هادی عظیمی، فعال سیاسی اصلاحطلب در هممیهن نوشت: سخنان یک خانم اصولگرا در تلویزیون که مملکت را متعلق به حزباللهیها دانست، واکنشهای مخالف زیادی در جامعه برانگیخت. این نخستین بار نیست که اینچنین اظهاراتی از سیمای رسمی کشور یا از سوی برخی جریانهای سیاسی اعلام میشود. شاید اظهارات فوق از دیدگاه عدهای یک حرف عادی و شخصی تلقی شود. بخشی از جریان اصولگرا نیز به این سخنان واکنش منفی نشان دادند. اظهارنظر فوق از یک رویکرد خبر میدهد که نشانههای آن عرصههای سیاسی، فرهنگی و. مشاهده میشود.
رویکردی که ایران و جمهوری اسلامی را متعلق به عدهای خاص میداند ازهمین رو عدهای خالصسازی را رسالت خود میدانند. ممانعت از حضور بخشهای عمدهای از جامعه در عرصه انتخابات نیز نشانه دیگری ازهمین رویکرد است که یک فکر و اندیشه را معیار میداند و سایرین را صاحب حق به شمار نمیآورد.
گزینش در استخدام نیز تبلور دیگری از همین اندیشه است. سختگیری در زمینه حجاب نیز از جمله نشانههای دیگر همین رویکرد است که میخواهد جامعه را بهصورت کامل محجبه نماید و حقی برای کسانی که اعتقادی به حجاب رسمی ندارند، قائل نیست. موارد فوق نشان میدهد که با شکلهای مختلفی از این رویکرد روبهرو هستیم که حقوقی را از غیر همفکران سلب کرده است.
جمهوری اسلامی از ابتدای تاسیس خود نوید برپایی جامعهای کاملاً اسلامی میداد که با حمایت قاطبه جامعه همراه بود. شعار جامعه بیطبقه توحیدی مهمترین نماد شکلگیری یک جامعه مومنانه و عادلانه بود. جریان سنتگرا نیز برپایی حکومت اسلامی را مطلوب خود میدید.
جمهوری اسلامی برپایه همین مطلوبها از ابتدا کوشید ظواهر جامعه را سامان دهد و هنجارهای راهنمایی را در جهت منضبط کردن جامعه ارائه نماید. مهمترین هنجار راهنما حجاب بانوان بود. اعتراضهای محدودی که در ابتدای پیروزی انقلاب دربرابر حجاب شکل گرفت، در برابر حمایت اکثریت جامعه از حجاب ناچیز بود. همین موجب شد که حجاب به یک هنجار اجتماعی بدل شود. گزینشها نیز برپایه همین نگاه شکل گرفت که به تدریج تبدیل به قانون شد و هیئتهای گزینش را شکل داد.
عنوان پاکسازی در ابتدای انقلاب به معنای زدودن ناپاکیها بود؛ ناپاکیهایی که دامن نظام اداری را ملکوک کرده بودند. اصرار بر درج شرط ایمان و اعتقاد به مواردی مانند نظام جمهوری اسلامی، اسلام و ولایت مطلقه فقیه در شرایط انتخابشوندگان مجلس شورای اسلامی و شوراهای شهر و روستا از جمله نتایج باور به جمهوری اسلامی به مثابه جمهوری مؤمنان است.
جمهوری اسلامی از یک سو متکی به جامعه مؤمنان بود که اکثریت را تشکیل میدادند، ولی از سوی دیگر بهعنوان یک حکومت در یک سرزمین متعهد بود به همه شهروندان که پاسخگو باشد و خدمات دهد. پارادوکس فوق دوگانه مؤمن – شهروند را به وجود آورد؛ دوگانه فوق حضور شهروندان مسلمان غیرمؤمن را به معضل تبدیل کرد.
گشت ارشاد و مانورها و راهپیماییهای حجاب همگی محصول همین دوگانه بودند. به تدریج این دوگانه موجب شد مؤمنان غیرهمسو نیز از دایره خارج شوند. فربه شدن نظارت استصوابی تا جایی که در آخرین تغییر قانون انتخابات فرصت بررسی صلاحیتها افزایش یافته است، از ویژگی همین روند است. این دوگانه خود موجب بحران شده است، زیرا مفهوم وفاداری به نظام را از همه شهروندان به عدهای خاص تقلیل میدهد. از سوی دیگر باید بهعنوان جمهوری از همه شهروندان رای بگیرد.
سامان سیاسی ابتدای انقلاب اسلامی این دوگانه را بروز نمیداد، ولی به تدریج این دوگانه تبدیل به یک مسئله شد؛ مسئلهای که در جایگاه امر سیاسی قرار گرفت و جریانها و اعتراضات سیاسی و فرهنگی را پدیدار کرد. دوگانه فوق در دهه شصت با توجه به حمایت قاطبه جامعه، نمود چندانی نداشت، ولی به تدریج دو دیدگاه جمهوری مؤمنان و جمهوری شهروندان به وجود آمد که در بطن سیاست جریان یافت.
این معضل در ادبیات گروههای سیاسی خارج از نظام نیز وجود دارد که ایرانیان غیرمؤمن به باورهای خود را شایسته زیستن در ایران نمیدانند. این نشان میدهد که دوگانه مؤمن – شهروند، معضلی فراتر از سیاست روزمره است؛ معضلی که درصدد است جامعه را یکدست کند. از آنجا که ساختن جامعه یکدست امکانپذیر نیست به حذف رو میآورد و بحران مشروعیت را تشدید میکند.
پذیرش حق زیست همه ایرانیان و فعالیت سیاسی فرهنگی آنها با هر عقیدهای در محدوده جغرافیایی ایران یک حق است. این پذیرش نیازمند مرزبندی صریح با کلیه مواردی است که این حق را محدود یا سلب میکند. رویکردهایی که غیرهمفکران را در گستره ایران نمیپذیرند و ایران را مختص به خود میدانند امکان هرنوع تحرک اجتماعی و تحول سیاسی را از جامعه گرفتهاند و مشکلات فراوانی برای جامعه به وجود آوردهاند.
زنجیرهای از اقدامات و اعتراضات مهم در طول ریع قرن گذشته برای تحول در این مورد صورت گرفته است که تاکنون موفق به تحول در عرصه رسمی و حقوقی نشدهاند. گفتمان فوق اگر در ابتدای انقلاب میتوانست با حمایت بخش عمدهای از جامعه همراه باشد، در شرایط موجود با مخالفت مؤثر در سطح جامعه روبهرو است.
دوگانه مؤمن – شهروند یکی از مهمترین بحرانهای سپهر سیاست ایران است که هرازچندگاهی خود را نشان میدهد. سخنان یک خانم اصولگرا در تلویزیون رسمی کشور که مملکت را متعلق به حزباللهیها دانست بروز بیرونی این دوگانه است. در صورتیکه دیدگاههایی که در تلویزیون طرح شده است مورد تایید نیست باید با نتایج آن در عرصههای مختلف سیاسی و فرهنگی نیز مخالفت و مرزبندی شود.