اخباری که اخیرا در رابطه با اقدامات واشنگتن در منطقه منتشر میشود بیانگر شکلگیری نوعی فضای متناقضنما یا پارادوکسنما از سوی آمریکاست. زیرا یک روز خبر میرسد که واشنگتن معافیت جدید ۱۲۰ روزهای را برای پرداخت بدهیهای برق عراق به ایران از طریق یک بانک غیرعراقی صادر کرده و ساعاتی بعد در همان روز یعنی چهارشنبه ۲۸ تیرماه والاستریت ژورنال به نقل از مقامات آمریکایی مدعی میشود که آمریکا ۱۴ بانک عراقی را از انجام معاملات دلاری منع کرده است. اقدامی که به گفته والاستریت ژورنال با هدف جلوگیری از ورود دلار به ایران انجام شد. بعد از این داستان نرخ برابری دینار و دلار دچار نوسان شد. البته تاکنون بیانیهای از سوی وزارت خزانهداری آمریکا یا مقامات رسمی عراق در این ارتباط منتشر نشده است.
پلیتیک آمریکایی در مورد ایران
همزمان با این تحولات در بعد نظامی نیز تحرکات در منطقه شدت گرفته است؛ در این خصوص ستاد فرماندهی مرکزی ایالات متحده آمریکا پنجشنبه شب گذشته اعلام کرد که وزارت دفاع این کشور یک گروه ضربت دریایی را به همراه یگانی از تفنگداران دریایی آمریکا راهی خلیج فارس میکند. بر اساس بیانیه این ستاد، در واکنش به تلاش اخیر ایران برای توقیف کشتیهای تجاری در محدوده ماموریت این مرکز فرماندهی، لوید آستین، وزیر دفاع آمریکا دستور داده است یک گروه عملیاتی خاکی آبی این کشور، به حضور نظامی این کشور در خلیج فارس افزوده شود. پیشتر وزارت دفاع آمریکا، پنتاگون، در دوشنبه گذشته اعلام کرد که ایالات متحده قرار است چند فروند هواپیمای جنگنده اف-۳۵ و ناوشکن «توماس هادنر» را که پیش از این در دریای سرخ مستقر بوده به منطقه خلیج فارس و تنگه هرمز اعزام کند.
تحرکاتی که ممکن است حتی ذهن مخاطب را به احتمال وقوع یک رویارویی در منطقه سوق دهد. همچنین تمام این تحرکات در حالی رخ میدهد که تقریبا کمتر از یک ماه پیش صحبت از توافقی موقت بین تهران و واشنگتن مطرح بود و سفر هفته گذشته وزیر خارجه عمان به تهران نیز دوباره این سناریو را تقویت کرد که احتمالا خبری درباره تبادل زندانیان و توافق موقت در کار باشد.
واقعا چه خبر است؟
وقتی مخاطب اخبار حداقل سه، چهار هفته اخیر را دنبال میکند، این سوال برایش پیش میآید که واقعا چه خبر است؟ آیا آمریکا در قبال ایران و حتی منطقه دچار پارادوکس شده است؟ با نگاهی به مواضع و سیاستهای مقامات آمریکایی که امروز روی پرونده ایران کار میکنند، درمییابیم که پارادوکس وجود خارجی ندارد و این دقیقا همان خطی است که انتظار میرفت واشنگتن در پیش بگیرد. واشنگتن پیگیری پلن C با پشتوانه پلن B را دنبال میکند. طبق «پلنC» آمریکا پرونده محدودسازی تنش را دنبال میکند که شامل مسائلی چون مساله هستهای، جنگ نفتکشها و محورهای بازدارندگی منطقهای ایران است. البته این پلن را به پشتوانه پلن B که همان بازدارندگی است میخواهد پیگیری کند. بنابراین این سیاست یعنی پیگیری همزمان دیپلماسی و فشار همان مدلی است که در ماه اکتبر ۲۰۲۱، ریچارد نفیو، آرین طباطبایی و چند نفر دیگری که از تیم رابرت مالی جدا شدند، بر آن تاکید داشتند. آنها مدعی بودند که مذاکرات بدون تحت فشار گذاشتن ایران به احیای برجام منجر نمیشود. همچنین معتقد بودند که اگر روند فشار بر ایران کاهش پیدا کند تهران خواستههای بیشتری میخواهد و مذاکرات وارد روند فرسایشی شود. امروز هم برت مکگورک و هم جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی آمریکا نیز همین نگاه را دارند.
