اینجا در محلههای قدیمی پیکر مردگان بر دوش همسایگان تا قبرستان محل بدرقه میشود. قبرستانهایی که دور امامزادگان شکل گرفتهاند و زیر سایه گنبد امامزاده معنویت خاصی دارند.
به گزارش همشهریآنلاین، صدای لااله الاالله از خیابان میآید. هرچه به پیچ کوچه نزدیکتر میشوم صدا واضحتر میشود. جماعتی از دور سیاهپوش پیش میآیند. جنازهای روی دوش اهالی به سوی قبرستان محل میرود؛ به سوی سرای ابدی. زنان بازوی زنی را گرفتهاند که شیون میکند. در خانهها یکی پس از دیگری باز میشود، زنان و مردان بیرون میآیند و کمکم به خیل جمعیت افزوده میشوند. رهگذری میپرسد چه کسی مرده؟ و زنی ریز جواب میدهد: حاجی بزرگ.
همین چند هفته پیش بود که شاهد تشییع پیکر مردی بر دوش اهالی محله بودم. رسم سنتی تشییع مردگان در خیابانهای مدرن زندگی شهری گم شده و امروز جای خود را به آمبولانس بهشت زهرا (س) داده است. حضور آمبولانس جلو در هر خانهای نشان میدهد که بندهای مرده و قرار است برای مراسم کفن و دفن راهی بهشت زهرا (س) شود. اما اینجا در محلههای قدیمی منطقه ما بهخصوص در محله کن رسم تشییع جنازه هنوز پابرجاست. هنوز میشود در خانه نشست و از صدای لاالهالاالله اهالی فهمید انسانی به سرای ابدی رفته است.
به پیشنهاد یکی از قدیمیهای محله کن به زیارت اهل قبور رفتیم. قرار است آنجا غلامحسین محمدخانی که از ریش سفیدان محله میانده کن بود، برایمان از زیارت اهل قبور و آداب و رسوم عزاداری و کفن و دفن مردگان در محله بگوید. ساعت ۶بعدازظهر بود که با عکاس نشریه سری به آرامستان محله زدیم؛ به روایتی خانه صبورترین اهالی محله.
از خوش شانسی اهالی محله کن این است که ۵ امامزاده دارند و در حیاط این ۵ امامزاده مردگانشان را دفن میکنند. در حقیقت ۵ قبرستان در محله کن وجود دارد که از گذشتههای دور تا به امروز، کنیها مردگانشان را در آنجا دفن میکنند.
در آخرین پنجشنبه ماه رمضان ما به امامزاده سید محمدرضا (ع) در محله میانده رفتیم، امامزاده سیدمحمدرضا (ع) از نوادگان امام چهارم شیعیان است که نسب ایشان با ۶ فاصله به امام سجاد (ع) میرسد و مقبره امروزیاش ۲۰۰ سال قدمت دارد.
مزار متبرکه امامزاده سید محمدرضا (ع) درمحله میانده کن و پایینتر از جاده کن، خیابان احمدکاشانی؛ کوچه برادران بعد از حسینیه سیدمحمدرضا قرار دارد، اما به دلیل بافت سنتی و قدیمی این محله دسترسی به آن کمی سخت و بدون راهنمایی مردم محلی دشوار است.
حیاط امامزاده سید محمدرضا (ع) قبرستان محله است که تنها بومیهای محله با جواز متولی و معتمدان محل، در آنجا دفن میشوند. محمدخانی که با پیراهنی مشکی روبهرویمان ایستاده، میگوید: «کنیها مردههایشان را از محله بیرون نمیبرند. وقتی کسی فوت میکند با توجه به اینکه از اهالی کدام یک از محلههای کن باشد در قبرستان آن محله دفن میشود.»
او میگوید: «تا حدود یکی دو دهه قبل، کن تنها یک غسالخانه داشت که آن هم در امامزاده جعفر (ع) محله سرآسیاب بود. البته، چون اکثر خانهها حیاطدار بود مردم مردههایشان را در حیاط خانه غسل میدادند.» به گفته محمدخانی امروز دیگر از غسالخانه قدیمی خبری نیست و اگر فردی در خانه فوت کند، در یک خانه حیاطدار غسل داده میشود و اگر در بیمارستان فوت کند، برای انجام غسل و کفن به بهشت زهرا (س) برده میشود و بعد به قبرستان محله منتقل میشود.
