هیچ چیز مثل پیدا کردن یک برنامه تحقیقاتی پلیسی جدید و هوشمندانه نیست که تا پایان شما را سرگرم میکند نخواهد بود (یعنی در سریعترین زمان ممکن به تماشای بی وقفه آن بپردازید). اما یک معتاد به دنیای جرم و جنایت پس از اینکه The Wire، NYPD Blue یا هر نسخهای از سریال Law & Order را به صورت بی وقفه تماشا کرد، چه باید بکند؟
خب، چرا به دنیای درامهای پلیسی بین المللی روی نیاوریم؟ سرویسهای استریمینگ در حال حاضر برای افزایش محتوای بین المللی خود، کار بسیار فوق العادهای انجام داده اند و به بینندگان این فرصت را میدهند تا از برنامههای تلویزیونی محبوب سراسر جهان، گزینههای مناسب و مورد علاقه خود را تماشا کنند.
در این فهرست از درامهای پلیسی چیزی برای هر کسی وجود دارد، چه به دنبال سریالی به زبان انگلیسی باشید و چه به سمت زبانهای دیگر بروید. توصیه میکنیم دایره جستجوی خود را افزایش دهید و به چشم خود ببینید که سریالهای پلیسی در کشورهای دیگر تا چه حد میتوانند جذاب باشند؛ بنابراین در این مطلب میخواهیم شما را با ۲۰ مورد از بهترین سریالهای پلیسی بین المللی (غیرآمریکایی) آشنا کنیم.
از سال ۲۰۱۲ تا ۲۰۲۱، شش فصل با روایت سریع و پر از اکشن سریال Line of Duty بینندگانش را در سراسر انگلستان سرگرم خود کرده بود. داستان؟ دو افسر پلیس که در واحد ۱۲ مبارزه با فساد در یک نیروی پلیس ساختگی کار میکنند، به نامهای استیو آرنوت (مارتین کامپستون) و کیت فلمینگ (ویکی مک کلور) که باید برای کشف بخشهای فاسد پلیس که مملو از ارتباط با جرایم سازمان یافته است، مبارزه کنند. هر فصل بر یک تحقیق پیچیده در مورد یک پلیس فاسد، تحت سرپرستی رئیس تد هستینگز (آدریان دانبار) تمرکز میکند.
ستارههای مهمان شناخته شده، از جمله کیلی هاوس، تاندی نیوتن، استفن گراهام و کلی مک دونالد از بازیگران مشهور این سریال هستند. در کل این سریال، داستان پیوستهای در رابطه با یک افسر عالی رتبه پلیس را میبینیم که در حال درز اطلاعات به همان باندهای تبهکاری است که سعی دارند از درون با آنها مبارزه کنند. این سریال شما را تا آخر روی لبه صندلی هایتان نیم خیز نگه خواهد داشت.
این سریال قوی و پرتنش فرانسوی – کانادایی در مونترال روایت شده و از سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۵ پخش شد. این سریال به بررسی حرفه و زندگی خصوصی افسران در پست ۱۹ میپردازد و بر روی نیک بروف، یک پلیس سرسخت و در آستانه طلاق که همکارش به شدت زخمی شده است، و بن چارتیه، پلیسی که پس از ترک زادگاهش به این شهر جدید آمده و به خاطر دستگیری پدرش به خاطر رانندگی در حال مستی از خانه طرد شده است، تمرکز دارد.
بقیه اعضای این تیم پاسگاهی بسیار نزدیک به هم شامل یک الکلی و شریک زندگی اش که از پوشش دادن او خسته است، یک همسرآزار، یک افسر تازه کار، یک فرمانده بدجنس و سلطه جو و یک گروهبان مهربان است. با پیشرفت داستان، چارتیه خود را در حال تحقیق در مورد بروف میبیند که در میان دیگر ارتباطات مشکوکش، با مافیای بلغارستان نیز ارتباط دارد. این سریال با پرداختن به درام زندگی شخصی و پلیسی روزمره، تعادل بسیار خوبی ایجاد کرده است.
