یک روزنامه نگار در یادداشتی نوشت که خالص سازی آدابی دارد و میخواهید با خالصسازی کشور را از دست مشتی غربزده سازشکار وطنفروش،خلاص کنید.
عبدالجواد موسوی در هم میهن نوشت: باور کنید من مشکلی با خالصسازی ندارم. جدی میگویم. آخر دیدهام که این اواخر خیلیها به من میگویند: گیر دادهای به خالصسازیها! به جان عزیزتان نه تنها با خالصسازی مشکلی ندارم که این اواخر داشتم با این موضوع کنار میآمدم. به نظرم یکی، دو بار هم نوشته باشم که اگر حقیقتاً وجود چند آدم مخالف یا متفاوت آزارتان میدهد هیچ ایرادی ندارد، بزنید دخل همه آنها را بیاورید.
اول از همه هم دخل روزنامهنگاران فضولی مثل مرا که همیشه موی دماغ بودهایم و هستیم و خواهیم بود، اما سر جدتان کار این مردم را راه بیندازید. اصلاً هرجور که بلدید. هرجور که صلاح میدانید. با افایتیاف. با دیپلماسی عزتمندانه یا التماسی. با فروش نفت یا فروش گروگانها. با دور زدن، پاره کردن یا پذیرفتن برجام. چه میدانم. من که سیاستمدار نیستم. صلاح مملکت خویش خسروان که شما باشید دانید و بس.
ما هم میرویم پی مطربی خودمان و بهجای گیر دادن به آدمهای محترمی مثل شما بند میکنیم به مزقونچیها، شاعران و خلاصه قبیله مجانین. مینشینیم گوشهای و نان و ماستمان را میخوریم و درود میفرستیم به روح اول تا آخر آن که بنیان خالصسازی را نهاد تا بلکه مردم دمی بیاسایند. اما نمیشود که نمیشود. یعنی خودتان نمیگذارید. هرجور حساب میکنم میبینم شما اینکاره نیستید. یعنی حتی خالصسازی هم بلد نیستید. این را هم ما باید یادتان بدهیم؟ خیلی رو دارید به مولا.
پس حالا که قرار است دو کلام حرف حساب بشنوید زانوی تلمذ بر زمین بزنید و خاموش بمانید تا حالیتان کنم: هر چیزی آدابی دارد. هر چیزی. نه تنها دموکراسی و پاسداشت حقوق شهروندی و حرفهایی از این دست که شما را خوش نمیآید بلکه خالصسازی هم آدابی دارد. کلاس دارد. یلخی و گترهای که نمیشود.
اصلاً فرض محال که با خالصسازی میخواهید کشور را از دست مشتی غربزده سازشکار وطنفروش خلاصی بخشید. طیبالله. فرض محال که محال نیست. برای این کار هیچ کاری هم که لازم نباشد بکنید مثل همیشه باید ظاهر امر را رعایت کنید. جای آنها که رفتهاند هرکسی را میخواهید بیاورید. هیچ ایرادی ندارد. دانش و تخصص و این حرفها هم که از اول بلای مملکتداری بوده، اما حواستان باشد قرار نیست مقدرات همه چیز را خانم جلسهایها و شومنها و مجریان تلویزیونی برایتان رقم بزنند. فلان برنامه تلویزیونی خوب نیست؟ ما هم این را میفهمیم.
اصلاً سازمان اوج که مدتهاست در تصرف مشتی هنرمند واداده درآمده و بندگان خدا روز به روز دارند از حرکات انقلابی شما فاصله میگیرند که صلاحیت برنامهسازی در تلویزیون را ندارند. آن هم در یک شبکه انقلابی و بدتر آنکه درباره یک موضوع انقلابی. اما به جای سپردن این وظیفه خطیر انقلابی یعنی نابودی این برنامه به یک خانم جلسهای میشود موضوع را شیکتر برگزار کرد. جواب مردم و افکار عمومی و این اصلاحطلبهای از خدا بیخبر مهم نیست، اما بالاخره شما هم دوستانی دارید که توقعاتی از شما دارند.
هر چند آن دوستان در نهایت مجبورند مطیع اوامر شما باشند، اما ممکن است مشتی آدم فرصتطلب از همین موقعیتها سوءاستفاده کنند و شبهاتی را برای دوستان شما به وجود بیاورند. دیدید که در همین فقره اخیر چند نفر از دوستان ناآگاه خودتان آمدند و علیه آن خانم محترم حرف زدند و نزدیک بود کار به جاهای خطرناک بکشد. شما که در نهایت به خواسته آن خانم جلسهای تن دادید و باید هم میدادید، اما میشد همین موضوع به این سادگی را با هزینه خیلی کمتر اجرایی کرد. زدن یک سازمان انحرافی مثل اوج که نباید این همه هزینه روی دست نیروهای انقلابی بگذارد. ما کارهای مهمتر از این داریم.
مثال بزنم: همین موضوع ردصلاحیت حسن روحانی. خب معلوم است با همین بیانیهای که این رئیسجمهور سابق معلومالحال صادر کرده، بررسی صلاحیتش باید به صورت جدی در دستور کار قرار بگیرد، اما این کار هم برای خودش روال و منطقی دارد. حالا که حسن روحانی ناپرهیزی کرده و خودش بهانه داده دست خالصسازانِ مخلص، چرا باید این کار توسط یک مجری تلویزیونی انجام شود؟ آن هم یک مجری گمنام؟ اصلاً چرا باید همه بفهمند سیاستهای کلان خالصسازان پایگاهش کجاست؟ این درست که این روزها تلویزیون مظهر پایداری است، اما به این زودی که نباید همه از این موضوع مطلع شوند. هر چیزی وقتی دارد. این درست که دیگر تعارف از میان برخاسته است و فضای مجازی چیزی برای پنهان کردن باقی نگذاشته، اما باید حفظ ظاهر کرد چراکه هیچ چیزی در عالم خلقت مهمتر از ظاهر نیست و اصلاً اصل و اساس آفرینش بر همین حفظ ظاهر بنا شده و ما نیز وظیفهای مهمتر از حفظ صورت و ظاهر نداریم.