فرارو- روزنامه معتبر "الاهرام" چاپ قاهره، در مطلبی به قلم خبرنگار مشهورش،"مکرم محمد احمد"، تفاوت دیدگاه حاکمان عربی در مورد سیاست خارجی ایران را مورد بررسی قرار داده است.
به گزارش فرارو، در این مقاله، گزارش دیدار نویسنده با یوسف بن علوی، وزیر امور خارجه عمان، و نظرات این مقام عرب در خصوص رفتار فعلی دستگاه سیاست خارجی ایران، جالب توجه است و از تفاوتی آشکار با نظرات رهبران کشورهایی چون عربستان و امارات و کویت و مصر، حکایت دارد.
مطلب را در زیر بخوانید:
از مدت ها پیش می دانستم که نادین محورهای عرب نسبت به آنچه که در ایران می گذرد، دیدگاهی متفاوت دارند که حتی از باور موجود نزد عرب ها که حکومت ایران را به منزله افعی تصور می کنند که در منطقه زهر می پراکند و باید سرش را قطع کرد، فراتر می رود.
دیدگاه نادین محورها حتی از درک برخی کشورهای خلیج فارس که ایران را خطری منطقه ای تلقی می کنند که باید از آن رهایی یافت و یا دستش را کوتاه کرد و حتی از دیدگاه عده ای که در اتاق های در بسته تصمیم گیری می کنند و بر این باور هستند که خطر ایران از اسرائیل بیشتر است، زیرا حکومت اسرائیل تحت نظر امریکاست و امریکا می تواند دولت اسرائیل را مهار سازد و او را تحت چهار چوب مناسبی قرار دهد، فراتر می رود.
در مورد اسرائیل و نوع رابطه اش با امریکا دیدگاه های متفاوتی وجود دارد،برخی بر این باورند که شیوه رفتاری اسرائیل، منافع امریکا در خاورمیانه را مورد تهدید قرار می دهد، ولی عده ای دیگر عقیده دارند که امریکایی ها این طور ترجیح می دهند که خطر اسرائیل باید باقی بماند، زیرا وجود این خطر می تواند موجب ترس کشورهای عربی شود و این به سود امریکاست، زیرا بدین وسیله می تواند در بازی جهانی، عرب ها را به خوبی مهار کند و از بلند پروازی های آنان جلوگیری کند!
از مدت ها پیش می دانستم که عمانی ها بهتر از هر کس دیگر سیاست های تهران را درک می کنند و خطوط تماس میان دو همسایه همیشه باز بوده و نگرانی در این زمینه وجود نداشته و ندارد خصوصا این که آن دو نسبت به تأمین امنیت تنگه هرمز که نفت خلیج فارس را به کشور های صنعتی می رساند، مشارکت دارند.
بخشی از فلسفه سیاسی عمانی ها بر این نکته استوار است که نباید با همسایه و حتی با دشمن ،هر چند که اختلافات بسیار شدید باشد، قطع رابطه کرد و باید درها گشوده باقی بماند.
کشور عمان دریافت که شدت اختلافات میان اعراب موجب گشته که واقعیت در آن کم رنگ شود، لذا باید درها باز بمانند تا این که بتوان برای زدودن آن اختلافات، راهی مناسب یافت و عمان حتی در زمانی که مصر با امضای معاهده «کمپ دیوید» در وضعیتی بسیار ناگوار قرار گرفت و بیشتر کشور های عربی روابط خود را با این کشور قطع کردند، با مصر ارتباط داشت و اکنون نیز همین کشور با این که ایران در امور راهبردی بسیاری از کشور های عربی دخالت می کند و از شهروندان شیعی در کشورهای عربی بهره برداری می کند و اصرار زیادی دارد که تلاش های عربی –اسرائیلی برای صلح را ناکار آمد کند و حتی تلاش دارد که قضیه فلسطین را به موضوع هسته ای خود ربط دهد و نگرانی بسیاری از کشورهای عربی خصوصا مصر و عربستان سعودی را برانگیخته، دروازه های خود را به روی تهران گشوده نگاه داشته است.
گفتنی است که اگر ایران به یک کشور هسته ای بدل شود و بتواند بمب اتم تولید کند، این نگرانی را در منطقه به وجود می آورد که مسابقه تسلیحات هسته ای شدت گیرد و تلاش ها برای تبدیل منطقه خاورمیانه به منطقه ای خالی از سلاح های هسته ای بی اثر شود.
