هنگامی که زائران بیت الله الحرام به میهن بازمی گشتند، از ورود یک نفر از میان ۸۷ هزار و ۵۵۰ زائر به ایران جلوگیری شد و مساله زمانی رسانهای شد که سخنگوی وزارت خارجه از جلوگیری عربستان برای بازگشت علیاکبر رائفیپور خبر داد و مشخص نبود چرا عربستان به او اجازه همراهی با سایر زائران کاروان اعزامی از تهران را نداده است.
رائفیپور در گفتگو با «ایرنا» ضمن بیان جزییات این مساله به بیان مطالبی درباره سابقه و چشم انداز روابط دیپلماتیک و سیاسی ایران و عربستان پرداخت.
چطور شد که به مکه رفتید؟ مستطیع بودید یا از طرف سازمان و نهادی رفته بودید؟
من تا یک ماه قبل به این موضوع فکر نمیکردم، ولی اتفاقاتی پشت سر هم افتاد که نمیخواهم درباره آن صحبت کنم و همین قدر بگویم که ۷۰ تا ۸۰ درصد ماجرا همان است که خود به خود درست شد.
من هنوز مستطیع نبودم که یکی از دوستان تماس گرفت و گفت امسال میخواهد به حج برود و اصرار کرد که من بروم، ولی گفتم مستاجر هستم و پولی برای سفر حج ندارم. این شخص که فیش حج داشت، درباره هزینه سفر گفت که شما به این سفر برو و بعد با هم حساب میکنیم و قرار شد هزینه حج را به صورت قسطی به وی پرداخت کنم. البته من به صورت کاملا عادی به این سفر رفتم. یعنی همه کارها انجام شده بود و من هیچ کاری نکردم؛ فقط در همین حد که گذرنامه ام را دیدم که نیاز به تمدید دارد یا نه.
اما درباره آن ۲۰ تا ۳۰ درصد باقیمانده، برداشت من این بود که روابط با عربستان، حسنه شده و دولت سعودی در مذاکرات بارها به ایرانیها اعلام کرده بود و میتوان گفت که تکیه کلام وزارت خارجه آل سعود این است که فصل تازهای در روابط دو کشور آغاز شده است. یعنی دشمنیها و هر آنچه میان من و شما بود گذشته است.
ما هیچگاه با سعودیها جنگ مستقیم نداشتیم. البته به صورت نیابتی درگیر بودیم درحالی که با عراقیها هشت سال جنگ داشتیم و اکنون روابط خوبی با آنها داریم و سالی چهار تا پنج میلیون زائر از عراق به کشور ما میآید و بیشتر از آنها، ما زائر میفرستیم و هرگز اتفاقاتی از این دست نمیافتد. بنابر این چنین مسالهای باید یک بار برای همیشه حل شود و طبیعی است که مقاومتهایی شکل بگیرد، همانطور که در کشور خودمان هم مقاومتهایی در قبال این ارتباطات شکل گرفته است.
کسانی همیشه منتقد بودند و میگفتند چرا از دیوار سفارت عربستان بالا رفتید و سفارت را گرفتید و آن اتفاقات رخ داد و خود من هم جزو همان منتقدین بودم که سخنرانیهایی هم موجود است که میگفتم آن کار اشتباه بود. این حرفها مربوط به الان نیست بلکه مربوط به همان سالها است. الان همان منتقدین، منتقد روابط با عربستان شدهاند که بسیار عجیب است.
من به یاد دارم که نامزدهای اینها در انتخابات ریاست جمهوری میگفتند صنعت هتلداری در مشهد ضربه خورد. چون دولت سعودی اجازه نمیدهد شیعیانشان به مشهد بیایند و حتی این مساله یکی از استدلالهای اقتصادی اینها در انتخابات بود در حالی که الان، همان طیف ناراحت هستند که چرا ارتباطات برقرار شده و مرتب یادآوری میکنند که اینها (عربستانیها) همان کسانی هستند که آن اتفاقات را در منا و برای آن دو نوجوان در فرودگاه جده رقم زدند پس چرا این کارها را میکنند.