اسپیرال که به نوعی نسخهای فرانسوی، خشن تر، ترسناکتر و خونینتر از سریال Law & Order است، برای افراد نازک دل مناسب نیست. این سریال به مدت هشت فصل، تحقیقات گروهی از افسران پلیس پاریس را دنبال میکند که در ادامه، پروندههای خود را به وکلای دادگستری تحویل میدهند. هر فصل با یک جنایت تاریک آغاز میشود و تیم به رهبری کاپیتان لور برتو، یک پلیس سرسخت و متعهد با یک زندگی شخصی فاجعه بار که اغلب به همخوابگی او با همکارانش میانجامد، به این پروندهها میپردازند.
این سریال به مسائل داغ متعددی مانند سوء مصرف مواد مخدر، قاچاق انسان و افراط گرایی مذهبی میپردازد. در این سریال نیز مانند نظم و قانون، روابط کاری اغلب پیچیده بین نیروهای پلیس و سیستم قضایی و عوارضی که کار در هر دو زمینه میتواند حتی برای یک حرفهای پرشور و با انگیزه به همراه داشته باشد، مورد بررسی قرار میگیرد.
سریالی که به قدری محبوب بود که شش بار بازسازی شد و پل ارتباطی میان دانمارک و سوئد را به انگلستان/ فرانسه، استونی/ روسیه، مکزیک/ آمریکا، یونان/ ترکیه، آلمان/ اتریش و مالزی/ سنگاپور توسعه داد. سریال اورجینال (۲۰۱۱ – ۲۰۱۸) با کشف جسد زنی آغاز میشود که دقیقاً در نیمه راه پل اورسوند قرار گرفته که دانمارک و سوئد را به هم متصل میکند.
این کشف عجیب به این معنی است که دو کارآگاه باید این پرونده را به اشتراک بگذارند، مارتین رود دانمارکی و ساگا نورن سوئدی. روهد جوان و در عین حال استرس زده است و به تازگی متوجه شده که بزودی صاحب شش فرزند خواهد شد. نورن یک کارآگاه باهوش مبتلا به اوتیسم با مهارتهای اجتماعی نامناسب است. آنها با هم به درون شبکه درهم تنیدهای از جرم و جنایت کشیده میشوند که تفاوتهای فرهنگی و شخصیتی شان، کارشان را دشوارتر میکند. این سریال یک کلاسیک جذاب و به شدت سرگرم کننده است.
همزمان یک درام تاریخی، یک نئونوآر و یک روایت تحقیقاتی پلیسی، سریال Babylon Berlin به تازگی برای فصل پنجم تمدید شده است. داستان سریال در سال ۱۹۲۹ روایت میشود، جایی که گریون راث وارد شهر میشود. راث کارآگاهی اهل کلن است که هنوز هم از عوارض جنگ جهانی اول رنج میبرد: وابستگی او به مورفین رو به افزایش بوده، اما برای از بین بردن احساس گناه او به خاطر مرگ برادرش کافی نیست.
او برای ریشه کن کردن اخاذی در برلین به سر میبرد و با شارلوت ریتر که یک زن جوان لیبرال و زیرک است و به موقعیتی شغلی در واحد قتل چشم دوخته، آشنا میشود. لباسها و دکورهای سریال بسیار دقیق انتخاب شده اند که تنها پروندههای مبهم و پیچیدهای را پیچیدهتر میکنند که راث و ریتر در سراسر برلین با آنها مواجه میشوند، جایی که آنها باید جنایات سیاسی فزاینده را حل کنند، و احتمالاً عاشق هم نیز میشوند. موسیقی متن سریال نیز بسیار فوق العاده است.
