غوغا و هیجان پیرامون «مدلهای زبانی بزرگ» (LLM، فرآیند درک زبان طبیعی توسط هوش مصنوعی به واسطه آموزش گسترده با دادههای متنی) و انواع دیگر هوش مصنوعی مولد (GenAI) به این زودیها رنگ نمیبازد.
به گزارش دنیای اقتصاد، کاربران هوش مصنوعی مولد هر روز کاربردهای جدید و جالبی را برای کسبوکار و زندگی شخصی شان پیدا و به دیگران پیشنهاد میکنند. بسیاری از این پیشنهادها بر پایه این پیش فرض بنا شده که هوش مصنوعی مولد نیازمند فرمانی از سوی انسان (prompt) است.
مجله تایم به تازگی اعلام کرده که بازار رشته مهندسی پرامپت (Prompt Engineering رشتهای است که در آن چگونگی تعامل انسان با سیستمهای هوش مصنوعی با هدف تولید نتایج بهینه بررسی میشود) بسیار داغ خواهد بود و درآمدش تا ۳۳۵هزار دلار در سال میرسد.
شرکتهای تکنولوژی و سایتهای آموزشی هم تمرکزشان را روی این رشته گذاشته اند؛ تا جایی که سایت یودمی (Udemy) به همین سرعت دورههای مهندسی پرامپت برگزار میکند و بسیاری از سازمانهایی که ما با آنها همکاری میکنیم، کم کم دارند سرمایهگذاریهای قابل توجهی انجام میدهند تا کارمندانشان را تعلیم دهند که چگونه نهایت بهره را از چت جی پی تی ببرند.
با این حال، شاید بد نباشد که اندکی دست نگه داریم تا به دیگر روشهای تعامل با تکنولوژی جی پی تی بپردازیم که احتمالا به زودی پدیدار میشوند.
آنچه اینجا میخوانیم بر اساس بررسیهای خودمان درباره پیشرفت هوش مصنوعی مولد و مکالماتمان با شرکتهایی است که به دنبال توسعه نسخهای از این تکنولوژی هستند.
یک شروع خوب برای دستیابی به این چارچوب این است که مشخص کنیم در این تعامل پای چه کسی در میان است؟ -فرد، گروهی از افراد یا یک ماشین دیگر- و چه کسی این تبادل اطلاعاتی را شروع میکند؛ انسان یا ماشین.
به این ترتیب، به شش نوع متفاوت میرسیم که در ادامه به آن میپردازیم. اولین آنها چت جی پی تی است که در آن کاربر ارتباط با ماشین را آغاز میکند و به قدر کافی شناخته شده است. ما انواع دیگر جی پی تی را توصیف و قابلیتهای بالقوه آنها را مشخص میکنیم.
کوچ جی پی تی (CoachGPT) یک دستیار شخصی است که برای مدیریت بهتر زندگی روزانه تان پیشنهادهایی ارائه میدهد. این پیشنهادها نه بر اساس فرمانهای دقیق شما که بر اساس مشاهدات هوش مصنوعی از کارهای شما و محیط اطرافتان است.
به عنوان مثال، ممکن است کوچ جی پی تی مشاهده کند که شما یک مدیر اجرایی هستید و متوجه شود که با مشکل اعتمادسازی در تیمتان مواجه هستید؛ در آن صورت کارهای مشخص و دقیقی را برای غلبه بر این نقطه ضعف پیشنهاد میدهد. حتی میتواند برای مذاکره درباره میزان حقوق هم راهکارهای منحصربه فردی ارائه دهد. بعد بررسی میکند ببیند کدام توصیه هایش را به کار گرفتید و کدامها را نادیده گرفتید یا کدامشان به سودتان بود و کدامها به نفعتان نبود تا کم کم مشورت بهتری به شما بدهد.
به این ترتیب، به مرور زمان یک مشاور، مربی یا راهنمای مختص خودتان خواهید داشت. شرکتها میتوانند با استفاده از کوچ جی پی تی امکان استفاده بهینه از محصولات را برای مشتریانشان فراهم کنند؛ چه آن شرکت ابزارآلات ساختمانی که کوچ جی پی تی را عرضه میکند تا به مصرفکننده اش بیاموزد چگونه نهایت بهره را از آن ببرد؛ چه آن شرکت حسابرسی که در خصوص بهترین شیوه محاسبه مبادلات، مشاورههای آنی ارائه میدهد. برای کارآیی بهتر کوچ جی پی تی، اشخاص و شرکتها باید به آن اجازه بدهند همواره در پس برنامههای دیگر باز باشد و فعالیتهای آنلاین و آفلاین را رصد کند.