من معتقدم هر نوع اتفاقی که بخواهد خللی در رابطه عربستان با ایران ایجاد کند، کار صهیونیستهاست. روابط ایران و عربستان مانند طفل نوپاست و باید از آن مراقبت کنیم و آن را رشد دهیم، زیرا همچون یک طفل راه میرود و به زمین میخورد و بلند میشود.
با توجه به اینکه من نسبت به حدود ۸۸ هزار زائری که به مراسم حج رفته بودند، یک چهره شناخته شدهای هستم، این اتفاق (ممنوع الخروجی از عربستان) در واقع یک عَلَم و پرچمی بود که باید حل میشد. اگر قرار باشد مطلبی را به صحبتهای گذشته من ارتباط دهند، پس هیچ مداح و سخنران دیگری نباید به آنجا برود و تقریبا کسی را در ایران نداریم که منتقد آنها نبوده باشد و جزو معدود مسائلی بود که تقریبا همه در مورد آن اجماع داشتند.
چه زمان شما متوجه شدید که به اصطلاح ممنوعالخروج هستید؟ زیرا اصطلاح ممنوعالخروجی را درباره شما بهکار میبردند.
وقتی به فرودگاه رسیدیم، گفتند پرواز یک ساعت به تاخیر افتاده است. ما کارهایمان را مثل بقیه انجام دادیم؛ زائران چمدانهای زیادی داشتند، برخی هم پیرزن و پیرمرد بودند و شرایط سختی برای آنها بود و کار چمدانها درحال انجام بود. ما چهار نفر بودیم و جزو آخرین نفراتی بودیم تا گذرنامه هایمان را به بخش جوازات تحویل دهیم و مهر خروج را بزنند و تا وقت پرواز در سالن بنشینیم.
وقتی گذرنامه هایمان را تحویل دادیم، متصدی فرودگاه سه بلیت صادر کرد و به من گفت که اجازه صدور بلیت برای شما نداریم. من همانجا متوجه شدم که اتفاقی افتاده است و سریع به نماینده سازمان حج در آنجا گفتم و چند نفر از دوستان که در آنجا مشغول خدمتدهی به زائران بودند، گفتند اجازه بدهید، موضوع را بررسی کنیم.
بعد از بررسی متوجه شدند که هیچ مشکلی وجود ندارد و بالاخره بلیت را گرفتند تا اینکه بخش قابل توجهی از زائران کاروان برای سوار شدن به هواپیما به سمت سالن انتظار رفته بودند. پیگیری مشکل من حدود ۴۰ دقیقه طول کشید. در فرودگاههای عربستان، گذرنامه با اثر انگشت و چهره زائر تطبیق داده میشود. زیرا دوربین دارند و عکس میگیرند و زائر باید با همین مشخصات از سفر برگردد و این حرفهای عجیب و غریب که گذرنامه جعلی داشتم، حرف دروغی بود.
وقتی خواستم گذرنامه ام را تحویل بدهم، نمیدانم آن افسر سعودی که خیلی هم خوش برخورد بود و سه چهار کلمه فارسی هم بلد بود، در گذرنامه ام چه چیزی دید که حالش تغییر کرد و گفت با من بیا. نماینده سازمان حج ما همراهم بود و به من گفت که با خودرو به کنسولگری بروم تا خودشان پیگیر مساله باشند.
این تدبیر درست وزارت امور خارجه ما بود که حقیقتا مدافع حریم ایرانیان در آنجا بودند و من منصفانه از آنها قدردانی میکنم. البته من به دستگاه سیاست خارجی انتقاداتی دارم، ولی در اینجا واقعا کارشان بینقص بود. ما از همانجا به کنسولگری در جده رفتیم و ۶ روز در آنجا مستقر بودم تا این مساله حل شود و از کنسولگری هم خارج نمیشدم. وزارت خارجه ما در این ۶ روز، مرتب از آنها میپرسید که علت را اعلام کنند، ولی آنها هیچ چیزی نمیگفتند و در نهایت یک دلیل جالب را مطرح کردند.