تومر سیسلی، بازیگر اسرائیلی / فرانسوی نقش شخصیت اصلی این سریال فرانسوی را بازی میکند، یک پزشک قانونی بسیار باهوش و غیرمعمول؛ و منظورما: رافائل بالتازار است که با ارواح جنازههایی که روی آنها کار میکند صحبت کرده و داستانهای پشت مرگ آنها را کشف میکند. او به شدت در فکر جنایتی است که نتوانسته آن را حل کند، قتل همسرش، و با افسر پلیسی به نام هلن باخ همکاری نزدیکی دارد. این سریال با پنج فصل تاکنون، یکی از محبوبترین سریالهای تلویزیونی در فرانسه است.
این سریال پلیسی فرانسوی با تمرکز بر روی دو زن در نقشهای اصلی، در مورد آسترید است، یک زن اوتیسمی است که در بایگانی پلیس در فضایی خلوت کار میکند، جایی که او جزئیات مربوط به هر پروندهای که میبیند را به خاطر میسپارد. رافائل یک کارآگاه تا حدودی شلخته است که شیفته استعدادهای عجیب آسترید میشود و این دو شروع به همکاری با یکدیگر میکنند. این سریال به خاطر به تصویر کشیدن یک زن اوتیسمی مورد تحسین قرار گرفته است، نقشی که سارا مورتنسن با حساسیت و جذابیت آن را بازی کرده است.
با نام اصلی Forbrydelsen، سریال The Killing یک نوآر اسکاندیناویایی است که آغازگر یک سریال بسیار مشهور بود و به یک نسخه آمریکایی محبوب نیز منجر شد. بازرس کارآگاه سارا لوند اهل کپنهاگ، مادر یک فرزند و شخصیتی باهوش و منزوی از لحاظ عاطفی است که باید قتل یک دختر جوان را قبل از نقل مکان به سوئد حل کند.
داستان تاریک این سریال، پیچ و خمهای عجیب و غریبی به خود میگیرد، در شرایطی که لوند تلاش میکند تا با همکار جدیدش، جان میر کار کند و پرونده را ببندد تا بتواند نقل مکان کند، اگرچه خیلی زود مشخص میشود که این پرونده بهانهای مناسب برای جلوگیری از نقل مکان او است.
از دیالوگها و رفتارهای جذاب لوند به عنوان یک کارآگاه کارکشته و ناتوانی در همکاری مناسب با دیگران گرفته تا داستانی که حتی بازیگران را هم در حال حدس و گمان نگه میدارد (که تا پیش از دریافت فیلمنامه با افشاگری غیرمنتظره اش، به آنها گفته نشده بود قاتل کیست)، این سریال از آن دسته سریالهای پلیسی است که شایستگی جایگاهش را دارد.
این سریال جنایی تکان دهنده به پروندههای واقعی میپردازد و به اولین سریال تلویزیونی هند تبدیل شد که به خاطر تصویر سازی جذاب و معتبرش، برنده جایزه امی بین المللی در بخش سریال درام شد. با انتشار فصلهای اول و دوم به ترتیب در سالهای ۲۰۱۹ و ۲۰۲۲، فصول این سریال روی پرونده مشهور و تکان دهنده تجاوز جنسی دسته جمعی در سال ۲۰۱۲ در دهلی و دارودسته چادی بانیان گانگ تمرکز دارد.
حادثهای که در فصل اول به تصویر کشیده شد، یک روایت خبری در مقیاس بین المللی بود و به دقت تحقیقات این پرونده را تصویرسازی میکرد تا دیدگاهی متفاوت از نگرشها نسبت به جرایم جنسی در هندارائه دهد، و با خود حادثه واقعی آغاز شده و تحقیقات پلیس را تا دستگیری مظنونان و مرگ قربانی دنبال میکند.