با این که نسبت به متفاوت بودن دیدگاه عمان با دیگر کشورهای عربی در مورد داشتن رابطه با ایران آگاهی قبلی داشتم، اما همیشه از مطرح ساختن این قضیه دوری می جستم، زیرا خواستار آن بودم که در ابتدا باید زوایای مهم این قضیه را روشن سازم و سپس در این زمینه اظهار نظر کنم و بی شک دیدار با یکی از مسئولان بلند پایه عمانی می توانست این نقیصه را بر طرف سازد.
در دیدار اخیرم از عمان این فرصت به به دست آمد و توانستم با «یوسف بن علوی»، وزیر امور خارجه عمان دیدار طولانی داشته باشم و البته موضوع این دیدار فقط بررسی روابط عربی- ایرانی بود.
هدف من از این گفت گو، برگزاری مصاحبه با وزیر عمانی که از سیاست های تهران آگاهی کامل داشت نبود و واقعا هدف اصلی، دانستن ابعاد دیدگاه عمان نسبت به موضع تهران و این که چرا دیدگاه عمان با دیدگاه بسیاری از کشورهای عرب در این زمینه متفاوت می باشد، بود.
با توجه به همین موضوع، شاید این امکان وجود داشته باشد که متفاوت بودن دیدگاه عمان با دیگر کشورهای را این چنین خلاصه کرد. البته با توجه به موضوع اصلی که مفاد آن چنین است: بیشتر کشورهای عربی دوران حکومت احمدی نژاد را دوران دخالت در کشورها و تلاش برای صدور مفاهیم جدید انقلاب اسلامی که از شدت و حدت بیشتری برخوردار است و دشمنی با غرب در آن کاملا هویداست و حتی آمادگی برای تنش فزایی را بیشتر از گذشته در درون دارد، تشخیص می دهند.
عمانی ها نظر کاملا متفاوتی دارند. آن ها عقیده دارند که:
- در پس غوغاسالاری که احمدی نژاد آن را برگزیده، تمایلی قوی وجود دارد که انقلاب ایران به مرحله ثبات و آرامش برسد.
- تلاش دارد وضعیت داخلی را قوام بخشد تا این که بتواند ثبات بیشتری را محقق سازد.
- این امکان را به وجود آورد که روابط خود با غرب و جهان عرب را طوری سازمان دهی کند که منافع منطقه ای اش را حفظ کند.
- ایران تلاش دارد که همه مشکلات خود با امریکا را به صورت عادلانه حل و فصل کند.
- ایران به شدت خواستار حمایت از منافع خود است و مایل نیست که با غرب وارد جنگ شود.
- ایران مایل است که به حکم تمدن و فرهنگ و تاریخ و قدرت منطقه ای خود که از زمان درگیری های ایران و بیزانس وجود داشته، نقش واقعی خود را باز یابد و کشورها آن را به رسمیت شناسند.
- اگر غرب و جامعه جهانی مایل نیست که ایران چنین نقشی داشته باشد، جمهوری اسلامی ایران، که بر امت اسلامی دارای فرهنگ کهن که هشتاد میلیون نفر جمعیت دارد و مذهب شیعی که تعداد زیادی از مسلمانان بدان گرایش دارند،حکومت می کند، خواستار آن است که همان نقشی را که شاه داشت، عهده دار شود.
- با این که احمدی نژاد در بسیاری از حالت ها خصوصا زمانی که درباره آینده اسرائیل سخن می گوید با حالتی از تمسخر و چالش گری آن را بیان می کند، ولی باید دانست که همه آن سخنان پیام های رمزداری هستند که به سوی غرب ارسال می شود و غرب را فرا می خواند که در خواست های ایران را درک کند. احمدی نژاد در پس جسارت های پر ابهام، مهارت بازرگانان بازار ایران و توانایی اش برای چانه زنی را مطرح می سازد، ولی متاسفانه عرب ها در درک این پیام های رمزدار دچار اشتباه شده اند.