شما این را یک دستاورد میبینید؟
آفرین! و فراموش نکنیم وزارت خارجه ما که با دستگاه امنیتی آنها ارتباطی ندارد و فقط با بخش سیاسی وزارت خارجه آنها مرتبط است، وقتی پیام را به معاونت کنسولگری آنها انتقال میدهد، آنها هم میپذیرند و میگویند درست میگویید. این مساله یک اتفاق اشتباه بوده و باید برطرف شود و برطرف شدنش این است که اگر من به جای سعودیها بودم، میگفتم شما اینجا بمانید و با اساتید دانشگاه و نخبگان جلسه بگذارید.
نماینده وزارت امور خارجه در مکه با من تماس گرفت و پرسید آیا شما بحثی با راننده تاکسی داشتید و من پاسخ دادم مطلقا چنین چیزی نبوده است. ما اصلا جایی نمیرفتیم، فقط جلوی در هتل سوار اتوبوس میشدیم و به بیتالله الحرام میرفتیم و دوباره با همان اتوبوس برمیگشتیم، کرایه تاکسی هم خیلی زیاد بود یعنی اگر شما بخواهید یک قدم راه بروید به پول ما حدود ۷۰۰ تا ۸۰۰ هزار تومان باید خرج کنید و ما به لحاظ مالی هم تمایلی نداشتیم که با تاکسی به جایی برویم.
آنها نرمافزاری به نام «اوبر» دارند که مانند اسنپ و تپسی در ایران است. ما با رانندههای تاکسی صحبت میکردیم و از هم میپرسیدیم که اهل کجا هستید و یک فضای خوبی در تاکسی حاکم بود و مطلقا مواردی که عنوان کردهاند، نبوده و دلیل مضحکی را بیان کرده بودند و البته روش آنها هم اینگونه است.
آیا شما خودتان متوجه شده بودید که سخنگوی وزارت امور خارجه مساله شما را اعلام کرده است؟
بله من در اخبار خوانده بودم و حدود سه تا چهار روز بعد بود که سخنگو اعلام کرد. در طول این سه روز، هم و غم من این بود هیچ کس حتی خانواده ام متوجه این مساله نشوند. فقط دو سه نفر از همکاران موسسه مصاف که باید پیگیریهایی را انجام میدادند، از موضوع اطلاع داشتند. تصورم هم این بود که مشکل، دو سه روزه حل میشود و ما برمیگردیم.
آیا برداشتی که از اعلام موضوع توسط وزارت خارجه بوجود میآمد، این بود که فشاری هم روی عربستان بیاورند؟
من نمیخواهم وارد بخشهای دیپلماتیک شوم. زیرا سخنگوی وزارت خارجه حتما دلایلی داشته که موضوع را رسانهای کرده است. در مجموع از سمت ما هیچ مسالهای مطرح نشد. کسی که دنبال بازی رسانهای باشد از همان ساعت اول شروع به اطلاع رسانی و عکس گذاشتن میکند که مرا ممنوعالخروج کردند، من اینجا مظلوم هستم و گیر افتادم، مردم ایران کجا هستید.
من با اینکه دسترسی به توییتر هم داشتم، حتی یک توییت نزدم. فقط زمانی که گفتند مردم نگران هستند، فقط یک پیام صوتی فرستادم و بعد از آن یک پیام تصویری فرستادم که برخی صلاح ندانستند که آن را پخش کنند و من هم مخالفتی نداشتم، زیرا بنای من بر این بود که مساله تمام شود و برگردیم به ایران و آسیبی به روابط دو کشور وارد نشود.
آرام آرام خبر درز کرد. برداشت من این است که سخنگوی وزارت امور خارجه مجبور بود این واکنش را نشان بدهد. زیرا اگر این کار را انجام نمیداد، همین اتهام به وی وارد میشد که چرا همیشه خاکستری و پنهان عمل میکنید، چرا روایت اول، دست ما نیست. این موضوعات جزو انتقادات است و همواره به رسانه ما وارد بوده است.
اخباری هم از سمت براندازها درز کرده بود. ما به هیچ کدام از خبرهایی که درز کرده بود، واکنشی نشان نمیدادیم و معتقدم بودیم اگر واکنش نشان دهیم، مساله، بیشتر مطرح میشود و خیلیها این را ندیده بودند و این مساله فقط در حد فضای مجازی در گروه واتساپی و ایتا چرخیده بود.