بر اساس رمانهای مشهور جوخه قتل دوبلین از تانا فرنچ، این سریال هشت قسمتی (که برای فصل دوم نامزد نیز چراغ سبز دریافت کرده است) بر روی دو کتاب In the Woods و The Likeness تمرکز کرده است. کارآگاهان راب ریلی و کیسی مدوکس، مشغول تحقیق در مورد قتل یک دختر ۱۳ ساله هستند که ممکن است به یک جنایت چند دهه قبل مرتبط باشد که در آن سه پسر ناپدید شده و تنها یکی از آنها بازگشت.
هم ریلی و هم مدوکس، همانند تمام درامهای روانشناختی فوق العاده، هیولاهای درونی خاص خودشان را دارند که باید با آنها کنار بیایند و کیلیان اسکات و سارا گرین، به گونهای به این شخصیتها زندگی میبخشند که با کتابهای تاثیرگذار فرنچ بسیار همخوانی دارند.
در این سریال، اولافور دری اولافسون بازیگر ایسلندی – آمریکایی در نقش آندری اولافسون بازی میکند، که رئیس پلیس یک شهر ماهیگیری کوچک (اگر چه او برای فصلهای ۲ و ۳ به شهر بزرگ ریکیاویک میرود). ایسلند خود یکی دیگر از شخصیتهای اصلی سریال است، با سرزمین و مناظر دریایی نفسگیر و زیبایش و پس زمینه جذابی برای جنایات تاریکی که در شرف وقوع هستند.
با نزدیک شدن یک کولاک سهمگین، اولافسون باید با مشکلات خانوادگی دست و پنجه نرم کند و اگر این کار به اندازه کافی سخت جلوه نمیکند، همزمان یک جسد مثله شده نیز در سواحل روستا پیدا میشود؛ و همانطور که اغلب در شهرهای کوچک اتفاق میافتد، انگشتها شروع به نشانه رفتن به سمت دیگران و اتهام زنی میکنند. این سریال بسیار محبوب از سال ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۲ پخش شد.
شینها کیون، بازیگر مشهور کرهای (همدردی با آقای انتقام، سیاره سبز را نجات دهید!) نقش اصلی این سریال کره ای، گروهبان لی دونگ سیک، را بازی میکند، فردی عجیب و غریب که شاید دوران اوجش به عنوان یک کارآگاه زبده را پشت سر گذاشته باشد.
او با یک کارآگاه جوانتر و با ارتباطات بهتر به نام هان جو وون همکار میشود و این دو با هم، باید یک قاتل زنجیرهای را شکار کنند و ممکن است برای این کار مجبور به دور زدن قانون شوند. در این سریال هوشمندانه و جذاب، کارآگاهانی را میبینیم که در تحقیقات شان، خود و ماهیت شر را به چالش میکشند. این سریال به شدت تحت تاثیر فیلم خاطرات قتل از شاهکارهای بونگ جون هو قرار داشت و ۱۶ قسمت آن در سال ۲۰۲۱ پخش شد.
سریال غریبه که در سال ۲۰۱۷ منتشر شد، یک تریلر جنایی پیچیده و موفق در سطح بین المللی است که شخصیت اصلی آن یک دادستان متفاوت به نام هوانگ سی موک است. یک جراحی در دوران کودکی، باعث شده که هوانگ توانایی همدردی و حس کردن احساسات دیگران را نداشته باشد، که او را به یک دادستان فوق العاده، اما همکاری نامناسب و بی احساس تبدیل کرده است.
او باید با ستوان هان یئو جین، برای حل یک پروند قتل همکاری کند، اما تلاشهای آنها برای تحقیق روی به خاطر توطئه پیچیدهای که دفتر دادستانی و یک شرکت خصوصی درگیر آن هستند، بی نتیجه مانده است. رابطهای که بین هانگ بداخلاق و هان احساسی شکل میگیرد، در قلب این سریال پلیسی جذاب و تفکر برانگیز قرار دارد.
