امیر قلعهنویی مربی شناختهشده و رزومهداری در فوتبال ایران است. حداقلش این است که هنوز هم با کسب پنج عنوان قهرمانی در لیگ برتر، پرافتخارترین مربی این لیگ محسوب میشود. او از دیرباز تاکنون در هر تیمی بوده برای رسیدن به رتبههای بالای جدول تلاش کرده و نشان داده میل به پیروزیاش زیاد است. حالا هم که عرصه کاریاش تغییر کرده، میل و انگیزهاش دستنخورده باقی مانده است. او چندوقتی میشود بهعنوان سرمربی تیم ملی ایران مشغول به کار شده و در این برهه نشان داده تیمش را برای هجوم روی دروازه حریف بسیج میکند.
قلعهنویی البته تغییر زیادی هم نکرده است. با مرور کارنامه اولین دوره حضورش در تیم ملی هم این گزاره تا حدودی قابلدرک است. درست است که در دوره نخست، عمر سرمربیگریاش در تیم ملی طولانی نشد، ولی یکی، دو رکورد جذاب هم به ثبت رساند. از جمله اینکه در هیچ دیدار رسمیای با تیم ملی ایران شکست نخورد. باختن مقابل کره هم در ضربات پنالتی رقم خورد که مطابق با قوانین فیفا بازی مساوی لحاظ میشود. در دیدارهای تدارکاتی هم فقط برابر مکزیک که آنروزها تیم سرحالی نشان داده بود، شکست خورد که بازهم نمیتوانست چندان نگرانکننده باشد. آن مربی و تفکراتش بعد از سالیان دراز، حالا دوباره به تیم ملی رسیده است. اینبار هم امیر همان مسیر را انتخاب کرده؛ اول اینکه تلاش میکند تیمش هجومی بازی کند و دوم اینکه سعی در ساختن رکوردی ویژه دارد.
قلعهنویی اگرچه تاحدودی در برنامه اول موفق بوده، ولی این موفقیت در برنامه دوم که شکستنخوردن است، تا به الان جواب صددرصدی داده است. او ۱۱ بار روی نیمکت تیم ملی در دوره دوم نشسته که دو تساوی و ۹ پیروزی دارد. یعنی هنوز شکستی را متحمل نشده است. این عدد اگرچه کارنامه امیر را آراسته، ولی جا برای حرفوحدیث هم باقی گذاشته است. اول اینکه در این بازه زمانی با تیم گردنکلفتی بازی نکرده و دوم اینکه در همین نمایشها هم سینوسی بوده است. بهترین تیمی که قلعهنویی در بازگشت به تیم ملی با آن بازی کرده روسیه است. حداقل از لحاظ رتبهبندی فیفا، روسیه تنها تیمی است که زیر رنکینگ ۵۰ دنیاست. بازی با روسیه مساوی شد، ولی قلعهنویی از سد تیمهای دیگری مانند افغانستان، قرقیزستان، کنیا، اردن، قطر، هنگکنگ و شبیه به آنها گذشته که همگی رتبه پایینی در رنکینگ فیفا دارند.
در این بین، ولی تیم او دو بازی هم با ازبکستان کرده که هر دو برای خودش ماجرا دارد. اولی که در فینال رقابتهای نهچندان سطح بالای کافا بود که ایران بهسختی با یک گل برنده شد و دیگری همین یکی، دو روز پیش در مرحله انتخابی جام جهانی بود که این یکی با نتیجه مساوی ۲-۲ به پایان رسید. ایران در شرایطی برابر ازبکستان دو امتیاز ارزشمند از دست داد که نوار بردهای متوالی تیم ملی که با قلعهنویی به عدد ۹ رسیده بود پاره شد. آن بازی، ولی یکی دیگر از نمایشهای سینوسی تیم امیر قلعهنویی در بازه دوم حضورش در تیم ملی بود که اتفاقا جای نقد دارد.
