شامگاه ۱۷ بهمن سال ۱۳۹۶ پیکر بیجان زن میانسالی به نام مریم به درمانگاهی در شهرستان بهارستان منتقل شد. شواهد اولیه نشان میداد که این زن بهدلیل ضربههای شدید بر سر و صورتش جان باخته است.
همسر این زن در توضیح به کادر درمان گفت: همسرم برای انجام کاری روی نردبان رفته بود که نتوانست تعادلش را حفظ کند و از ارتفاع به زمین خورد و من هم بلافاصله او را به درمانگاه رساندم.
از آنجایی که اظهارات وی با شواهد و آثار روی بدن جسد منافات داشت مرکز درمانی، پلیس را در جریان قرار داد و مأموران بهسرعت راهی درمانگاه شدند و پس از بررسیهای اولیه، تحقیقات از شوهر این زن را آغاز کردند.
وی در توضیح به مأموران گفت: شیفت کاری من از ۳ تا ۱۰ شب است و امشب وقتی به خانه برگشتم دیدم همسرم بیهوش کنار نردبان افتاده و خون زیادی از او رفته فهمیدم از ارتفاع به پایین پرت شده یا نردبان روی سرش افتاده است. با کمک دختر و دامادم او را به درمانگاه رساندیم، اما پزشکان گفتند که کاری از دستشان برنمی آید و او فوت کرده است. حالا هم، چون موضوع حادثه بوده از کسی شکایتی ندارم.
در ادامه تحقیقات و بهدلیل تناقضگوییهای مرد میانسال، جسد با دستور مرجع قضایی به پزشکیقانونی منتقل شد و کارشناسان این سازمان پس از معاینههای لازم در گزارشی اعلام کردند که علت تامه مرگ، شکستگیهای جمجمه ناشی از ضربات متعدد جسم سخت به سر بوده است.
بااعلام این گزارش تحقیقات مأموران وارد مرحله تازهای شد و داماد خانواده مورد تحقیق قرار گرفت که او به مأموران گفت: از وقتی وارد این خانواده شدم پدر و مادرزنم باهم درگیر بودند و اختلاف شدیدی داشتند.
دختر خانواده هم گفت: از آنجایی که پدرم چند سالی است که به موادمخدر اعتیاد دارد مادرم همیشه با او دعوا میکرد و از او میخواست اعتیادش را ترک کند. الان هم احتمال میدهم پدرم بلایی سر مادرم آورده باشد.
در ادامه مرد میانسال دوباره تحت بازجویی قرار گرفت و وقتی در برابر مستندات قرار گرفت بهناچار به قتل همسرش اعتراف کرد و گفت: روز حادثه وقتی از محل کارم برگشتم از همسرم خواستم برایم چای بریزد، اما او به حرفم گوش نکرد و رفت کنار بخاری خوابید من به سراغ تریاکم رفتم تا قدری مصرف کنم که او شروع به اعتراض کرد.
از آنجا که بارها سر این موضوع باهم درگیر شده بودیم عصبانی شدم و با چکش منبتکاری دو ضربه محکم به سرش زدم و بعد او را به سمت نردبان آهنی هل دادم. همان موقع از پشت سرش خون جاری شد و من برای اینکه مطمئن شوم که دیگر نفس نمیکشد با سنگ چند ضربه به سرش کوبیدم و بعد از چند دقیقه جسدش را به حیاط بردم و نردبان آهنی را روی سر او انداختم تا اگر کسی چیزی پرسید بگویم نردبان روی سرش افتاده است.
با تکمیل تحقیقات پرونده برای رسیدگی به شعبه ۱۳ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در ابتدای جلسه دادگاه ۳ فرزند قربانی از قصاص پدرشان گذشتند و درخواست دیه کردند.
دختر قربانی به قضات گفت: با اینکه از مرگ مادرمان خیلی ناراحتیم، اما راضی به قصاص پدرمان هم نیستیم و میخواهیم او هم دیه مادرمان را پرداخت کند و هم به حبس محکوم شود.
سپس متهم به جایگاه رفت و با پذیرش اتهام قتل گفت: من خیلی پشیمانم اگر همسرم آنقدر با من دعوا نمیکرد و از من حرفشنوی داشت این اتفاق نمیافتاد. در پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند و باتوجه به درخواست اولیای دم، وی را به پرداخت دیه و ۸ سال حبس محکوم کردند.
منبع: ایران