اما واکنش سخنگوی دستگاه دیپلماسی در پاسخ به توییتهایی بود که برخی افراد شاخص آن طرفی داشتند و آنها بودند که شروع به طرح مساله کردند که همه دروغ بود که ما حتی واکنشی به آنها نشان نمیدادیم.
شرایط به شکلی شد که یکی از این افرادی که سابقه توهین به مقدسات را دارد و از ایران هم فرار کرده و خود را اصلاحطلب جانباز میداند، توئیتی زد و نوشت که ما اشتباه کردیم. خبر را خودشان پخش کردهاند که بگویند ما مهم هستیم و وارد بازی اینها نشوید لذا واکنش ما یعنی سکوتی که کردیم، موجب شد که آنها به خطا بیفتند.
بخش فارسی توییتر عربستان در توییتی اعلام کرد که براساس قانون برخورد شده است.
من استثنائا آن توییت را ندیدم. میخواهم خلاصه بگویم که اخباری درز کرد و سخنگوی وزارت خارجه مجبور به چنین واکنشی بود. بعد از آن ما شروع به شفافسازی کردیم و گفتیم که ماجرا به این شکل بوده است. اگر هم شایعهای بود، پاسخ میدادیم.
اصل ماجرا را توضیح میدهید؟
در هتل ما حدود پنج هزار و ۷۰۰ زائر بود و برخی با ما عکس میگرفتند. من مشغول اعمال خودم بودم و به عنوان یک سخنران به آنجا نرفته بودم. هر کسی که با من عکس میگرفت، اجازه میگرفت که بعد از سفر، عکس را منتشر کند، ولی هر چقدر هم که مراعات میکردیم، اما بالاخره این مطلب درز کرد که بنده به سفر حج رفته ام.
من معمولا با ماسک و کلاه بودم و خیلی مراعات میکردم تا شناخته نشوم، زیرا در آنجا افرادی از کشورهای دیگر مثل افغانستان یا یمن هم بودند که مرا میشناختند. این موضوع باعث شد که اولین بار یکی از وابستگان ایران اینترنشنال که با العربیه فارسی هم ارتباط نزدیکی دارد، این مساله را رسانهای کرده است.
تلویزیون ایران اینترنشنال در جریان فوت مهسا امینی و اوج درگیریها شمشیر را از رو بسته بود، اما تلویزیون بی بی سی حیثیت خود را از بین برد. یعنی رسانه نبود؛ بلکه بلندگوی جنگ بود. من در همان زمان توییتی زدم و نوشتم که اینها رسانه نیستند. اینها بلندگوی جنگ هستند و باید به عنوان بخشی از جنگ شناخته شوند. چون به صورت رسمی تروریسم را گسترش میدهند.
به طور کلی به شکلهای مختلف به من میفهماندند که تو در تور اطلاعاتی هستی، خودشان هم میدانند من فقط به زیارت میروم و برمیگردم و محافظی هم نداشتم. زیرا محافظ در کشور دیگر، معنی ندارد. البته این موارد مربوط به روزهای اولی بود که هنوز سخنگوی وزارت خارجه حرفی نزده بود و موسسه ما و حتی خود من هم واکنشی نشان نداده بودیم و نکتهای که این موضوع را تقویت میکرد، این بود که اولین بار اخباری که درز شد از سوی همین جریان برانداز بود و بعد در داخل هم اصلاحطلبان به آن دامن میزنند و متاسفانه ارتباط تنگاتنگی میان آنها وجود دارد.
در برهه جدید روابط ایران و عربستان همچنان این اتفاق رخ میدهد؟
برداشت من این است که در سطح کلان خیر، اما در سطح پایین و متوسط بله؛ این اتفاق میافتد. چون یک تعارضی وجود دارد. یعنی در عربستان یک بخش ایدئولوژیک وجود دارد و برخی از پلیسهایشان که ریشهای بسیار بلندی دارند، یک عمر به شیعیان، گفته اند رافضی و آنها را عامل بدبختی اسلام دانسته و آنها را مشرک معرفی کردهاند و حالا ناگهان سیاسیون عربستان خلاف این را میگویند.