برای بررسی رویکرد مک گورک در قبال پرونده ایران میتوان به مقالهای که وی در سال ۲۰۱۹ در بلومبرگ منتشر کرد، رجوع کرد. مک گورک در آن مقاله نوشته بود که تحریم بدون دیپلماسی فایده ندارد و سیاست فشار و دیپلماسی باید همزمان پیگیری شود. محدودسازی تنش با پشتوانه پلن B که امروز در دستورکار آمریکاست، به نوعی بازتولید همان طرح ۲۰۱۹ مکگورک است.
جیک سالیوان نیز با گماشتن مکگورک به عنوان یکی از دستیاران خود در شورای امنیت ملی نشان داد که وی نیز حامی سیاست فشار و دیپلماسی توامان است. اواسط اردیبهشت ماه سالجاری جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی آمریکا در بخشی از سخنانی که در اندیشکده واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک داشت گفت «آزادی عمل اسرائیل را در مقابل ایران به رسمیت میشناسد.» سالیوان در حوزه دیپلماسی نیز بدون اشاره به برجام گفت که به دنبال یک توافق بلندمدت با ایران هستیم و به جزئیات توافق نیز هیچ اشارهای نکرد. وی همچنین بار دیگر بر پیگیری روند دیپلماسی برای مساله هستهای ایران تاکید کرد. بنابراین مشاور امنیت ملی آمریکا که امروز پرونده ایران روی میز وی قرار دارد نیز میخواهد همان پلن C را به پشتوانه پلن B دنبال کند.
استراتژی دیپلماسی و فشار
آمریکا تصور میکند که میتواند با استفاده از سیاستهای بازدارندگی و اهرمسازی، ایران را پای میز مذاکره بیاورد. از همین رو هر از چند گاهی اخباری از مذاکرات غیرمستقیم بین تهران و واشنگتن به گوش میرسد و متعاقب آن نیز بعضا برخی تحرکات از سوی واشنگتن میبینیم که شاید از نظر مخاطبان با روح مذاکره در تضاد باشد. اما با در نظر گرفتن سیاست آمریکا در قبال ایران درمییابیم که این سیاستها و اقدامات آمریکا تناقض و تضادی ندارد بلکه ذات استراتژی آنها بر پایه همین موارد است.
امروز که روند سینوسی در مناسبات ایران و آمریکا شدت بیشتری گرفته است و در فاصله یک ماه از انتشار اخباری در خصوص یک توافق ضمنی و غیرمکتوب بین طرفین، آمریکا به نمایش اهرمهای فشارش علیه ایران روی آورده، به نظر میرسد که در مذاکرات و توافق نانوشته بین ایران و آمریکا اختلافاتی به وجود آمده است. یعنی شاید برخی اختلافنظرها در حوزه مسائل منطقه باعث شده که آمریکا به صورت نسبتا پرشدت به اهرمهای فشارش روی بیاورد تا به زعم خود از ایران در میز مذاکره امتیاز بگیرد. همچنین مذاکره و فشار همزمان منافاتی با هم ندارند. یعنی حتی ممکن است آمریکا، کانالهای رسمی و غیررسمی برای دنبال کردن مذاکرات داشته باشد و همزمان نیز اهرمهای خود را به رخ بکشد. زیرا به زعم سیاستمداران آمریکایی اهرم فشار فعال میشود تا نتیجه آن در دیپلماسی مشاهده شود.