بدون شک پیش از آنکه خصوصیترین افکارمان را با سیستم به اشتراک بگذاریم، لازم است تمهیدات حریم خصوصی شدیدی صورت بگیرد. با وجود این، قابلیتهای بالقوه این ماشین چه در زندگی شخصی و چه در زندگی حرفه ای، بی نهایت است.
گروپ جی پی تی (GroupGPT) میتواند یک عضو واقعی از گروه شما باشد و تبادلات بین اعضا را مشاهده و در بحثها مشارکت کند. به عنوان نمونه میتواند اعتبارسنجی کند، خلاصهای از جلسات و مکالمات تهیه کند، برای گفتگوهای بعدی موضوع پیشنهاد بدهد، ساز مخالف بزند، نماینده دیدگاه رقیب باشد، تاب آوری و حساسیت ایدهها را بسنجد یا حتی برای یک مشکل فوری، راه حل خلاقانهای پیشنهاد دهد.
دغدغه حفظ حریم خصوصی که قبلا درباره اش حرف زدیم، در خصوص گروپ جی پی تی هم صادق است؛ اما اگر مساله امنیت اطلاعاتی افراد از میان برداشته شود، شرکتها میتوانند برای مدیریت پروژه ها، به خصوص پروژههای زمانبر و پیچیده که شامل تیمهای گستردهای از گروههای مختلف در مناطق گوناگون میشود، از گروپ جی پی تی بسیار سود ببرند. ازآنجا که گروپ جی پی تی از نظر ظرفیت ذخیره سازی اطلاعات و پردازش آنها محدودیت انسان را ندارد، میتواند برای پشتیبانی تیمهای پراکنده و پیچیده ایده آل باشد.
باس جی پی تی (BossGPT) بدون اینکه لازم باشد فرمانی دریافت کند، نقش موثری در راهنمایی و هدایت افراد ایفا میکند. این هوش مصنوعی میتواند توصیههای اختصاصی هم برای اعضا فراهم کند؛ اما ارزش واقعی اش زمانی خود را نشان میدهد که شروع به سازمان دهی کار اعضای تیم میکند و به آنها میگوید هر کدام باید چه وظیفهای را بر عهده بگیرند تا خروجی تیم به حداکثر برسد. همچنین میتواند با پیشرفت پروژه و تکاپوی تیم وارد عمل شود تا مشاورههای فردی و توصیههای بیشتری ارائه دهد.
الگوریتمهای ضروری برای پیادهسازی موثر باس جی پی تی بسیار پیچیدهتر از سایر زیرگروههای جی پی تی هستند؛ چون باید واکنشهای نسبتا غیرقابل پیشبینی افراد و گروهها به دستورات ماشین را در نظر بگیرند؛ اما میتواند کاربردهای عدیدهای داشته باشد. برای مثال، یک مدیر اجرایی که دارد شغلش را عوض میکند، میتواند درخواست بدهد و ریز واکنش هایش به دستورات باس جی پی تی شرکت پیشین را دریافت کند و بر اساس آن بسنجد تا چه حد با شرکت جدید و باس جی پی تی مختص آن همخوانی دارد و شرکت جدید مناسب اوست یا نه.
شرکتها میتوانند برای مدیریت افراد در سطوح سازمانی از باس جی پی تی استفاده کنند؛ تا جایی که مدیران کنونی را کاهش دهند، یا حتی کاملا حذف کنند. به همین ترتیب، باس جی پی تی کاربرد فوق العادهای در هماهنگی ارتباط بین چند سازمان و مدیریت زنجیره تامین و توزیع کالا خواهد داشت.
شرکتها میتوانند باس جی پی تی را به یک محصول تبدیل کنند و در اختیار مشتریانشان بگذارند. این کارکرد از باس جی پی تی میتواند دنباله مثالهای کوچ جی پی تی باشد که پیشتر آوردیم؛ مثلا آن شرکت ابزارآلات ساختمانی میتواند برای ایجاد هماهنگی بین کارکنان محل ساختوساز، باس جی پی تی را ارائه کند و شرکت حسابرسی میتواند آن را برای هدایت کارمندان مشتریانش تامین کند تا عملیات حسابداری شان با بیشترین راندمان ممکن اجرا شود.