اینها قبلا پلیس مذهبی داشتند و با دوربین نگاه میکردند و اگر کسی مفاتیح به دست داشت و میخواست زیارتنامه بخواند، او را دستگیر میکردند، ولی امسال زائران میتوانستند مفاتیح به دست بگیرند و کسی هم مانع آنها نشد. من که برای اولین بار به سفر حج رفته بودم و حتی عمره هم نرفته بودم، ولی کسانی که عمره رفته بودند میگفتند باور کردنی نیست که اجازه میدهند مردم زیارتنامه بخوانند. امسال زائران در بقیع روضه میخواندند و فیلمهای آنها در شبکههای اجتماعی هم منتشر شد. البته بعد از ۲۰ دقیقه میآمدند و میگفتند از اینجا بلند شوید.
سال گذشته آقای دردمند ۸۰ تا ۹۰روز بازداشت بود، چون عکس گرفته بود، ولی امسال هزاران نفر در حال فیلم گرفتن بودند و آقای رضا نریمانی فیلم میگرفت و دعا و روضه میخواند. اینها دیگر جرم نیست. محدودیتها تمام شده و اجازه عکاسی و فیلمبرداری میدهند. در واقع فضا باز شده و سختگیریها مانند قبل نیست.
اشارهای هم به سفارت ایران و کنسولگری داشته باشید و کمکهای آنها برای آزادی شما و بعد برویم سراغ رابطه ایران و عربستان با توجه به اینکه شما گفتید مخالف بالا رفتن از دیوار سفارت هم بودید؟
اتفاقی که افتاد یک اتفاق اولا مقتدرانه و مناسب با ادعای طرف سعودی بود. چون طرف سعودی میگفت فصل تازهای بین روابط ایران و عربستان باز شده، ولی اگر این اتفاق افتاده، چرا به حرف افرادی گوش میدهند که با امنیتیهای عربستان فعالیت رسانهای داشتند؟
اتهام آن این بود که یک راننده تاکسی رفته بود جلوی هتل ما و عکس مرا نشان داده بود و گفته بود که من دنبال این آدم میگردد که خیلی مضحک بود. مثلا یکی از ایرادات این بود که آن راننده گفته بود ایشان سوار تاکسی من شده و گفته بعدا کرایهات را حساب میکنم. پرسیده بودند چه کسی، چه ساعتی و کجا که راننده گفته بود با خانوادهاش همراه بوده در حالی که من اصلا با خانواده سفر نکرده بودم.
من این تناقضها را برای وزیر امور خارجهمان هم فرستادم. شاید حدود ۱۵ ایراد از این اتهام پیدا کردم و این ایرادها به طرف مقابل انتقال داده شد. مسئولان دیپلماسی به عربستان گفتند اگر واقعا بنای شما بر اصلاح روابط است، پس چرا این کاررا انجام میدهید و از فردا کسی به شما اعتماد نخواهد کرد.
رائفیپور اینجا تبدیل به یک پرچم و نمادی شد که بالاخره این مشکل حل شد، بدون اینکه حتی یک دقیقه بازجویی شود. یعنی آنها حتی در مواردی راضی شده بودند که یک دقیقه به صورت تلفنی بازجویی از من صورت بگیرد، ولی دستگاه سیاست خارجی ما میگفت بگویید جرمش چیست و این کار، خیلی مقتدرانه بود.
این بازجویی اتفاق نیفتاد و من سوار بر خودروی کنسولگری خودمان شده و به فرودگاه رفتیم، گذرنامه ام را دادم و نماینده ما تا لحظه پرواز ایستاد. در واقع ماجرای رائفی پور یک نماد بود و حل شد. کسی به اندازه من، علیه سعودیها صحبت نکرده بود، ولی من رفتم و بالاخره برگشتم.
من معتقد بودم این مساله باید از بنیان حل شود تا هر ایرانی که عزیزی در سفر حج تمتع و عمره دارد، باید آرامش داشته باشد. ظاهرا قرار است که عمره هم راه بیافتد و حدود یک میلیون نفر عازم حج عمره شوند، در حج واجب سالیانه ۸۰ تا ۹۰ هزار نفر به عربستان میروند. یعنی قرار است ماهی ۱۰۰ هزار نفر به این کشور سفر کنند و باید خیال خانوادههای آنها راحت باشد.