درست است که قلعهنویی هنوز هم آمار خوبی در تیم ملی دارد و حتی همین حالا هم از سایرین از جمله همین ازبکستان، در گروه انتخابی جام جهانی پیشی گرفته، ولی این نقد بر او وارد است که چرا هنوز بعد از ۱۱ دیدار نتوانسته ثبات را به تیم ملی بیاورد. ایران در بعضی از بازیها از جمله دیدار با قطر بدون نقص ظاهر شده، ولی در تعدادی دیگر، حتی اگر تیم رقیب بسیار هم ضعیف بوده، متزلزل کار کرده است. این یکی شاید مهمترین مأموریت امیر قلعهنویی در این روزها باشد؛ اینکه بتواند تعادل خوبی بین خط حمله و دفاع تیمش ایجاد کند تا تیم ملی به انسجام مورد نظر برسد.
البته که دیدار دوم با ازبکستان به نوعی مهمترین محک قلعهنویی هم محسوب میشد. او پیش از این با رقیب چندان جدیای روبهرو نشد و در اولین دیدار رسمیاش که میتوانست عیارش را ثابت کند، بازی برده را مساوی کرد. قسمت عجیب داستان، ولی مربوط به جایی است که قلعهنویی پس از همین بازی، خواسته یا ناخواسته، آگاهانه یا از روی عادت، ازدسترفتن برد را گردن بازیکنان تیم ملی انداخت و خودش را عقب کشید؛ کار نهچندان قشنگی که کمتر کسی توقعش را داشت.
قلعهنویی در کنفرانس خبری پس از بازی گفت: «بازیکنان ما فکر کردند در پایان نیمه اول بازی تمام شده و فوتبال را یک نیمه دیدند، درصورتیکه تیم ازبکستان در نیمه دوم با قلبش بازی کرد و دلیلی که توانستند دو گل به ثمر برسانند، همین موضوع بود. ما در زمین راه رفتیم و آنها با قلبشان بازی کردند. بهخاطر این بازی به ازبکستان تبریک میگویم. تماشاگران چه در داخل استادیوم و چه بینندگان تلویزیونی از این بازی لذت بردند. این بازی درس بزرگی برای ما بود. فوتبال عین زندگی است، اول تنبیه میکند و بعد درس میدهد. ما از این بازی برای جام ملتها درس بزرگی گرفتیم که در زمین اسمها بازی نمیکند و تیمی میبرد که با قلبش بازی میکند».
شاید حرف امیر قلعهنویی درست باشد و قدمزدن بازیکنان در نیمه دوم، عامل شکست این تیم باشد، ولی پرسشی که در این بین ذهن را آزار میدهد، این است که چه کسی باید بازیکنانش را برای یک دیدار ۹۰دقیقهای از لحاظ بدنی و ذهنی آماده نگه دارد و آنها را تهییج کند؟ آیا کسی غیر از مربی است؟
ضمن اینکه قلعهنویی باید این سؤال را از خودش بپرسد که چرا نیمه مربیان را در این بازی به حریفی که در مقایسه با ژاپن قدرت چندانی هم ندارد، واگذار کرده است؟ او قبل از انتقال تقصیر به بازیکنان تیم ملی، باید به فکر تعویضهای بیحاصلی مانند استفاده از علی کریمی و روزبه چشمی و خارجکردن مهره ارزشمندی مانند سردار آزمون باشد و تحلیل کند که چرا در مواقع حساس، نتوانسته روند بازی را تغییر دهد؟
در سطحی کلیتر قلعهنویی باید همین حالا تا دیر نشده بهطور جدی این موضوع را در دستور کار قرار دهد که چطور ممکن است سروسامانی به خط دفاعیاش دهد تا پس از فقط ۱۱ بازی هفت بار دروازه این تیم باز نشود. عجیب آنکه تیم قلعهنویی شش گل از این هفت گل را در نیمه دوم دریافت کرده؛ یعنی همان نیمهای که باید با دستورهای بین دونیمهای به انسجام تیمش اضافه کند.
همانطورکه در بالا عنوان شد، قلعهنویی مربی رزومهداری است و حتی همین حالا و با درنظرگرفتن این روند سینوسی در بازی، نه در کسب نتیجه، باز هم کارنامه درخوری ثبت کرده، ولی اتفاقا انتظار از چنین مربیان باتجربهای بیش از اینهاست که بهجای پذیرش مسئولیت خود در شکستها، همهچیز را گردن بازیکنان بیندازند. چنین نقدهایی درست در روزهایی مطرح میشود که حال تیم ملی خوب است و امید آن میرود که بهتر هم شود. پس بهجای فرار، پذیرش واقعیتها میتواند کمک زیادی در این مسیر کند.