اوتوجی پی تی (AutoGPT) مستلزم این است که کاربر درخواست یا دستوری را به ماشین بدهد و آن ماشین، سیستمهای دیگری را به کار بگیرد تا کار را تمام کنند. سادهترین حالت این فرآیند این است که کاربر به ماشین دستور میدهد عملی را انجام دهد؛ اما ماشین متوجه میشود برای انجام این کار به نرم افزار خاصی احتیاج دارد که آن را ندارد؛ پس ابتدا نرم افزار مورد نظر را در گوگل جست وجو و بعد دانلود و نصب میکند و با استفاده از آن، دستور را اجرا میکند.
حالت پیچیده ترش این میشود که کاربر میتواند به اوتوجی پی تی یک هدف بدهد - مثلا ساخت بهترین ویدئوی فراگیر یوتیوب- و به آن بگوید با بقیه جی پی تیها تبادل اطلاعات کند تا با تکرار و تمرین و آزمون وخطا به فرمان ایده آل چت جی پی تی برای تحقق این هدف برسد. به این ترتیب ماشین فرآیند را با فرمانی به ماشین دیگر و سپس ارزیابی پاسخ ماشین دوم شروع میکند و با اصلاح فرمان و تکرار این فرآیند به هدف نهایی نزدیک و نزدیکتر میشود.
اوتوجی پی تی در پیچیدهترین حالت ممکناش میتواند قابلیتهای دیگر جی پی تیهایی را که تا اینجا به آنها پرداختیم به کار بگیرد. به عنوان نمونه، یک رهبر تیمی میتواند وظیفه بیشینه سازی کارآیی و رضایت از کار اعضای تیمش را به ماشین بدهد. در آن صورت اوتوجی پی تی میتواند با کوچ جی پی تی افراد را هدایت کند و با گروپ جی پی تی شرایط خوشایندتری را برای تعاملات تیمی مهیا کند و همزمان با باس جی پی تی دستورالعملهای لازم را صادر کند. بعد هم میتواند از هرکدام از این بخشها بازخورد بگیرد و سایر فعالیتها را اصلاح کند تا به هدف محوله دست یابد. برخلاف حالتهای ذکرشده که هنوز محقق نشده اند، حالتی از اوتوجی پی تی توسعه یافته و در آوریل سال ۲۰۲۳ رونمایی شده است و به سرعت دارد جا میافتد.
این تکنولوژی هنوز ایده آل نیست و نیاز به اصلاح و بهبود دارد؛ اما به همین سرعت نشان داده که اوتوجی پی تی قادر است کارهایی را به اتمام برساند که در آنها لازم است چند وظیفه یکی بعد از دیگری انجام گیرند. ما بیشترین کاربرد اوتوجی پی تی را در انجام کارهای پیچیده ای، چون هماهنگی زنجیره تامین و توزیع کالا و در حوزههایی همچون امنیت سایبری میبینیم.
برای مثال، شرکتها میتوانند به اوتوجی پی تی فرمان بدهند که بی وقفه آسیب پذیریهای سایبری شان را رصد کند - که قطعا وجود دارد- و بعد به جای اینکه صرفا آن را اعلام کند، به دنبال راه حلی برای آن خطر بگردد یا کد خودش را برای مقابله با آن بنویسد. اگرچه همچنان ممکن است کاربری در این چرخه حضورداشته باشد؛ اما باور داریم در قسمتهایی که سیستم خودکفاست، به احتمال زیاد پاسخ اوتوجی پی تی سریعتر و موثرتر از انسان باشد.
امپریال جی پی تی (ImperialGPT) آرمانی ترین- و شاید متحول کننده ترین- هوش مصنوعی مولد است که در آن دو یا چند ماشین با همدیگر در تعامل هستند و در نهایت انسان را هدایت میکنند تا عملیاتی را انجام دهد. این نوع جی پی تی خاص اغلب تحلیلگران هوش مصنوعی را که از ناتوانی در کنترل هوش مصنوعی و طغیان و سرکشی اش میترسند، نگران میکند. دغدغهای که کاملا بجاست و ما آن را تصدیق میکنیم؛ به خصوص اگر - مثل همین حالا- هیچ مرز مشخصی برای کارهایی که هوش مصنوعی مجاز به انجامشان است، وجود نداشته باشد.
با این حال، باور داریم که اگر امپریال جی پی تی صرفا بتواند ایده پردازی کند و آن را با انسان در میان بگذارد، اما اجازه اعمال آن ایدهها را نداشته باشد، میتواند راه حلهای خلاقانه خارق العادهای به وجود بیاورد؛ به خصوص برای جهل مرکب که دانش و خلاقیت انسان در آن کم میآورد.