برای شروع روابط، وزارت خارجه عربستان به سراغ ما نیامد. چون ما دو سال در عمان و عراق در حال مذاکره هستیم، اول بخش امنیتی عربستان آمد، یمنیها که آرامکو را زدند و نصف تولید آنها به هوا رفت، وزیر انرژی آنها میگفت «من رسیدم آرامکو دیدم هوا تاریک شده، ترسیدم» و لذا بخش امنیتی آنها به وزارت خارجه فشار آورد و الان آنها پیگیرند.
عربستان بیشتراز ما دنبال این ارتباطات است و مسئولان ما هوشمندانه و عاقلانه پیگیری میکنند. البته کارشکنی زیاد است. مثلا به محض شکل گیری روابط، موضوع میدان گازی آرش را که سالها مورد مناقشه بوده، مطرح شد و شبکههای صهیونیستی پشت سرهم مصاحبه میکنند که ایران حق کویت و عربستان را خورده و جوابش را بدهید. رژیم صهیونیستی پشت این ماجراست و تا جایی که میتوانیم نباید بهانه به دست آنها بدهیم.
ابتدای صحبتتان اشاره کردید از همان سالی که عدهای از دیوار سفارت عربستان بالا رفتند، شما مخالف بودید. الان تقریبا بعد از هفت سال، روابط ایران و عربستان از سر گرفته میشود. نظر شما راجع به این موضوع چیست؟
من مخالف این کار (بالا رفتن از سفارت عربستان) بودم. میگفتم این مسیر، مسیر جنگ است. یکی از نکات مهم این است که رژیم صهیونیستی در قبال ایران چند خواسته اصلی به عنوان راهبرد دارد که یکی ارائه چهرهای کریه از ایران در جهان است. به همین دلیل جریان سینما را هم به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به دست گرفته است.
منظورم از مستقیم این است که جشنوارههای خارجی استانداردهایی را قرار میدهند که باید مطابق آن باشید. غیرمستقیم هم یعنی این که با همکاری امنیتی با کشورهای اروپایی مثل فرانسه تلاش میکند تا از طریق آنها به جذب سلبریتیها (چهره ها) و هنرپیشههای ما بپردازد که من اسامی آنها را هم میدانم و دستگاه امنیتیمان هم به صورت کامل اطلاع دارد که کدام سفارت، چه کسانی را فرستادند و کجا رفتند.
فردی از طریق یکی از سفارتها وارد ایران شد و حدود ۱۵۰ نسخه از فیلمهایی که خروج آن غیرقانونی است را در چمدانش گذاشت تا از ایران خارج کند، ولی دستگاه امنیتی ما چمدانش را گرفت، فیلمها را برداشت و دوباره چمدان را بست و به او داد که همان موقع هم به سفیر زنگ میزند و میگوید این اتفاق برای من افتاده که سفیر پاسخ میدهد احمق! چرا با من تماس گرفتی. یعنی چرا داری ما را لو میدهی؟ در واقع ارتباط عمیق است. اصلا چرا فکر میکنید یک سفارتخانهای باید اینقدر سلبریتیهای ما را دعوت کند؟
مثلا کدام سفارتخانه؟
خیلی از سفارتخانهها؛ همهشان مهمانی میگیرند، سلبریتیهای ما را دعوت میکنند، چرا؟ انگلیس مهمانی میگیرد برای تولد ملکه و سلبریتیهای ما را دعوت میکند. ما که این همه ارتباطات مذهبی با کشوری مثل عراق داریم، یک بار نشده سفارت عراق من را دعوت کند! یا امثال ما را دعوت کند که سالروز فلان است شما تشریف بیاورید. کاری ندارند.
سفارتخانهها مگر دنبال درست کردن هزینه زیادی برای خودشان هستند؟ برای چه باید بودجه مملکتشان را خرج یکی دیگر کنند؛ بنابراین این مساله هست یا مثلا اتفاقاتی از این دست.
در دولت روحانی اتفاقات خوبی افتاد. در آن اوایل، گردشگری در کشور گسترش پیدا کرد که دو دلیل داشت. یکی حداقل این ادعای ارتباط با غرب بود و دوم این که ارزش پول ملی ما پایین آمد. الان ما به صرفهترین کشور در دنیا برای سفر هستیم. البته از این جهت، حالا خوب نیست، اما من همیشه سعی کردهام در تحلیلهایم منصف باشم. این اتفاق خوبی بود که در دولت ایشان افتاد.
