مهرداد خدیر در عصر ایران نوشت: از سخنان سید حسن خمینی در مسجد امیرالومنین تهران در پنجشنبه شب این جمله بیشتر مورد توجه رسانههای داخلی و خارجی قرار گرفته که «اگر غربیها بابت آنچه نسلکشی یهودیان در جریان جنگ جهانی دوم میدانند احساس عذاب وجدان دارند و میخواهند جبران کنند و تاوان بپردازند و به همین خاطر سرزمینی را برای آنان در نظر گرفتند چرا اینجا؟ چرا استان «باواریا»ی آلمان را نبخشیدند و اصلا چرا نصف آلمان را به آنان به عنوان تاوان ندادند و نمیدهند؟»
حضور یادگار امام خمینی در مجموعۀ بزرگ امیرالمومنین در غرب تهران البته بیشتر برای حمایت غیر مستقیم از تولیت آن – فرزند شهید اشرفی اصفهانی- در چالش با یک میهمان ناخوانده بود که به تعبیر تولیت آن «آمده و جا و خوش کرده»، اما به تناسب این روزها طبعاً به ماجرای حملات اسراییل به مردمان بیدفاع و بیپناه غزه هم پرداخته شد.
سید حسن خمینی به جای آن که تعابیر مشهور نیای بنیانگذار را دربارۀ اسراییل تکرار کند (اسراییل باید محو شود/ اگر هر مسلمان یک سطل آب بریزد اسراییل را آب میبرد) ترجیح داد به چهار شایبه یا شایعه یا ابهام پاسخ دهد.
(البته دربارۀ «اسراییل باید محو شود» هم یک بار مشهورترین روحانی ضد اسراییلی و پایهگذار اصلی حزبالله لبنان – مرحوم سید علیاکبر محتشمیپور- پاسخی دیپلماتیک داده و گفته بود «منظور رژیم آپارتاید اسراییل است همان طور که در آفریقای جنوبی سرزمین محو و نابود نشد بلکه رژیم آپارتاید نابود شد».) آن چهار مورد که سخنران درصدد رفع ابهام برآمد اینها بود:
نکته اول این که اسراییلیها مدعیاند، چون در هزارههای پیشین یهودیان در این سرزمین ساکن بودهاند (احتمالا همان کنعان که حضرت موسی قوم بنیاسراییل یا فرزندان یعقوب پیامبر (اسراییل: یعقوب) را از رود نیل عبور داد و در کنعان ساکن کرد) پس در قرن بیستم هم بازگشت به آن سرزمین حق آنان است. حال آن که طی هزارهها بارها دست به دست شده و خود سید حسن مثال زد مانند این است که سادات ایران مکه را طلب کنند و آن را سرزمین موعود خود بدانند و بخواهند به زور اشغال کنند.
یادگار امام البته میتوانست به مقاله مشهور عبدالرحمان فرامرزی سردبیر کیهان در سالهای پیش از انقلاب هم اشاره کند که گفته بود این مدعا شبیه آن است که زرتشتیان و پارسیان هند که در شبه قاره یا جاهای دیگر زندگی میکنند به زور و با کمک خارجی بخواهند بار دیگر در ایران ساکن شوند در حالی که همکیشان آنان در حال زندگی در همین سرزمین هستند. (بحث کنعان از این نویسنده است نه ناطق).
دوم این که برخی در فضای مجازی این شایعه را دامن میزنند که فلسطینیها زمینهای خود را به یهودیان فروختهاند و معامله بوده و غصبی در کار نبوده است و اصطلاحا با «اسقاط کافه خیارات» از جمله «خیار غبن» بوده است. او به این ابهامافکنی هم اینگونه پاسخ داد که در روایتهای تاریخی تا ۱۰ درصد این گونه گفته شده هر چند تحقیقات بعدی نشان میدهد تنها سه درصد اراضی چنین وضعیتی داشته اند. جدای اینها شامل غزه نمیشود که اکنون هدف نسل کشی افراطیون قرار گرفته است.
موضوع سوم این بحث است که آن که در ۱۵ مهر ۱۴۰۲ ابتدا حمله کرد حماس بود نه اسراییل و اقدامات بعدی اسراییل به تلافی آن بوده است. سید حسن خمینی در این باره تعبیر «مظلومیت مهاجمانه» را به کار برد و گفت شروع کننده واقعی اسراییل و از ۷۵ سال قبل است منتها این مظلومیت گاهی در دفاع صرف جلوه میکرد و این بار با یورش فلسطینیها همراه بود وگرنه سال هاست که در محاصرهاند و غزه به بزرگترین زندان روباز جهان با دومیلیون انسان در آن تبدیل شده است.
بحث چهارم همان هولوکاست یا نسلکشی در جریان جنگ دوم جهانی است و این که اسکان یهودیان در اسراییل برای جبران و تلافی آن واقعه است و در اینجا بود که ضرب المثل مشهور را یادآوری کرد:
گنه کرد در بلخ آهنگری
به شوشتر زدند گردن مسگری
و به طعنه پرسید چرا فلسطین برای تاوان و جبران انتخاب شد و «باواریا»ی آلمان و اصلا نصف آلمان نه؟!
این ایده یا طعنه را، اما اول بار محمود احمدینژاد - رییس جمهوری وقت و ساکت این روزها- در مرداد ۱۳۸۹ در مصاحبه با مجله بسیار مشهور و معتبر «نیویورکر» مطرح کرد و گفت: «اگر جنگ جهانی دوم در اروپا اتفاق افتاده چرا مردم فلسطین باید تاوان آن را بدهند؟ غربیها میتوانستند سرزمینی را در آلاسکا، کانادا یا در گوشهای از آمریکا به یهودیان بدهند. در این صورت هیچ درگیری و اختلافی هم به وجود نمیآمد.»
سید حسن خمینی البته با همه گروهها و طیفها ارتباط دارد، ولی مشخص است که افکار و ایدههای او مطلقا از جنس احمدینژاد چه قبل ۹۰ و چه بعد ۹۰ نیست و قطعا از یاد نبرده چه رفتار زشتی از او در حرم امام خمینی سر زد (در اولین ۱۴ خرداد بعد از وقایع ۸۸) وقتی به عمد و کودکانه آن قدر سخنرانی خود را طولانی کرد تا مجالی برای صحبتهای سید حسن باقی نماند. هر چند بعدا با رفتارهایی درصدد عذرخواهی عملی برآمد. با این همه برای رد ایده «تاوان هولوکاست» این اشاره برای مخاطب غربی مفهومتر است.
این که یادگار امام در مثالهای خود از آمریکا و کانادا و آلاسکا نگفت و پای باواریای آلمان را به میان کشید شاید به این خاطر بوده باشد که نمیخواسته مثال احمدینژاد را تکرار کند. ضمن این که یهودیان آلمانها را متهم اصلی میدانند.
سید حسن خمینی اگرچه در زمره حامیان فلسطین به شمار است، ولی ادبیات متفاوتی را به کار میگیرد و چه بسا از ایده صلح یا تلاش برای یافتن یک چارچوب صلح با توجه به واقعیتهای تازه به جای راهکارهای قدیمی هم حمایت کند. موضوع منحصر به مثال باواریا و آلاسکا نیست.