محمدخانی بالای قبری ایستاده و لبخند میزند و میگوید: «قبر خودم است. ۲۰سال پیش خریدهام. داخلش رفتم و خوابیدم. باید خانه ابدی را زودتر بنا کرد.» قبر او درست زیر قبر پدر، مادر و پدر بزرگش است. زیر تنه درخت چناری که بسیار قطور است و چند سال پیش از درون پوسیده و قطعش کردهاند. امروز از آن تنه تنومند، تنها حفرهای مانده که کاربری باغچهای کوچک را پیدا کرده است.
ضلع شمالی امامزاده مربوط به مردگان اهالی محله میانده است و در ضلع جنوبیاش مردگان محله بالون را دفن میکنند. این نظم را چند سال پیش متولیان امامزاده برقرار کردهاند تا مشکلی ایجاد نشود. قبرستانی که ما میبینیم کوچکتر از آن است که جوابگوی این روزهای محله باشد! جوادهاشمی رئیس شورایاری محله کن را که به زیارت اهل قبور آمده، در گوشهای میبینیم. به سراغش میرویم و از کوچکی مکان امامزاده میپرسیم. میگوید: «البته ما در این قبرستان تنها به اهالی اصیل کن اجازه دفن میدهیم و برای کوچکی قبرستان هم یک راهکار پیدا کردهایم. الان قبرها ۳ طبقه شدهاند. اگر یکی از اعضای خانواده ۳۰ سال از زمان مرگش گذشته باشد به حکم شرعی میشود جنازه دیگری در آنجا دفن کرد. با این روش توانستهایم با ظرفیت کم تعداد اموات بیشتری دفن کنیم و اینطور که پیداست تا ۴، ۵ سال آینده ظرفیت اینجا پر است.» او تکه زمینی در کنار قبرستان نشانم میدهد و میگوید قرار است به کمک خیرین خریده و با مجوز شهرداری به زمین قبرستان اضافه شود.
دنبال سنگ قبرهای قدیمی میگردیم. جز یکی دو قبر بقیه با سنگ قبری جدید پوشیده شدهاند. طبق سنگ قبر نوشتهها، قدیمیترین آن مربوط به سال ۱۳۱۱ است. هرچند قبرهای قدیمیتر از بین رفتهاند. دور تا دور قبرستان نیمکت گذاشتهاند. این نیمکتها را به پیشنهاد شورایاری محل نصب کردهاند تا افرادی که برای اهل قبور میآیند بنشینند. دبیر شورایاری میگوید: «اینجا هم قبرستان است، هم امامزاده و هممحلی برای دیدار با اهالی. در کنار مردگانشان مینشینند و چند آیه قرآن میخوانند و فاتحه میفرستند. هرچند مدتی است به دلیل ترافیک، روزهای پنجشنبه و جمعه قبرستان شلوغ میشود.»
کنیهای قدیم احترام خاصی برای مردگان و صاحبان عزا قائل بودند. محمدخانی در این باره میگوید: «عروسیها باید در زمان خاصی انجام میگرفت و اگر احیاناً در چند ماه گذشته یکی از بستگان عزادار بوده مراسم خاصی برای دعوت او به عروسی داشتند. خب باید آن خانواده را از عزا در میآوردند. یکی از کارها این بود که یک سفره بزرگ پهن میکردند و بسیاری از بزرگترهای فامیل را جمع میکردند و خانواده عزادار هم میآمدند و آن شب با یک هدیه به او، مراسم دعوت از او به عروسی انجام میشد. از دیگر کارهای مرسوم دعوت استاد سلمانی به خانهها بود. چون در قدیم کنیها اگر عزادار میشدند رسم بود مردان تا یک مدت طولانی موهای سر و ریش خود را نمیتراشیدند. اگر قرار بود خانواده عزادار در مراسم شرکت کند یک آرایشگر به خانه میآوردند و موهای عزاداران را کوتاه میکرد و ریششان را اصلاح میکردند و آخر سر با یک شام مفصل آنها را به عروسی دعوت میکردند.»
_________________________________________________________
منتشر شده در همشهری محله منطقه۵ به تاریخ ۱۳۹۳/۰۵/۲۰