به یکباره چه اتفاقی افتاد؟ اسیدپاشی در قلب گردشگری کشورمان یعنی اصفهان. بعد از یکی دو روز روزنامه اسرائیلی تیتر زد که آیا اسیدپاشان به سراغ گردشگرها هم خواهند رفت؟ چون صنعت گردشگری دو ضربه به اسرائیل میزد. یکی اینکه ارز وارد میکرد و برخلاف تحریمها بود. دوم این که وقتی گردشگران به کشور میآمدند، میفهمیدند یک عمر به آنها دروغ گفتهاند. یک گردشگر وقتی دید چه کلاهی سرش رفته، در اروپا یک اتوبوس کرایه کرد و روی آن نوشت که یک عمر در مورد ایران به ما دروغ گفتند و با این اتوبوس کل اتحادیه اروپا را چرخید.
مساله دوم، عدم ارتباط با کشورهای دنیاست که به سه بخش تقسیم میشود. اول به صورت ویژه با آمریکا، دوم کمتر با کشورهای اروپایی وسوم درگیری دائم با کشورهای اسلامی برای اینکه اسرائیل دشمن اصلی نباشد.
مساله سوم اینکه اسرائیل دشمن فرعی و ایران دشمن اصلی باشد. اصلا درگیری عراق با ایران بر همین طراحی است و کار را به جایی میرسانند که با کل کشورهای عربی طرح صلح حضرت ابراهیم را اجرا کنند، ولی ایرانیها نمیگذارند! و اینکه عربستان و امارات برای امنیت منطقه غرب آسیا به اسراییل پناه ببرند و با همدیگر داعش را درست کنند.
نظرتان درباره کسانی که از دیوار سفارت بالا رفتند، چیست؟
طراحیهای امنیتی همیشه به صورت هوشمندانه است. وقتی یک عامل از آن طرف شما را تحریک میکند، شما بین بد و بدتر گیر میکنید. یعنی اگر شما به دو کودک تجاوز شده در جده و به شهادت رسیدن زائران ایرانی در منا واکنش نشان ندهید، طرف مقابل خیالش راحت است که هر کاری دلش خواست، میتواند انجام دهد و اگر واکنش نشان بدهی، یک درد دیگر است.
همین قصه را ما در مقابل طالبان داریم. اگر واکنش نشان ندهید، یک قصه است و واکنش نشان بدهید یک مساله دیگر. یعنی اینها طراحیهایی است که شما عملا انتخاب مثبت ندارید و باید بین بد و بدتر یکی را انتخاب کنید. مثلا پاسخ رهبر انقلاب در ماجرای منا و اینکه پیکر شهدای منا را نمیخواستند، پس بدهند، فرمودند پاسخ ما سخت و خشن خواهد بود. دقت هم کنید «خشن» را ایشان در بیان، خیلی نرم گرفتند. یک جایی اتفاقاتی هم افتاد، چون کارد به استخوان رسیده بود.
یک کشور دیگر باید چه کار کند که شما واکنش نشان ندهید؟ طرف مقابل، چون روی آنها هم دسترسی داشت، به قدری عامل تحریک را بالا برد که یک واکنش نشان داده شد و زمانی که این واکنش نشان داده شد، احتمال برد را برای آنها بالا برد. به همین دلیل جزء مخالفان حمله به سفارت بودم و گفتم که این بخشی از توطئه آنهاست و ما نباید به هیچ وجه این کار را انجام دهیم.
کمتر کسی به اندازه بنده وهابیت را از نظر سیاسی، نظامی و امنیتی نقد کرده، اما به این نتیجه میرسم که عربستانیها دیگر به این هوشمندی رسیدهاند و فهمیدهاند که آمریکا و اسرائیل برایشان کاری نمیکنند. در واقع به آنها برخورده و تحقیر شدهاند.