طولانیترین درام آلمان با ترجمه “صحنه جرم”، یک روایت پلیسی است که از سال ۱۹۷۰ روی آنتن رفته است. این سریال طرح بسیار جذابی دارد: ایستگاههای پخش عمومی از سراسر آلمان (و گاهی اتریش و سوئیس) تعداد مشخصی اپیزود از این سریال را منتشر میکنند، و هر فصل داستانهایی از پاسگاههای پلیس مختلف در تعدادی از مناطق مختلف را روایت میکند.
این طور که پیداست، بیش از ۱۰۰۰ قسمت از این سریال نوآورانه پخش شده است که در آن هزاران جرم و بازجویی به تصویر کشیده میشود و برخی پاسگاههای پلیس بسته به موضوع تحقیق، حضوری چند باره در داستان دارند. با ۳۰ قسمت ۹۰ دقیقهای در هر فصل و بازی تعداد زیادی از بازیگران مشهور، این سریال به خوبی میتواند عطش شما برای داستانهای پیچیده پلیسی را سیراب کرده و به این زودیها به پایان نخواهید رسید.
خالق این مجموعه اولیویه مارچال، نویسنده، بازیگر و کارگردان فرانسوی است که ۱۲ سال را در نیروی پلیس فرانسه گذرانده است. داستان این سریال در مورد سه پلیس پاریسی و یک پلیس زن است که وقتی یکی از همکاران آنها به ظن سوء رفتار خودکشی میکند، زندگی آنها به هرج و مرج کشیده میشود.
چهار نفر باقیمانده تصمیم میگیرند که باید نام او را از این اتهام پاک کنند، حتی اگر مجبور باشند برای انجام این کار، قانون را نادیده بگیرند و سعی میکنند از چشمهای تیزبین ناظران داخلی دوری کنند. این چهار نفر برای رسیدن به اهداف خود از تاکتیکهای خشونت و ارعاب نیز استفاده میکنند و این سریال تاریک و خشن (که از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۶ به مدت چهار فصل پخش شد) با آثار کلاسیک آمریکایی مانند The Wire مقایسه شده است.
این درام عجیب و در عین حال فوق العاده تاریک فنلاندی، یک موفقیت بزرگ برای نتفلیکس بود و پس از سه فصل، حتی یک فیلم به عنوان دنباله آن نیز ساخته شد. قهرمان داستان، کری سورجونن، یک کارآگاه با مهارتهای تحقیقی و پلیسی فوق العاده است. او همچنین همسری دارد که مبتلا به سرطان بوده و دختر نوجوانش نیز مشکلات خاص خود را دارد.
او با کارآگاه لنا جاکولا همکاری نزدیکی دارد، کسی که گذشته تاریکش اغلب در زمان حال سر بر میآورد. چشم انداز تاریک و یخ زده سریال، محیط بی نقصی برای جنایتهای وحشتناکی است که سورجون و تیمش وظیفه بررسی آنها را بر عهده دارند، جنایاتی که شامل مرگ کارگران جنسی و سیاستمداران و برخورد با تک تیراندازها و بمبگذارها نیز هست، همگی در حالی که سورجون تلاش میکند تعادل شکننده زندگی خانوادگی اش را حفظ کند، در شرایطی که اغلب همه وقتش به کارش اختصاص داده میشود.
کارآگاه پلیس شرافتمند و مشهوری به نام جان کاردینال عادت دارد به تنهایی در شهر کوچک خلیج آلگونکوین کار کند، بنابراین همکار تازه وارد او، لیز دلورم همکاری با کاردینال را دشوار مییابد. هر یک از چهار فصل این سریال بر روی یک جنایت بزرگ تمرکز دارد و همه آنها از رمانهای ژیل بلانت اقتباس شده اند. کاردینال تلاش میکند تا به همسر دارای بیماری روانی اش کمک کند، اما موفق نیست، در حالی که ازدواج دلورم فرو پاشیده و رئیس پلیس نیز در خانه مشکلاتی دارد.
