روزنامه شرق نوشت: علی دایی خواه ناخواه با تاریخ فوتبال ایران عجین شده و با اختلاف، بینالمللیترین چهره فوتبال ایران محسوب میشود. البته همین موضوع گاه باعث شده در هرجای کمنامونشانی از دنیا هم که درباره شناخت یک فرد از ایران پرسوجو شود، بسیاری علی دایی را نام ببرند. این موضوع به تنهایی برای اثبات شخصیت فرافوتبالی علی دایی در عرصه بینالمللی کفایت میکند.
با وجود چنین ریشهای که دایی در ورزش و روح جامعه ایران دارد، هستند عدهای که روزانه تلاش میکنند وجهه او را زیر سؤال ببرند. این افراد معدود که غالبا تلویزیون تبدیل به پناهگاهی برای آنها شده، روزی علی دایی را خوششانس میدانند که «خدا قد بلندی به او داده که توپ به سرش بخورد» و روزی دیگر هم خواستار مهاجرت این چهره از ایران میشوند تا به زعم خودشان کشور تطهیر شود. وقتی چنین برنامهای جواب نمیدهد، چند ماه بعد دوباره یکی در شبکهای دیگر از تلویزیون سروکلهاش پیدا میشود تا علی دایی را فردی نامحبوب جلوه دهد. او وقتی حتی با اعتراض مجری برنامه روبهرو میشود، میگوید «شش دهه بعد از مرگش مشخص میشود که دایی محبوب است یا نه».
تلاش برای پنهانکردن محبوبیت علی دایی و به گوشه راندن او فقط در تلویزیون رقم نخورده؛ او چهار سالی میشود که در فوتبال ایران ممنوعالفعالیت شده و نمیتواند به عنوان مربی به کارش ادامه دهد. دایی حتی از این هم حیرت میکند که چطور گزینه اول هدایت تیم ملی میشود، ولی ۲۴ ساعت مانده به امضای قرارداد به ناگاه رئیس فدراسیون فوتبال ایران غیب شده و دیگر خبری از او نمیشود. او چهار سال به دلیل آنکه مثل بقیه فکر نکرده و جملاتی باب میل مدیران فوتبالی به زبان نیاورده به حاشیه رانده شده است. پس از آن، قریب به یک سال هم میشود که به دلیل آنکه دوباره مثل عدهای فکر و عمل نکرده و سعی کرده مردمداری کند، مورد شماتت قرار میگیرد. دیگر تکرار اتفاقاتی مانند ضبط پاسپورت او، ممنوعالخروجیاش یا سختگیری با تعدادی از افراد خانوادهاش نیاز به بحث بیشتر ندارد.
دایی در سالهای اخیر در ایران چوب همفکرنبودن با عدهای را خورده است. البته که برخلاف تلاشهای صورتگرفته، چنین موضوعاتی منجر به کاهش محبوبیت علی دایی نشده و برعکس به میزان او افزوده است. هرچند چنین ناملایماتی با علی دایی همواره مورد اجماع در بین مسئولان هم نبوده است. در این برهه علاوه بر حمایت چهرههای سیاسی، بسیاری هم او را مورد تحسین قرار داده و حتی در تازهترین اتفاق، یکی، دو مدیر میانه تلویزیون هم از جوی که علیه اسطوره ایران در صداوسیما شکل گرفته گلایه کرده و بر محبوبیت این چهره بینالمللی نزد ایرانیان تأکید کردهاند.
دایی هم در تمام این اوقات سعی کرده فقط در صفحات مجازی و یکی، دو گفتوگویی که داشته علیه هجمهها با نیش و کنایه حرف بزند. مثلا بنویسد: «کسی میرود که آمده باشد، نه کسی که ریشه در این خاک دارد». یا جایی دیگر طعنه و کنایه بزند و بگوید «مردم شهری که همه در آن میلنگند، به کسی که راست راه میرود میخندند». او در این مدت بارها هم اشاره کرده که دوری از فوتبال برایش مسئلهای نیست و اتفاقا به سودش هم شده، چون نهتنها وقت بیشتری برای کنار خانواده بودن دارد بلکه میتواند به بیزینسش هم سروسامانی بدهد.
در کنار همه این اتفاقات، ولی خوش به حال علی دایی بوده و هست؛ او اگرچه سالها فوتبال حرفهای را کنار گذاشته، ولی تقریبا لحظهای نبوده که اسمش در روزنامهها و سایتهای معتبر دنیا مطرح نشده باشد. بدون درنظرگرفتن گزارشهای غیرفوتبالی که درباره او نوشته شده، دایی تقریبا سه سالی میشود که پای ثابت اخبار فوتبالی در دنیاست. بخش اصلی ماجرا مربوط به همان رکوردی است که سالهای سال در اختیار داشت و بالاخره کریستیانو رونالدو از راه رسید و آن را شکست. علی دایی با ۱۰۹ گل ملی، رکورددار گلهای ملی تاریخ محسوب میشود. درست از روزهایی که رونالدو به حوالی ۹۰ گل ملی رسید، داستان شکستن احتمالی رکورد علی دایی مطرح شد. این داستان تا روزی که رونالدو از علی دایی عبور کرد و با دایی در فضای مجازی بدهبستان داشتند ادامه داشت.
حالا، ولی با وجود عبور رونالدو از علی دایی بازهم اسم اسطوره ایران در رسانههای معتبر دنیا مطرح شده است. اینبار نوبت به لیونل مسی، دیگر فوقستاره زنده دنیای فوتبال است که به رکورد علی دایی نزدیک شده و احتمالا او هم در آیندهای نزدیک بتواند این رکورد را بشکند و از آن عبور کند. لئو چند روز پیش در جریان بازی تیم ملی آرژانتین با اکوادور، روی یک ضربه ایستگاهی هوشمندانه تکگل برتری تیمش را زد تا صدوچهارمین گل ملیاش را زده باشد. این بدان معنی است که او فقط به پنج گل دیگر نیاز دارد تا با علی دایی برابری کند و با شش گل دیگر میتواند دایی را پشت سر بگذارد.
مسی و تیمش همین امروز باید با بولیوی بازی کنند و چهبسا به دایی نزدیک و نزدیکتر هم بشود. پیام روشن اینکه همین امروز و فردا دوباره در رسانههای مختلف دنیا اسم علی دایی مطرح میشود و برای چندمین بار داستان یک قهرمان محبوب که در وطن خود چندان با او مهربانانه رفتار نمیشود، مرور میشود.