تصور کنید رئیس جمهور یک کشور بیاید و شما بهترین استقبال را از او داشته باشید و او بگوید اینها گاو شیرده هستند یا کاغذی به دستش بگیرد و بگوید میخواهم دو فروند از این هلیکوپترها و چهار قایق به آنها بفروشم. این کارها تحقیرآمیز است و آیا شما به عنوان حاکم آن کشور جلوی مردمت تحقیر نمیشوی؟
من در مورد اینکه گفتم برخی از سفارت بالا رفتند، اینجا یک تناقضی است. شما میگویید کار، کار اسرائیل و لابیهای صهیونیست است!
عرض کردم که طراحی به این شکل است. خیلیها بین بد و بدتر متاسفانه بدتر را انتخاب میکنند.
چگونه این شکلی میشود؟
بصیرت لازم است. اینکه این همه رهبر انقلاب روی بصیرت تاکید میکند. افراد بسیاری در زمان امیرمومنان (ع) هم دچار همین خطاها میشدند. در سپاه حضرت علی (ع) هم یک پروندهای مطرح میشود. من نمیخواهم کسانی که از دیوار سفارت بالا رفتند را با آنها مقایسه کنم، اما میخواهم بگویم حتی در زمان امام معصوم هم این اتفاق افتاده است.
یک جریان مشکوک شعار «إن الحکم الّا لِله» را مطرح میکند که اصل ماجرا از «عمروعاص» نشأت میگیرد، اما عمروعاص یک نفر است. وقتی این طراحی صورت میگیرد، امیرمومنان (ع) میفرماید حرف حقی است که از طریق آن به دنبال باطل هستند.
طراحیهای نفوذ این نیست که من و شما نفوذی باشیم تا بفرستند جایی و بگویند این اسلحه را بردار و فلان شخص را بزن. این شلختهترین شکل نفوذ است. بارها رهبر انقلاب تاکید کردند. نفوذ تصمیمساز یعنی شما را به یک مرحلهای در این نبرد هیبریدی ادراکی شناختی برسانند و اینها جنگ شناختی است که شما به این مطلب میرسید که باید این کار را انجام دهید.
آقایی که این فضا را رهبری میکرد، یک فرد نفوذی بود یا بی بصیرت؟
نخیر. نمیخواهم اینگونه هم بگویم. میگویم که بین بد و بدتر. البته من نمیدانم باید از خودشان بپرسید. من تا حالا ایشان را از نزدیک ندیدهام، اما شنیدهام آن موقع اینها در سوریه بودند. من یک صوتی از ایشان شنیدم. منتهی نگاه کنید به دو نوجوان تجاوز شده، تعدادی از هموطنان ما کشته شدهاند، همه ناراحت هستند. آنهایی هم که به سفارت عربستان حمله نکردند، وقتی خبر سفارت را شنیدند، خوشحال شدند.
آمریکا کاری کرده که دانشجویان به سفارت آمریکا حمله کردند یا برخی به سفارت انگلیس و به سفارت عربستان حمله کردند. در هر سه مورد یک فتنه در امور کشور رخ داد و حق ایران یا ایرانیها را زائل کردند و این انتخاب بدتر است.
بارها گفته ایم صبر استراتژیک. انتقام شهید حاج قاسم سلیمانی فقط به زدن یکی دو نفر نیست بلکه اخراج آمریکاییها از منطقه است. آیا اخراج یک روزه ممکن است؟ جمهوری اسلامی بر سر این حرفی که زده به صورت عمیق کار میکند و همین الان روابط عربستان با آمریکا مثل روابط سه ماه پیش نیست.
یعنی ایران در آن تاثیر دارد؟
بله! اصلا خواست ایران این وسط بوده. ایران چین را جایگزین میکند و به میدان میآورد. یعنی ایران هوشمندانه میداند که باید پای چین باز شود که یک کار کاملا منطقی و اصولی درحال شکل گرفتن است و این سیاست در عربستان هم جواب میدهد. مثلا در همین اتفاقی که برای بنده افتاد، به طرف سعودی این مطلب مخابره شد که شما نگاه کنید که این مطالبه در کشور ماست و مطالبه مسئولان و نمایندههای مجلس است که من از همه آنها تشکر میکنم، به عربستان اعلام شد که شما با یک چهره شناخته شده سر و کار دارید و طرف سعودی این مساله را میپذیرد.