در این سریال، تماشاگران به خوبی با مجرمان آشنا میشوند، که شامل یک زن جوان با احساس ناامنی و با زخمهای صورت فراوان است که توسط دوست پسرش مورد سوء استفاده قرار میگیرد، یک شمن خودخوانده که مشخص میشود ترسناکتر از باند دوچرخه سواری است که در ابتدا به این جنایت متهم شده اند، و کسی که بسیار نزدیکتر از آن چیزی است که کاردینال انتظار داشت.
نتفلیکس این سریال نوآورانه را ساخته است: یک سریال آنتولوژی که سه قسمت آن در یک ایستگاه پلیس در چهار کشور مختلف روایت میشد. در یک حرکت متفاوت، فضای داستان برای هر اپیزود یکسان است؛ داستان اغلب در یک اتاق بازجویی ایزوله رخ میدهد، همچنین بازرسانی را میبینیم که از طریق یک آینه دو طرفه تماشاگر بازجویی از مظنون هستند، و گاهی صحنههایی در راهروی بیرونی رخ میدهد، اما از آسانسورها فراتر نمیرود.
هر روایت از این داستان با حضور بازیگران مهمان برجستهای در نقش مجرمانی که مورد بازجویی قرار میگیرند، جذابتر نیز میشود؛ از جمله جرمی رنیه، نینا هاس، دیوید تننت، شارون هورگان، هیلی اتول و کیت هرینگتون. اپیزودهای این سریال بسیار پرتنش و روانشناختی بوده و دارای پیچ و خمهای داستانی لذت بخشی است، در شرایطی که بازرسان قصد دارند مجرمان را شناسایی و دستگیر کنند.
این کمدی سیاه بسیار لذت بخش در یک شهر کوچک کمی واپسگرایانه در تاسمانی روایت میشود، جایی که اتفاقاً یک جامعه نسبتا تازه وارد از زنان همجنسگرا وارد آن شده اند که اغلب خود را در تضاد با بقیه شهر میبینند. گروهبان ارشد دولسی کالینز و همکاران نامتجانسش وقتی که جسد یک مرد محلی در ساحل پیدا میشود، اصلاً آمادگی لازم را ندارند و رسیدن پشتیبان در قالب یک بازرس به نام ادی ردکلیف که بسیار بی پرواست، واقعاً کمکی به حل این مساله نمیکند؛ و این تنها جسد به ساحل آمده نیست: اجسادی با جراحات مشابه شروع به انباشته شدن میکنند، و پی بردن به اینکه آنها با یک قاتل سریالی سر و کار دارند با زمان برگزاری فستیوال سالانه زمستانی شهر همزمان میشود، در حالی که توریستها درست در وسط هرج و مرج به این جزیره میآیند. این سریال، خنده دار، تاریک، تاثیرگذار است، با مجموعهای جذاب از شخصیتهای دوست داشتنی و البته عجیب و غریب.
کارآگاه بومی، جی سوان، پس از گم شدن دو کارگر مزرعه شاغل در یک گاوداری، برای کمک به رئیس پلیس محلی، اما جیمز به یک شهر کوچکی در غرب استرالیا آورده شده است. آنها یک باند قاچاق مواد مخدر را کشف میکنند و همچنین باید با نژادپرستی که مدتها است این شهر را گرفتار کرده است، دست و پنجه نرم کنند.
در فصل دوم سوان به شهر دور افتاده دیگری فرستاده میشود که پرونده آن شخصیتر از چیزی است که سوان پیش بینی کرده بود و فصل سوم به زمانی در گذشته بر میگردد، دورانی که سوان جوانتر به عنوان یک کارآگاه فعالیت میکند. این سریال با فضایی غبارآلود و آفتاب سوخته، ادامه فیلمی با همین عنوان است و پس از آن نیز فیلم دیگری به نام Goldstone در ادامه آن ساخته شد.
منبع: روزیاتو