یوسف بن علوی در مورد احمدی نژاد و دیدگاه هایش چنین می گوید: احمدی نژاد میان تفکر انقلابی جمهوری اسلامی که تلاش داشت موجب آشفتگی کشورهای همسایه شود و امریکا را شیطان بزرگ می دانست که باید با او به جنگی ابدی پرداخت، و میان تمایل برای ایجاد ثبات که به ایران فرصت بیشتر دهد که روابط اش با جهان خارج را تنظیم کند و به حق اش در دانش هسته ای و بهره برداری از آن و فرآوری اورانیوم و تولید سوخت هسته ای زیر نظر آژانس بین المللی انرژی اتمی، احترام گذاشته شود، یک خط فاصل مشخصی را نمایندگی می کند.
اگر عرب ها در درک پیام های رمزدار تهران دچار اشتباه شدند، غرب کاملا این پیام ها را دریافته و اکنون میان دو طرف برای درک متقابل زمینه مناسبی به وجود آمده است.
یوسف بن علوی بر این باور است که درک متقابل میان ایران و غرب رو به افزایش است و این امر می تواند موضوع اتمی ایران را هر چه زودتر به پایان مناسبی سوق دهد.
بر همین اساس، عمان وقوع جنگ به دلیل پرونده هسته ای ایران را در منطقه بسیار بعید می داند و می گوید دلیل، آن نیست که امریکا نمی تواند جنگ دیگری راه اندازی کند و یا این که ایران نمی تواند پیامدهای آن را تحمل کند، بلکه دلیل اصلی این است که سطح تفاهم متقابل میان تهران و غرب رو به افزایش است و یا هیچ گونه نشانه ای دال بر وجود تنش در تنگه هرمز مشاهده نمی کنیم و ناوگان امریکایی ها و نیروی دریایی ایران همچون گذشته حرکت معمولی خود را ادامه می دهند.
اگر گفته های یوسف بن علوی، وزیر امور خارجه عمان صحت داشته باشد می توان گفت حضور احمدی نژاد در روستای «بنت جبیل» در جنوب لبنان در چند ماه پیش را باید ارسال پیامی رمزدار به اسرائیل دانست که احمدی نژاد در بیروت آن را رمزگشایی کرد. او در بیروت خطاب به همه نیروهای سیاسی لبنان گفت که ایران هم از سلامت داخلی لبنان حفاظت می کند و هم خواستار شعله ور شدن آتش درگیری ها در لبنان نیست و مقصود از مستحکم کردن روابط میان تهران و حماس در غزه، دشمنی با مصر نیست و پیام اصلی به اسرائیل و جلب توجه آن کشور بود و دیگر این که روابط میان تهران و دمشق نباید موجب تیره شدن روابط مصر با سوریه شود، زیرا نکته مهم این است که سوریه در ائتلاف با تهران، عاملی می یابد که می تواند به اسرائیل اشغالگر جولان فشار وارد آورد.
تحول مهم در خاورمیانه پدیدار شدن نقش راهبردی جدید ترکیه با سوریه است و «حسنی مبارک» اولین کسی بود که به ترکیه در مورد تصحیح روابط خاورمیانه اش در مورد فلسطین و عراق و وحدت ارضی این کشور، نصیحت کرد.
به هر حال، حکمت ایجاب می کند که عرب ها به نقش ترکیه و ایران به عنوان مکمل توجه بیشتری داشته باشند و آن را عامل قدرت برای خود تلقی کنند و گرچه برخی مسائل میان این دو کشور و عرب ها وجود دارد، ولی هیچ گاه نمی تواند به عنوان خطر راهبردی برای عرب ها تلقی شود، زیرا ما هر چه جستجو کنیم نه فقط تناقضی میان ایران و اعراب پیدا نخواهیم کرد، بلکه فقط منافع اساسی فراروی مان قرار خواهد گرفت.
در مورد ترکیه نیز همین حالت قابل رؤیت است و ترکیه برای تقویت منافع خود هرگز در حالت تناقض با منافع عالی عرب قرار نخواهدگرفت.
نکته مهم و اصلی در حال حاضر این است که ما چگونه بتوانیم نقش ترکی و ایرانی را به جای این که به دیده شک و دودلی به آن بنگریم به عامل قدرت عربی تبدیل کنیم؟!
دیدگاه فوق، دیدگاه عربی دیگری از سرشت رابطه میان عرب و ایران است و گمان من این است که این موضوع نیازمند برسی و گفت وگوهای بیشتری است.