در چنین شرایطی امپریال جی پی تی میتواند به راحتی اتفاقات نادر و بدترین حالات ممکن را تجسم و رویکردهای مقابله را با تمام هزینهها و نتایج احتمالی شان طراحی کند تا به راه حلهای ممکن برسد. با توجه به خطرات بالقوه امپریال جی پی تی و نیاز به نظارت سفت و سخت بر آن، بعید میدانیم امپریال جی پی تی، حداقل ازنظر تجاری، به این زودیها راه بیفتد.
بااین حال، پیشبینی میکنیم که دولتها، سرویسهای اطلاعاتی و ارتشها تمایل داشته باشند امپریال جی پی تی را تحت شرایط به شدت کنترل شدهای به کار بگیرند.
حالا معنای این چارچوب برای سازمانها و شرکتهای سرتاسر دنیا چیست؟ باید چه کار کرد؟
پیش از هر چیز از شما میخواهیم دست نگه دارید و پیشرفتهای اخیر چت جی پی تی را به عنوان صرفا اولین اپلیکیشن تکنولوژی هوش مصنوعی جدید خوب در نظر بگیرید. بعد از شما درخواست میکنیم به اپلیکیشنهای گوناگونی که اینجا ذکر شد فکر کنید و از چارچوب ما استفاده کنید تا برای سازمان یا شرکت خودتان اپلیکیشن مناسب را پرورش دهید. مطمئنا در حین انجام این کار با انواع دیگر جی پی تی مواجه میشوید که ما به آنها نپرداختیم. سوم، به شما پیشنهاد میکنیم این جی پی تیها را بر اساس ارزش بالقوه هرکدام برای کسب و کار شما و هزینه توسعه دادنشان طبقه بندی کنید.
به عقیده ما ساخت اپلیکیشنهایی که با فرمان یک انسان آغاز میشود یا ماشین با انسان در تعامل است (گروپ جی پی تی و کوچ جی پی تی) احتمالا از همه سادهتر است و ارزش کسب و کار قابل توجهی هم تولید میکند که باعث میشود برای شروع کار بهترین گزینه باشند.
در عوض ممکن است پیادهسازی اپلیکیشنهایی که تعاملاتشان نیازمند چند ماشین است یا ماشین آغازگر کار است (اوتوجی پی تی، باس جی پی تی و امپریال جی پی تی) و الزامات قانونی و اخلاقی شان پیچیدهتر است، مشکلتر باشد.
شاید بخواهید کم کم به دغدغههای نظارتی، قانونی و اخلاقی پیچیدهای هم که با هر نوع جی پی تی به وجود خواهد آمد، فکر کنید. سرسری گرفتن این مسائل شما و شرکتتان را در معرض دردسرهای قانونی و مهمتر از آن، تاثیر منفی ناخواستهای بر بشریت قرار میدهد.
سایر توصیههایمان به نوع شرکت شما برمی گردد. یک شرکت تکنولوژی یا استارتآپ یا شرکتی که منابع فراوانی برای سرمایهگذاری در این حوزه دارد، باید توسعه یک یا چند مورد از جی پی تیهای عنوان شده را شروع کند. بدون شک این یک استراتژی ریسک بالا- سود بالاست.
برعکس، اگر قدرت رقابتی تان در هوش مصنوعی نیست یا منابع موردنیاز را ندارید، شاید برایتان بهتر باشد که رویکرد دندان روی جگر گذاشتن را در پیش بگیرید.
درست است که با این کار تکنولوژی جدید را به کندی به کار میگیرید، اما منابع ارزشمندتان را برای چیزی حرام نمیکنید که شاید به جایی نرسد.
در عوض میتوانید سیستمهای داخلی تان را به روزرسانی کنید تا با کیفیت بهتری به جمع آوری و ذخیره داده بپردازند و به این ترتیب شرکتتان را آماده کنید تا جی پی تیهای جدید را چه از نظر فرآیند کاری و چه فرهنگی با آغوش باز بپذیرد.
هوش مصنوعی مولد نویدبخش پیشرفتهای غیرمنتظرهای در حل مسائل اساسی مهندسی و دانش کامپیوتر است؛ بااین حال، به صورت پیش فرض برای تمام سازمانها تولید ارزش نمیکند. شرکتهای هوشمند باید پیش از آنکه به دنبال بهترین راه برای کسب درآمد از این نوآوریها باشند، روی اصلاح و تطابق تکنولوژی اصلی سرمایهگذاری کنند. بعید نیست شرکتهایی که این کار را به درستی انجام میدهند، در هجوم هوش مصنوعی مولد یک شبه ره صدساله را بروند.
مترجم: منا اختیاری
منبع: hbr