرم مشکل دارد. خوب است در جهت عمومیکردن ریاضی روی این موضوع به بهانههای مختلف مانند دهه ریاضیات سمینارهایی بگذارند تا آدمهای معمولی کاربردهای ساده ریاضی در زندگی را ببینند و این خلأ بهوجود آمده در رشته ریاضی را کمی جبران کنند.»
سادهترین حسابوکتاب روزانه در زندگی، کارکردن ماشین لباسشویی و حرکت خودرو یک نشانه از ریاضیات است. دکتر رجاء معتقد است زندگی روزمره آدمها پر از ریاضی است و میگوید: «وقتی در خودرو نشستید و میخواهید سرعت را جوری تنظیم کنید که با فاصله مناسب به مقصد برسید بحث کاربرد مشتق است. مهمترین تاثیری که ریاضی در زندگی آدمها میگذارد هنر حل مسئله است. وقتی من یاد بگیرم از برخی فرضیات به بعضی احکام برسم و در ذهنم اینها را کنار هم بچینم تا به یک راهحل خوب برسم، هر مشکلی که در زندگی با آن مواجهشوم ذهن من دیگر ساختار الگوریتمی گرفته است. ناخودآگاه آن الگوریتم را میچینم تا خودم را به آن هدفی که میخواهم برسانم و این به نظر من خیلی مسئله مهمی است.
ممکن است شخص من بهطور روزمره از ریاضی استفاده نکند، ولی دوربروبرمان را که نگاهکنیم هر سیستمی که وجود دارد از ماشین لباسشویی، برق، تلویزیون و هر وسیلهای که اطرافتان است اگر مهندسی توانسته آن را برپا کند به خاطر معادلات ریاضی است که پشتوانه تولید آن بوده. یعنی ریاضی در دل همه چیز هست؛ حتی تولید ماشین، قطر چرخ دوچرخه و شعاع دنده. واقعا به هیچ عنوان نمیشود ریاضی را از زندگی روزمره جداکرد. ممکن است هر کدام به تنهایی مشغول تولید اینها نباشیم، ولی باید بدانیم اگر روزی کسی بیاید و بگوید باید کلا ریاضی را حذف کنیم دیگر در اطرافمان هیچچیزی نخواهیم داشت، چون قانون طبیعت قانون ریاضی است و ما از آن بالاتر نیستیم.»